یاد خدا 3 بهمن 1400
قواعد قرآنی با حضور حجت الاسلام و المسلمین عظیمی (متن برنامه 3 بهمن ماه)
صیرفی : بسم الله الرحمن الرحيم
الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکرالله تطمئن القلوب الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکرالله تطمئن القلوب
خواندم اول کوثر و با نام تو طاهر شدم
در خیالم صحن و گنبد ساختم زائر شدم
نام شیرین تو بردم فاطمه شاعر شدم
رشته ای در گردن ابیات من افکنده دوست
میبردشعر مرا آنجا که خاطرخواه اوست
ناگهان دیدم میان خانه پیغمبرم
چون خدیجه غرق نوری از جهانی دیگرم
چرخ می زد یک نفس روح القدس دور و برم
تا نوشتم فاطمه بوسید برگ دفترم
از شکوهش آسمان ساییده اینجا سر به خاک
آسمان را با خودش آورده این دختر به خاک
اللهم صل علی فاطمه وابیها و بعلها وبنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک
سلام خدا بر پیامبر رحمت و خاندان مطهر و پاکشون اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد و عجل فرجهم سلام
سلام خدا برحضرت زهرا وسلام خدا بر امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف و سلام خدا به شما اهالی ارجمند یاد خدا سلام خدا بر همه مادران عزیزمان خاص مادران آسمانی که در جمع ما نیستند سلام خدا به همه همراهان شبکه قران و معارف سیما وقتتان بخیر خیلی خوش آمديد ایام مبارک باشد تبریک عرض میکنم روز مادر را محضر همه مادران و روز زن و تبریک عرض می کنم به همه بانوان این مرز و بوم با افتخار یاد خدای امروز را محضراستاد محترم تفسیر قرآن کریم استاد سید محمد حسین عظیمی عزیزهستیم .سلام علیکم و رحمت الله
استاد عظیمی:سلام علیکم و رحمه الله خدمت بینندگان عزیز هم سلام عرض می کنم و ولادت حضرت زهرا ی مرضیه سلام الله علیها خدمت همه تبریک عرض میکنم درخدمت شما هستم
صیرفی :خیلی خوش آمدید مبارک باشد بر شما انشاالله یکی ازسادات و و یکی از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها که توفیق داریم در یاد خدا محضرشان بنشینیم استاد عظیمی عزیز هستند دقیقا پر سابقه ترین کارشناس برنامه هستند آن هم به جهت اقبال و پیگیری شما عزیزان بوده که توانستیم حاج آقا را راضی کنیم همچنان در برنامه از قواعد قرآنی شان استفاده کنیم هر بار که اینجا مشرفیم در حضورشون استفاده بیشتر و بهتری می بریم خلاصه ای از جلسه قبل می بینیم برمی گردیم کنار شما خواهیم بود
خلاصه جلسه گذشته:
"ولولا عن ثبتناک "اگر نبود که ما تو را ثابت قدم ساختیم ما تو را ثابت قدم کردیم ما به تو اسمت دادیم و در پرتو عصمتی که دادیم از هر گونه انحرافی مصون هستی اگر این تثبیت ما نبود این نبود که ما کنارت ایستادیم و محکم تورا گرفتیم که انحرافی نداشتی لقد کد نزدیک بود به آن ها تمایل پیدا کنی "ترکنا الیهم شی قلیلا "نزدیک بود کمی متمایل بشی ولی تو یک قدم عقب ننشستی یک کمی هم حتی متمایل نشد ی چرا ؟چون من کنارت بودم این یعنی چه؟الحمدالله قرآن تدریجا نازل شد نه دفعتا چرا نسبت به فوادک" برای اینکه قلب تو نیاز به تثبیت دارد والا تردید تمام وجود تو ای پیغمبر تردید تمام وجودت را می گیرد تزلزل تمام وجود تو را میگيرد ما این کارا کردیم قرآن را تدریجا فرستادیم تا تو برقرار و استوار و محکم باشی و بتوانی بایستی و رتلناه ترتیلا
صیرفی: باز هم تبریک می گویم محضر همه بانوان عزیز این سرزمین خاص مادران بزرگوار و عزیز خیلی خوش آمدید ممنونیم از انتخاب و نگاهتان انشاالله حضرت زهرا سلام الله علیها به همه ما و زندگی های مانگاه کنند افتخار داریم که خدمت استاد عظیمی هستیم قاعده تثبیت در قران کریم که راجع به آن گفتگو کردیم سوالاتتان را بزرگواری کنید همین حالا تلفن را بردارید به 30000720 هرنکته ای که هست ارسال بفرمایید همینطور شماره تلفن 162 روابط عمومی سازمان که میتوانید آنجا هم راجع به برنامه خودتان نظرتان رااعلام بفرمایید
استاد عظیمی: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین وصلی الله الا سیدنا و آل طاهرین
بحثمان به اینجا رسید که در قاعده تثبیت که یک واژه ای در قرآن تکرار شده که همین واژه تثبیت است این واژه تثبیت اشاره به این دارد که بشر به مقتضای اصل اولی و مقتضای ویژگی های ذاتی که دارد سه ویژگی ذاتی بشر، که فقیر و جاهل و ضعیف است یعنی بشر ندارد و نمیداند چطور به دست بیاورد و نمیتواند هم به دست بیاورد هیچ خبری ام از فردا و پس فردای خودش ندارد نتیجتا این بشر بخاطر این سه ویژگی هفت عارضه و بیماری پیدا میکند که همه بشر هم به آن درگیر هستند می ترسد غصه می خورد نا امید است مردد است متزلزل می شود و نا آرام و افسرده می شود برای اینکه اینها را بردارد هیچ راهی وجود ندارد مگر پناهنده به ذات اقدس الهی شود ما بحثمان در کلیت این ویژگی ها بود داشتیم این را بحث می کردیم این که انسان هفت ویژگی را دارد اگر رها شود این استثنا بردار نیست همه انسان ها حتی انبیا همینطور هستند در جلسه قبل راجع به پیامبر اسلام صلی االله علیها و آله وسلم صحبت کردیم که خداوند فرمود ما دائم در کار تثبیت پیامبریم و هوایش را داریم که پیامبر مردد و متزلزل و ناآرام نشود در مورد سایر انبیا در مورد حضرت موسی علیه السلام که موسی هم یک جایی ترسید اون لحظه ای که خدا را در کنار خودش احساس نکرد ترس وجودش را گرفت موسی رفت و وارد کوه طور شد و آن ماجرا موقعی که رفت و با خدا به سخن نشست فرمود "الق عصاک" بنداز عصا را انداخت عصا را انداخت" فلما رعاها تحتز کعنا جامن "یک دفعه دید این عصا مثل یک مار دارد خیلی سریع می جنبد و حرکت می کند، این عصا، عصای دست موسی بود موسی با آن مار را می زد با آن کار میکرد هم وسیله دفاعی حضرت بود هم کارهای دیگری میکرد فرمود: (ما تلک بیمینک یا موسی قال هی عصای اتوکوا علیها و اهش بها علی غنمی ) هم تکیه می کنم هم برگ درختان را برای گوسفندانم می ریزم و بعد فرمود (ولی فیها مارب اخری) این فوایدی برای من دارد چیزی که برایش فوایدی داشت یک باره تبدیل به یک مار شد دید دارد سریع این طرف و آن طرف میرود موسی ترسید(ولی مدبرا ولم یعقب )و پس رفت و برنگشت ترسید رفت عقب یک مقداری دیگر برنگشت و ترسید جلو بیاید اینجا شد که گفتند که (ولم یعقب یا موسی اقبل ولا تخف) موسی نترس انی یعنی تمام حرفای ما در این جمله هست دقت کنید می فرماید (انی لا یخاف لدی المرسلون) من این طوری هستم که نزد من مرسلون نباید بترسند و نمی ترسند موسی حواست هست کجایی؟ دوبار یا متکلم آمده انی یعنی من دو بار خود را به موسی نشان میدهد موسی من اینجا هستم* انی لا یخاف *نمی ترسند* لدی المرسلون* مرسلون انبیا رسولان مواقعی که پیش من آمده اند مقام ،مقام لدنی است یعنی شما رفتید نزد خدا، خدا دارد با شما حرف می زند، تو نباید از یک مار بترسی یعنی تو داری خلاف قاعده رفتار میکنی این خودش یک قاعده قرآنی است* انی لا یخاف لدی المرسلون *نزد من انبیا اینجوری هستم نزد من مرسلون نباید بترسند تو به مقام رسیدی ترس یعنی چی یعنی این را تذکر داد به موسی و موسی برگشت و بعد دوباره عصا را برداشت عصا تبدیل به چوب شد و آن ترس را خدا از موسی گرفت و اگر آنجا خدا خودش را دوباره به موسی نشان نمی داد و نمی گفت من اینجا هستم از چه میترسی گاهی بچه می ترسد به پدر میگوید من اینجا هستم و کنارت من دستت را می گیرم وقتی مطمئن شد پدر دستش را گرفته نمی ترسد اصلا چه معنا دارد ترس تو اینجا، بله اگر من نبودم تو میبايست بترسی چون تو موسی هستی و یک انسان و انسان قاعدتا باید بترسد و گم بشود باید بترسد باید نا آرام بشود هرکس باشد فرقی نمی کند انسان به مقتضای این که انسان است
ببینید ما انسان کامل را انسان می دانیم ما معتقد نیستیم انبیا و ائمه و یا دیگران انسان نیستند مافوق انسان هستند این ها انسان های مافوق هستند نه مافوق انسان ها یعنی رشد کردند و بالا رفتند ولی از انسانیت خارج نشدند انسان کامل هستند و به کمال رسیدند لذا اقتضای طبیعی انسان را دارد بار ها پیامبر عرض کردند* انا بشر مثلکم *لذا اصلا یکی از اشکالاتی که مردم هر دینی به پیغمبر خود می گرفتند می گفتند اینکه مثل خودمان هست *یاکل الطعام ویمشی فی الاسواق*اینکه در بازار راه میرود غذا می خورد چطور مثل خود ما است خدا فرمود پیغمبر باید مثل خود شما باشد فرق این است که او ارتباطی دارد که شما ندارید اوارتباط را تثبیت می کند این حالا یک نمونه بود که البته این چندین شکل در قرآن آمده است این مطلب در آن جریان که موسی عصا را انداخت و تبدیل به اژدها شد و موسی ترسید و در سوره قصص هم می فرماید قبل از اینکه موسی عقب رفت خدا فرمود *اقبل ولا تخف انک من الامنین * برگرد نترس تو از امنیت یافتگانی چرا از امنیت یافتگانی چون پیش من هستی موقعی که من هستم که ترس معنا ندارد در سوره طاها آیه 45 و 46 البته از قبل شروع میشود مطلب خدا به موسی و هارون میفرماید *اذهبا الی فرعون انه طغی * اینها پیغمبر شدند و خدا دستور داد بروید سراغ فرعون که طغیان کرده *و قولا لهو قول لینا لعله یتذکراو یخشی *با او نرم حرف بزنید بدون خشونت دعوا نکنید شاید متذکر شود یا بترسد که دستور داده شد که بروید و این کار را انجام دهید اینها به خدا عرض کردند که *ربنا اننا نخاف* ما می ترسیم من عرض کردم موقعی که شما ترس را ببینید حرکت نمی کنید ترس جلوی حرکت انسان را می گیرد موتور انسان را تعطیل می کند حالا موسی میگوید که خدایا ما میترسیم *نخاف ان یفرط علینا او ان یطغی* بالاخره فرعون بود سلطنت داشت یک سلطنت خیلی گسترده خیلی عظیمی که موسی به عنوان یک انسان معمولی در آن سلطنت یک نقطه هم حساب نمیشد راحت می توانستند موسی را نابود کنند ما میترسیم که *ان یفرط علینا *ما می ترسیم پیشدستی کند قبل اینکه ما حرفی بزنیم ما را زندان کند اعصاب او بهم بریزد کلا بد تر بشود ما می ترسیم ما نمیدانیم چه می شود این به مقتضای اولی است که به موسی گفتند برو خدا گفت خدایا من تنها قدرت چه کار کنم شما که فرعون را می شناسی فرعون اهل افراط و تفریط و طغیان است من با این انسان که ممکن است هرچه بگوید چطور برم حرف بزنم گاهی مثلا فرض کنید یک نفر دارد بر علیه مسائل مذهبی بی ادبی می کند و تند روی می کند من به شما می گویم که آقا شما بروید جوابش را بدهید شما هم بلدید ولی می گویید من چطور جواب این شخص را بدهم این نیامده سوال کند این دارد فحش می دهد و بی ادبی می کند با استدلال نمی شود جواب فحش را داد یعنی یک ترسی وجودتان را می گیرد* قال لا تخاف اننی معکما* من با شماها هستم .دیگر از این بهتر ،من با شما دو تا هستم کنار شما دوتا هستم من میشوم گوش و چشم شما، یعنی واقعا اگر کسی این را باور کند که خدا با من است و خدا هم این وعده به این بدهد که برو من کنارتو می مانم دیگر ترس معنا ندارد بله شما وقتی خودت هستی و خودت باید بترسی اصلا نمی توانی اصلا کسی که خدا ندارد ، در قاعده محبت و عداوت یک جمله ای عرض کردم آنجا گفتم در قاعده محبت که الان خیلی مرسوم در جامعه ما شما تا به یک نفر پیامک ارسال می کنی طرف قلب و بوس می فرستد از این پیامک های عاطفی حالا اصلا می نویسد یا می فرستد من این قاعده را گفتم که در قاعده محبت محبت مال مومن است طبق قاعده محبت یعنی جایی که ایمان نیست محبت هم نیست ابراز هست اما محبت نیست لذا اگر شما با کسی برخورد کردید که ایمان ندارد اصلا در وجودش چیزی به نام ایمان وجود ندارد اگر روزی هزار بگوید قربانت بشوم دروغ گفته اگر یک جایی دیدید یک محبت واقعی وجود دارد بدانید ایمان وجود دارد اصلا محبت مال ایمان است چون خالق محبت خدا است شما موقعی که به خدا رحمان و رحیم خدا است موقعی که با خدا ارتباط برقرار کردید با منطقه عشق و محبت ارتباط گرفتید شیطان برعکس * انما یرید و شیطان ان یوقع بینکم العداوه ول بغضا ء*لذا هرچه شما شیطانی تر می شوید بیشتر عداوت وجودت را می گیرد و اگر رفت شخص ابراز عشق کرد این ها هوس است می خواهد استفاده کند حالا اینجا یک قانون می خواهم بگویم قانون این است آقا انسانی که ایمان در وجودش نیست خدا را در کنار خودش احساس نمی کند اگر ابراز شجاعت کرد دروغ می گوید نمی فهمد ببینید شما وقتی یک بچه 3 ساله را می گذاری سر دیوار بچه ای که هوش و حواس ندارد ممکن است سر این دیوار بدود این میشود حماقت چون نمی فهمد شجاعت نیست جایی که خدا نیست شجاعت و رشادت و اینها اصلا معنا ندارد چون انسان خودش هست و خودش یا اصلا نمی فهمد یا اگر می فهمد باید بترسد اینجا پر از ترسه است اما اگر خدا بود آنجا شجاعت وجود دارد خدا یعنی قدرت خدا یعنی علم خدا یعنی توانایی خدا یعنی عظمت و عظمت بدون خدا مگر میشود آدم شجاع باشد هزاران ولنتاین و چیزهای دیگر که وجود دارد وقتی خدا نیست همه این ها دروغ است خودشان هم می دانند که سرکار هستند دارند بازی می کنند میشود *فی خوض یلعبون* دارند بازی می کنند به وسیله این عشق ها و این حرف ها به جایی نمی رسند اینها دروغ است لذا لذت هم نمی برند آن حظ که مومن واقعی از عشق خود میکند آن ها نمی برند مسلما امروز ولادت حضرت زهرای مرضیه است یک انسان کامل همانطور که در صفات معنوی به کمال رسیده است در صفات مادی و انسانی هم به کمال میرسد او می فهمد عشق یعنی چه آن علاقه ای که بین امیر المومنین و بین فاطمه زهرا است آن علاقه را من به جرات عرض میکنم که هیچ بشری تا به امروز تجربه نکرده است عشق آن است چون ایشان دراوج ایمان هستند در اوج عشق و محبت هستند در خانه ای که عصمت نیست به قول حافظ گفت نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود خیلی قشنگ گفت جای دیگر بروی نیست این چنین چیزی لذا شما موقعی که می روید در آن خانه آنجا میفهمید عشق یعنی چه آنجا می فهمید شجاعت یعنی چه می فهمی چه بر سر امیرالمومنین میاد اگر کسی کوچک ترین جسارتی به فاطمه زهرا بکند آن جاعشق می لرزد آنجا معنی پیدا می کند .
صیرفی: مشرف می شویم شیم محضر قرآن کریم هدیه میکنیم یک سوره کوثر به حضرت زهرا علیها در ایام ولادت ایشان بسم الله الرحمن الرحیم
....
صیرفی: تبریک میگویم محضر همه آقا جمع بندی و حسن ختام حضرت عالی را بشنویم
استاد عظیمی: اجازه بدید در مورد حضرت موسی و هارون صحبت کردیم در مورد حضرت ابراهیم هم همین بحث را در قرآن مطرح کنیم در سوره ذاریات می فرماید *هل عطاک حدیث و ضیف ابراهیم *آیا داستان مهمانان ابراهیم را شنیده اید داستان این است *اذ دخلوا علیه فقالوا سلام قال سلام قوم منکرون* انسان هم بودند و جوان و زیبا رو و آمدند خدمت حضرت ابراهیم سلام کردند و حضرت هم جواب داد و گفت من شما را نمیشناسم *قوم المنکرون *یعنی آشنا نیستید برایم * فراغ الی اهل ه فجاء بعجل سمین* بالاخره مهمان بودند دعوت کردند اینها آمدند نشستند و حضرت رفت و برای اینها یک گوساله کباب شده آورد و کباب را جلوی آنها گذاشت و* فقربه الیهم* سفره را که پهن کرد دید اینها غذا نمی خورند حضرت کمی احساس ترس کرد از نکند اینها قصد بدی دارند من که اینها را نمیشناسم تا به حال اینهارا ندیده ام حالا هم که غذا نمیخورند فرمود که *الا تاکلون *و چرا نمی خورید فاوجس فی نفسه خیفه * یعنی یک مقداری از اینها احساس ترس و وحشت کرد ببینید حضرت ابراهیم هست حضرت ابراهیم شما توقع داشتید اصلا نترسد نه فاجوس منهم خیفه* موقعی که دیدند حضرت ابراهیم دارد می ترسد و ترس را احساس کرده *قالولالا تخف و بشروهو به قلامن علیم *بحثمان به اینجا رسید که انسان را اگر رها کنند چه انسان معمولی باشد چه مومن باشد چه کافر حتی اگر پیامبر خدا باشد اگر رها کنند می ترسد اگر می بینید یک انسان هایی نمی ترسند این ها همانهایی هستند که* ثبتناک *ما تثبیت کردیم این عملیات تثبیت را خدا برای آنها انجام داده آن که میشود حسین ابن علی (ع)که حسین نمی ترسد
صیرفی: یک دنیا از لطفتون ممنونم الهی به وجاهت حضرت زهرا چنان کن سر انجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار
@yadekhoda_qtv
اگر برنامه به دلتان نشست اعلام بفرمایید.