تاریخ انتشار خبر:
چهار شنبه 17 فروردین 1401
تعداد بازدید:52
قواعد قرآنی با حضور حجت الاسلام و المسلمین عظیمی (متن برنامه یاد خدا 17 بهمن 1400)
صیرفی: بسم الله الرحمن الرحیم الذین امنوا وتطمئن قلوبهم بذکرالله الی بذکرالله تطمئن قلوب
برخیز برات عاشقی داده خدا *احسان قدیم را فرستاده خدا
در کوچه روز گار غم هست ولی* آرام کند دل مرا یاد خدا
سلام خدا بر پیامبر رحمت و خاندان مطهر و پاک ایشان" اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم "سلام خدا بر امام مهدی عج الله تعالی فرجه شریف سلام خدا به امام روح الله و یاران شهیدشان و همه کسانی که برای این انقلاب یک قدم برداشته سلام خدا به شما اهالی ارجمند یاد خدا وقتتان بخیر خیلی خوش آمدید دهه فجر را این ایام الله را تبریک عرض می کنم خداکند ما و همه کسانی که می توانند نقشی داشته باشند در بهبود وضعیت انقلاب و بهبود وضعیت کشور شرمنده و شهدا وخانواده نباشند خدارا شکر می کنم با یاد خدا همنشین شما هستم و شکر ویژه برای حضور سرور ارجمندم استادتفسیر قرآن استاد سید محمد حسین عظیمی باشم سلام علیکم ورحمت الله
استاد عظیمی:سلام علیکم و رحمه الله خدمت بینندگان عزیز هم عرض ادب و سلام دارم و در خدمتتان هستم
صیرفی :خیلی ممنون از قبول دعوت و قبول زحمت قدم بر چشم می گذارند
ما روزهایی که مهمان حاج آقای عظیمی هستیم قواعد قرآنی و تفسیر موضوعی قرآن آن هم در قالبی جدید که ابداع خود حاج آقای عظیمی هست مهمان شما هستیم الحمدالله رب العالمین قاعده تثبیت در قرآن کریم را چند هفته ای هست که آغاز کردیم و حالا خدمت شریف شما هستیم
استاد عظیمی :بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و صلی و علی محمد و آله الطاهرین لا سيما بقیه الله فی الارضین روحی و ارواحنا العالمین له الفدا
درقاعده تثبیت بحثی مطرح شد که مشکل جامعه امروز بشر است یکی از مشکلات بشر این است که می ترسد غصه می خورد مایوس است مردد است متزلزل است ناآرام و بی قرار است و نتیجتا افسرده است و الان علوم مختلف دانشگاهی دنبال این قصه هستند که این امراض را به شکلی درمان کنند و خیلی ها معتقدند که بسیاری از اشتباهاتی که بشر کرده و می کند و خواهد کرد محصول همین ویژگی ها هست ما به قرآن مراجعه کردیم قرآن فرمود بشر سه ویژگی ذاتی دارد ندارد "انتم الفقرا" نمی داند "انتم لاتعلمون" نمی تواند "خلق الانسان ضعیفا" انسان چون ندارد و نمی داند نمی تواند طبیعتا قاعدتا باید بترسد باید مایوس باشد باید محزون باشد ناآرام و افسرده متزلزل مردد باشد اما حرف ما این بود که این هفت صفت که مرضی شده درجان آدمی می تواند که نباشد می تواند بیشتر هم شود یعنی می تواند ترسو، ترسو نباشد می تواند ترسو ،ترسو تر شود و اشتباهات بیشتر شود ولکن حرف اساسی این بود که تنها راه درمان این امراض پناهنده شدن به حضرت حق جل جلاله یعنی این فقط خدا هست که تسکین می کند و آرامش می دهد این خدا هست که فقط که امنیت می دهد و اطمینان می دهد هرکس جای دیگری برود غیر در خانه خدا دنبال شجاعت و نترسیدن و غصه نخوردن و مایوس نشدن نباشد این یک دروغ بسیار بزرگ است که بعضی ها ادعای شجاعت دارند ادعای شادمانی و نشاط دارند ادعای پایداری و استواری و استقامت دارند اما خدا ندارند یک دروغ بزرگ است چنین چیزی از لحاظ ما به برهان های مختلف قرآنی و به برهان عقلی اصلا امکان ندارد قرآن می فرماید که "و من اعرض عن ذکری فان معیشه ضنکا و نحشره یوم القیامه اعمی"کسی که اعراض کرد از ذکر پروردگار او معیشت تنگ و زندگی بسته و ناآرامی دارد و آرامش نمی رسد یا درجای دیگر می فرماید که در سوره زخرف آیه 36و 37و 38 می فرماید "و من یعش عن ذکر الرحمن نغیض له شیطانا فهو له قرین "کسی دست از خدا بردارد شیطان را همراه او خواهیم کرد که این شیطان از او جدا نمی شود شیطان چه می کند "و انهم لیصدونهم عن السبیل" شیطان راه را بر این شخص می بندد "و یحسبون" اما آن شخص فکر می کند شجاع است فکر می کند که نمی ترسد فکر می کند پر از امید است و استوار هست و پایدار و مقاوم هست و "یحسبون انهم مهتدون "خیال می کند به جای رسیده شیطان اگرکنار انسان باشد از درو ن انسان را نابود می کند
حتی اذا جاءنا تا اینکه دنیا تمام می شود و قیامت و برپا شود و او در صحرای محشر می آید "قال آن روز می فهمد شیطان چه بر سر ش آورده" لا لیت بینی وبینک بعد المشرقین فبئس القرین"تو چه بد همراهی بودی ای کاش بین ما به اندازه مشرق و مغرب عالم فاصله بود خلاصه بدون خدا به قول حافظ از هرطرف که رفتم جز وحشتم نبود لذا در منطق قرآن به نظر می رسد که بسیاری از این رشادت ها و شجاعت ها یی که ما می بینیم در عالم در واقع یک ترس بزرگ و یک وحشت بزرگ است آن کسی مردم فکر می کنند شجاع هست ولی نامهربانی می کند بی محابا انسان می کشد ظلم می کند دزدی غارت می کند افساد در زمین می کند دروغ می گوید این یک ترسوی بزرگ هست شجاع که نیست هیچ بلکه یک ترسوی بزرگ هست چرا انسان می دزدد؟چرا دروغ می گوید ؟چرا یک انسانی باید به دیگری ظلم کند چرا باید یک انسانی دراین عالم درست بشود مثل هیتلر و امثال او؟اینان ترس از از دست دادن دارند انسانی رشید شده به خدا رسیده حرص از دست دادن دارد عجله دارد در از دست دادن اگر یک لحظه شهادتش دیر بشود احساس می کند همه چیز را از دست داده آمده در این عالم که تقدیم کند او کسی که مردم را می کشد به مردم دروغ می گوید افساد در زمین می کند برای اینکه یک چیزی به دست بیاورد یعنی می ترسد فکر می کنید که او شجاع هست کسی که می جنگد و چه زیبا شمشیر می زند او در واقع چون ضعیف هست چون ناتوان هست چون نمی فهمد می ترسد از اینکه آنچه که دارد را را ازدست بدهد و می خواهد آنچه را ندارد به دست بیاورد او اگر شجاع بود شجاعت اقتضا می کرد انچه دارد بدهد اگر شمایی انسان مهربان دیدید بدانید او شجاع هست انسان که نامهربانی می کند از جنس نامهربان هست انسان نامهربانی می کند هرچه قلدر باشد ترسو هست خیلی وقتها این حمله ها این به ظاهر شجاعت ها مال ترس های بزرگ تر هست سعدی حکایتی نقل می کند پادشاهی را شنیدم که به کشتن اسیری اشارت کرد اسیر دید فرمان اعدام صادر شده بیچاره در آن حالت ناامیدی ملک را دشنام دادن گرفت گفتند هرکس دست از جان بشوید هرچه در دل دارد بگوید آدم موقعی که دیگر ناامید شد هرچه در دهان دارد می گوید و شما فکر می کنید او شجاع شده درحالی که این شجاعت نیست ناامیدی هست موقعی شجاعت مال جایی هست که شما امیدوار باشید نترسی و حرف بزنید و لی گاهی ترس شما را شجاع می کند شجاع غلط و منفی بعد این بیت می گوید سعدی که*وقت ضرورت چونماند گریز *دست بگیرد سر شمشیر تیز *وقتی کسی با شمشیر طرف انسان حمله می کنند می گوید این شمشیر الان وارد بدن او می شود و او با دستش سر شمشیر را می گیرد درحالی که در حال عادی کسی چنین نمی کند بعد این مثال می زند "اذا یئس الانسان طال لسانه "ناامیدی زبان را دراز می کند "مغلوب یصول علی الکلب "شاید این اتفاق برای خیلی ها افتاده گربه را اگر جایی گیر بیافتد موقعی که دید دیگر نمی تواند کاری کند حمله می کند مثل گربه ای که یک جا گیر افتاده شجاعانه به سگ حمله می کند اگربتواند فرار کند حالا که گیر افتاده شجاع شده این شجاعت آن شجاعت مثبت نیست بیچارگی و ناامیدی و ترس بزرگ است لذا یک دروغ بزرگ است یک درغ بزرگ است مردم باید متوجه قضیه باشند که اگر کسی نامهربانی کرد ظلم گرد ستم کرد و خوب انسان کشت این شجاع هست او دلیر هست و خدا نداشت بدون خدا شجاعت نترسیدن مایوس نبودن نشاط داشتن و امیدوار بودن اصلا ممکن نیست
صیرفی :محضر قران مشرف می شویم و برمی گردیم ادامه صحبت های استاد را بهره مند می شویم فرمودید این شجاعتی که گاهی پیدا می کنیم برخی از شجاعت هایی که ما اشتباها به آن شجاعت می گفتیم شجاعت نیست این انگار یک بیچارگی هست چاره ای که نمانده آدم به آب و آتش می زند
استاد عظیمی :ترس از دست دادن، شجاع آن است حرص از دست دادن و تقدیم کردن داشته باشد نه ترس از ،از دست دادن .برهان ما بر این داستان که بدون خدا، علاج این امراض ممکن نیست را برداشت حزن را برداشت نمی شود تردید را تزلزل افسردگی و اضطراب را برداشت، خیلی ساده است این را شاید ما هزار بار من این را در این برنامه گفتم خیلی ساده و روان هست ما نداریم فقیریم او دارد او غنی است ما نمی دانیم" انتم لاتعلمون" هستیم او می داند" والله و یعلم" ما نمی توانیم خلق انسان ضعیفا هستیم او "ولله علی کل شی قدیر "است او می تواند ما می خواهیم از همه مهمتر او می دهد و جالب این هست که او دارد می داند می تواند می دهد هیچکس نمیتواند جلوی اعطای پروردگاررا بگیرد .شما زمانی که مرضی داری باید درمان را پیدا کنی درمان نداری دارایی هست درمان ناتوانی ،توانایی هست درمان نادانی ،دانایی است باید بروی دنبال کسی که دارد می داند می تواند ،می دهد و هیچ کس مانع او نمی شود کسی نمی تواند مانع شود و جالب اینکه خدا به همه هم اعطا می کند دارایی بیکران دانایی نامحدود و توانایی هم بیش از حد تصورما هست همه چیز را می داند" عالم الغیب و الشهاده "هست "یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم دارایی او "له ملک و السماوات و الارض" قل اللهم مالک الملک"هرچه هست مال اوست چیزی نیست که مال او نباشد ما هیچ چیزی نداریم درعالم که مال کسی دیگری باشد یا با خدا شریک باشد یا در مالکیت آن کمک خدا باشد خدا مالک همه چیز هست توانایی او هم "ان الله کل شی قدیر" یدالله فوق ایدیهم" لذا رحمت وسع شامل همه لطف بیکران همه هست لذا خود فرمود "کلا نمدهولاء وهولاء من عطاء ربک محظورا "اینکه خدا کمک می کند ربطی به آدهای خوب و بد ندارد لذا به همه امداد می کند هم بدان را و هم خوبان را "وما کان عطا ربک محظورا "هیچ مانعی نمی تواند جلوی عطای پروردگار را بگیرد لذا اتصال به حضرتش یعنی اگر کسی متصل شد به این دارای توانای دانای معطی دیگر نه ترسی نه حزنی هست نمی دانم فردا چه اتفاقی می افتد بیافتد هم کاری نمی توانم کنم نمی فهمم چه درست هست و چه غلط هست نمی دانم کدام کار را بکنم و کدام را نکنم من اگر دستم را در دست کسی گذاشتم که همه آنچه را که من ندارم را دارد با من از خودم مهربان تر هست از من هم به خود من نزدیک تر هست دیگر نمی ترسم راه فقط همین هست هیچ راه دیگری وجود ندارد یعنی هر روانشناسی هر روانکاوی هر روانپزشکی راه دیگری که به این مسئله منتهی نشود به شما معرفی کرد دارد اشتباه می گوید هیچ راه دیگری جز پناهنده شدن به ذات اقدس الهی برای درمان این مرض هایی که گفتیم وجود ندارد این قضیه و برهان هست اما حالا خدا چه می کند برای ما دقیقا که ما نترسیم خدا دو کار اساسی انجام می دهد که جلسات آینده روی این دو کار صحبت می کنیم اولا خدا در کنار انسان خود را قرار می دهد و زمانی که آمد در کنار انسان قرار گرفت خودش را به انسان نشان می دهد یک وقتی هست که می گویید خدا درکنار من هست ولی من او را نمی بینم می گوید من در کنار تو و خود را به تو نشان می دهم این یک بعد ،پس آن قدرتمند عالم هست و کنارت قرار میگیرد و او را می بینی برای اینکه ترس وحزن شما از بین برود و دوم اینکه خدایی که همه این عالم لشگر او هست "لله جنود السماوات و الارض "باد و باران لشکر او هست زمین و جن و انس و حتی شیطان هم از لشگریان او هست خدا تمام این عالم را بسیج می کند که سکینه و آرامش و امنیت و اطمینان را بریزند در جان آن انسانی که به خدا پناهنده شده است خدا آن طبیبی هست که اگر کسی به او پناهنده شد و به مطب او مراجعه کرد حتما درمان می شود و بر می گردد همه عالم را خدا بسیج می کند برای اینکه شما آرام بشوید برای اینکه شما نترسید برای اینکه شما غصه نخورید و چه زیبا درمان می کند اجازه بدهید با این نگاهی که الان عرض کردم خدا می آید کنار انسان قرار می گیرد و خودش را نشان می دهد
که انسان خدا را ببیند و نترسد ودوم اینکه عالم را بسیج بکند که آن چه گفته در این زمینه.
خدا می آید در کنار انسان قرار می گیرد و خودش را نشان می دهد و با بیان های مختلف خداوند این مطلب را بیان کرده است. مثلا*فاذا سالک عبادی عنی *آیه 186 سوره بقره مردم می آیند از خدا سوال می کنند چرا مردم از خدا سوال می کنند. مردم می دانند درمان دردشان خدا است.
می دانند مطلوبشان خداست می فهمند اصلا محتاج یک لقمه نان نیستند
محتاج خانه و زن فرزند نیستند،محتج خود خدا هستند، می آیند پیش پیغمبر و چه سوال خوبی می کنند *اذا سالک عبادی عنی*گفتند این خدا که
درمان درد هاست کجاست کجا پیدایش کنیم*اذا سالک عبادی عنی *
چقدر سوال سوال خوبی است وچه جوابی *فانی قریب اجیب*دیگر از این کوتاه تر و زیباتر می شود گفت.
من کنارشم من نزدیک او هستم من فاصله ای با او ندارم *اجیب دعوه الداع اذا دعان*من دوا می دهم اگر کسی مرا خواند. فقط مشکل این است که او کنار
ما است ما از او فاصله داریم ، لذا ما این عبادتی را که انجام می دهیم می گویم
"قربتا الی الله "ما باید به آن مقام قرب برسیم البته ما در مقام قرب هستیم ولکن از نظر فهم خودمان درکش نمی کنیم.
این "قربتا الی الله" یعنی خدایا من شما را ببینم چشمانم باز شود و شما راببینم
خدا می فرماید من کنارت هستم باور کن کنارت هستم،*فلیستجیبوا لی ولیومنوا بی لعلهم یرشدون* باورم کنید کنارت هستم شما باور نمی کنید لذا
از من بخواهید وباور کنید که هستم * الاان نصر الله قریب" ان رحمته الله قریب من المحسنین" ان ربی قریب مجیب" انه سمیع قریب*با چه بیانی
خدا بگوید،با شکل های مختلف گفته من از خودت به تو نزدیکترم، از رگ
گردنت به تو نزدیکترم،لذا این تعابیر را ببینید*انا معکم ان معکم انی معکم
"والله معکم "وهو معکم این ما کنتم* هرجا باشی من کنارتم.
من یعنی همان دانای توانای دارایی که تو را دوست می دارم و هرچه تو بخواهی به تو می دهم وتو و تو یعنی کی؟ همان کسی که نداری و نمی دانی و نمی توانی و می خواهی و می ترسی و محزونی و ناامیدی و درمان دردت من هستم لذا باورم کن هست و کنار ماهست با ما هست این مشکل ما هست که باورنمی کنیم اگر این را باور کنیم همه این دردها ان شالله درمان خواهد شد
صیرفی:خیلی متشکرم از لطف و بزرگی و آقایی حضرت عالی خدا به وجاهت همه شهدای انقلاب اسلامی و امام راحل قسم میدهیم و دعا می کنیم الهی چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار