تاریخ انتشار خبر:
چهار شنبه 17 فروردین 1401
تعداد بازدید:127
قواعد قرآنی با حضور حجت الاسلام و المسلمین عظیمی (متن برنامه یاد خدا 8 اسفند 1400)
صیرفی :بسم الله الرحمن الرحيم
الذين آمنوا وتطمئن القلوبهم بذكرالله الی بذکرالله تطمئن القلوب.
گفت زیر دین ۱۴معصومم اما گردنم زیر دین حضرت موسی بن جعفر بیشتر
سلام خدا بر پیامبر رحمت وخاندان رحمت اللهم صل علی محمد وال محمد سلام خدا بر حضرت باب الحوائج حضرت امامکاظم علیه السلام سلام خدا بر خاندان مطهر و پاکشان که ما در کشورمان ایران به صورت ویژه سر سفره موسی بنجعفر امامرضا علیه سلام حضرت معصومحضرت احمد موسی و امامزادگان شریفی هستیم به این جهت به صورت خاص مدیون حضرت موسی بنجعفر (ع )هستیم وابستگی داریم سلامخدا بر اماممهدی عج سلام خدا به شما اهالی ارجمند یاد خدا رجبیون خیلی خوش آمدید خداروشکر میکنم توفیق داریم محضر شما شرف یاب باشیم و افتخار میکنم امروز هم سر سفره پر رزق قرآن کریم با حضور استاد محترم تفسیر قرآن استاد سید محمد حسین عظیمی عزیز خدمت شما خواهیمبود آقا سلام علیکم و رحمه الله
استاد عظیمی : سلام علیکم و رحمه الله خدمت بینندگان عزیز هم سلام عرض میکنم و تسلیت عرض می کنم شهادت باب الحوائج حضرت موسی بن جعفر علیه سلام ان شاءالله که ما از پیروان این حضرت باشیم
صیرفی: خیلی متشکریم خیلی ممنونیم چون تکرار برنامه یک روز مانده به مبعث هم هست گرامی میداریم نامحضرت باب الحوائج امام کاظم(ع) را پیشاپیش عرض میکنم ایام عید سعید مبعث را خدمت سروران عزیز و ارجمند آقا قاعده تثبیت در قرآن کریم روا داریم از شما یاد می گیریم خیلی وقت هست سر سفره مهمانیم وهر جلسه خدا می داند من این احساس را دارم که ان شاءالله دارد باورمان تغییر میکند
استاد عظیمی : الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله طاهرین لا سیما بقیه الله العظم و الارضین روح فداه
در قاعده ی تثبیت اساس سخن این بود که انسان به مقتضای اینکه ندارند نمی داند نمی تواند پس ترس از غصه می خورد نا امید می شود در افکار مردد می شود در اعمال واقدام متزلزل می شود مضطرب می شود ودر نهایتا افسرده می شود ومخصوصا بیان کردیم مطلب را این هفت ویژگی که عوارض آن سه صفت ذاتی هست مال ما انسان های ما انسان های معمولی نیست مال همه انسان هاست وآیاتی از قران را به عنوان مدرک اقامه کردیمحتی انبیا همهمین طور بودند یعنی اگر خدا یک لحظه انبیا را رها می کردند آنان میترسیدند آن ها هم یاس داشتند ولاکن چون درکنار خدا قرار گرفتند این صفات و این امراض از بین می رفت مدعا ما این شد که برای درمان این امراض هیچ راهی وجود ندارد مگر رفتن پیش خدا متصل شدن مرتبط شدن با خدا بحثبه اینجا رسید که اگر شما با خدا مرتبط شدی خدا کل عالم را که" لله جنود السماوات و الارض "کل عالم رو بسیج می کند که شما را آرام کند لذا برگردیم به این آیه سوره فصلت که" ان الذین قالو ربنا الله ثماستقاموا تنزل علیهم الملائکه "ملائکه انرژی های عالمند قدرت عالمند امور عالم را ادارهمی کنند اینان می آيند بر آن شخصی که استقامت کرده نازل می شوند و به او می گویند که نترس" الا تخافوا ولاتحزنووابشروبالجنه "همینمطلب در یکجای دیگر قرآن در سوره احقاف آیه ۱۳ " فلا خفا علیهم و لا هم یحزنون" اینجا دیگه توضیح داده نشده چرا و لا خفوعلیهم و لا هم یحزنون چون یک نیروها وانرژی هایی در کنارش قرار می گیرند که او را آرام می کند این یک مطلب که ملائكه می آیند در کار ،باز هم آیاتی داریم که در جلسات بعد آن آیات را بخوانیم این یکی از کار هایی که خدا برای انسان انجاممیدهد که این انسان نترسد و راحت قدم بردارد و پیشرفت کند تا ناامید نشود قرار دادن رفقایی در این مسیر است برای انسان ببین ما گفتیم که خدا کنار انسان قرار می گیرد خودش راهم به انسان نشانمیدهد بشارت هم میدهد این کاری هست که خود خدا می کند مستقیم در کنار آن کاری که خدا می کند می آید به ملائکه هم میگوید این از ماست این شخص را رها نکنید در کنار اینکه آقا فلانی از ماست رها نکنید ولش نکنید به یک عده دیگر ماموریت میدهد که این را رها نکنید بااو رفاقت کنید رفیقش باشید حالا آنهایی که قرار هست رفیق ما باشند چه کسانی هستند؟ ببینید اقا شما سوره حمد می خوانید درخواستی دارید از خدا یک دعا می کنید که من فکر می کنم بهتر از این دعا در عالم وجود ندارد دلیل هم خیلی روشن یعنی قطعا بهتر از این دعا وجود داشت آن دعا را میگذاشتند درسوره حمد چون مجبوری روزانه ۱۰ کم تر بیشتر بگویی "اهدنا صراط المستقیم "اصلا واجب هست شما این دعا را بگویی واجب نماز خونی واجب در نماز سور حمد وبخوانیروزی ۱۹ بار سوره حمد می خوانید لذا واجب این را بگویی"اهدنا صراط المستقیم" بعد برای تو توضیح میدهد که این صراط مستقیم که شما درخواست کردی چیه هست ،در این صراط مستقیمکه شما درخواستش می کنی چه هست؟چهار تا ویژگی قرآن برای این صراط مستقیم در سوره حمد میگوید مستقیم استقامت داره حالا استقامت یعنی چه بماند از بحثمخارجمی شمدومینویژگی صراط مستقیم این که "صراط الذین انعمت علیهم "در این صراط در این مسیر کسانی هستند که از نعمت های الهی بهره مند هستند
صیرفی : خدا برای ما مثال بزنه الگو معرفی کنه
استاد عظیمی : نه نه نه بحث الگو نیست حتی ممکن آن استفاده بشود ولی بحث الگو نیست یعنی برخورداران عالم در صراطند یعنی هر کس در صراط مستقیم نیست بهره مند هم نیست ،دستش خالیه یعنی شما اگر آمدی در این صراط اولا خودت برخوردار می شوی ثانیا از کسانی که در این صراط یاد شده که هم سفر تو می شوند که اینا بهره مند وبرخوردارند که می گوید "صراط الذین انعمت علیهم "یک جوری از آیه برداشت میشود که در این صراط کسانی هستند که دارایی دارند دارایی دارند یعنی اینان میشوند هم سفر من ، حالا شما خواستی بروی سفر یک کسانی در سفر همراه باشند که از خود شما مفلس تر باشند کمکت که نمنمیتوانند کنند باید کمکشآن هم بکنی درسته ؟ قران می فرماید که "صراط الذین انعمت علیهم "آنها برخوردارند من لازمنیست کمکشانکنم آنها به من کمک می کنند "غیر المغضوب علیهم "کسانی که غضب کردی آنها نیستند" و لاالضالین" هم نیستند یعنی کسانی که در این صراط جلوی من را نمی گیرند و گمراهم نیستند مورد غضب نیستند بلکه مورد لطف تو هستند حالا این ها چکار می کنند بر من آیه ۶۹ سوره نسا توضیح میدهد می فرماید "و من یطع الله ورسول" هر کس اطاعت کند خدا و رسول را "فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من بنین" آنها میگویند "الذین انعمت علیهم" میگوید کسانی که اطاعت کنند از خدا و رسول اینان همراه می شوندبا کسانی که عن عملا علیهم حالا عن عملا علیهم چه کسانی هستند اقا مردم عزیز چقدر تا حالا گفتند" اهدنا صراط مستقیم صراط الذین انعمت علیهم "که هستند این "الذین انعمت علیهم "اینجا توضیح میدهد"انعمت علیهم من نبیین یک و صدیقین دو و شهدا سه و صالحین چهار درست اینان همراهشان میشوند حالا همراه اینان بشوم چه فایده دارند برای من اینا دارند منم ندارم و غصه ام بخورم میگوید نه این طوری نیست تو اگر همراه شدی در این مسیر با کسانی که قدرتمند آنان کمک میکنند و "حسن اولائک رفیقا" این رفیقانخوبی برای تومیشوند " اینان رفیقای خوب هستند من مثالم شاید یک وقتی برای شما عرض کردم وقتم تمام ؟
صیرفی: نه خیر در خدمتتون هستیم خواستم محضر قرآن مشرف بشویم
استاد : این آیه رورا بخوانم آیه ۶۹ سوره نسا یک مقدار بیشتر راجع به آن صحبت کنیم
صیرفی:با افتخار محضر سوره مبارکه نسا مشرف میشیم ایه ۶۹ را با هم میشنویم می خوانیم تامل می کنیم تفسیر شنیدنی خواهد بود ....محضر سوره مبارکه نسا رسیدیم
استاد عظیمی: ببینید اساس سخن این بود که ما چرا میترسیم ؟
صیرفی :چون خبر نداریم
استاد عظیمی :خبر نداریم فردا چه میشود بفهمیم خبردارم بشویم که فردا چه اتفاقی می افتد کاری نمیتوانیمانجام بدیم "خلق الانسان ضعیفا" کاری همنمی توانیم بکنینم امکاناتی در اختیارمان نیست ما نداریم چیزی نداریم نمیدانیم نمیتوانیم میترسیم خدا آمده یک رفقایی در این صراط کنار ما قرار داده در این مسیری که انسان دارد حرکت میکند که این این ویژگی ها را دارند من النبیین نبی چه کسی هست؟ نبی صاحب نبا خبر خبردارد به او گفتند لذا من نمیدانم او میداند ممکنه شما بگویی میداند ولی به ما نمی گوید نه ؟نبی یعنی کسی که خیر دارد و مامور است که بگوید لذا میگوید یا ای نبی بلغ تبلیغ کن تازه نمیگوید یا ای النبی قل می گوید یا ای النبی بلغ "تبلیغ با قل فرق می کند گاهی شما یک حرفی را می زنی میروی برای تومهم نیست من بفهمم یا نفهمم ،سخنت در جان من قرار بگیرد یا نه ،تبلیغ یعنی نگو و برو ،پای حرفت بایستی مطلب را برسان به ذهن مخاطبت، بنشان به جان مخاطبت ، این می شود تبلیغ یا ای انبی بلغ لذا یکی از همسفران ما رفیقان ما در این مسیر کسی است که می داند با خبر است ومی گوید نکته دیگر این که آن کسی که می داند ومی گوید صدیقه صدیق یعنی کسی که سخنش با رفتارش با اعتقادش هماهنگ است ببین ما سه تا چیز داریم یه اعتقادات داریم یک گفتار داریم یک کردار داریم بین این گاهی اعتقاداتی داریم ولی طبق اعتقاداتمان عمل نمی کنیمطبق اعتقاداتمان حرف می زنیم اما طبق اعتقادمان رفتار نمی کنیم سختم هست یا بعضی اوقات اعتقادی نداریم حرفش را می زنیم یعنی نه رفتار داریم نه اعتقاد داریم حرفش را می زنیم صدیق یعنی کسی که حرفی که می زند طبق اعتقاد اوست و بر طبق همان حرف و اعتقاد عمل هم می کند میشود صدیق و نکته سوم شهید من نبیین و صدیقین و شهدا شهید یعنی چه کسی؟شهید در قرآن طبق فرمایش علامه طباطبایی یعنی شاهد نه یعنی کشته در راه خدا یعنی کسی که میبیند یعنی میبیند شما کجایی اگر در مسیر یک جا برف گیر شدید یک جا پنچر کردی یک جا موتور ماشینت سوخت میداند کجایی میتواند برسد بالای سرت و نکته آخر این که صالحین من نبیین و صدیقین وشهدا و صالحین یعنی رفیقان مسیر سازند صالح صالح یعنی مصلح صالح نمیشود مصلح نباشد یعنی او با خبرهست یک میگوید دو درست میگوید سه می فهمد شما کجایی چهار پنج می خواهد کمکت کند و کمک میکند یعنی اگر یک جایی گیر افتادی میاد بالای سرت راه می اندازد کمکت می کند مشکلت را حل میکند حالا آقای صیرفی شما می روی در یک مسیری می گویی ای داد بیداد در این مسیر هیچ کس نیست یک تعمیرگاهم نیست یک پمپ بنزین هم نیست میگویی خدایا اگر اینجا بنزین ماشینم تمام شد هوا هم گرم آب هم نیست این زن بچه اگر تشنه شدند چه کنیم یک تعمیرگاه نیست اگر ماشینمان خراب شد چه کار کنیم این چقدر ترستان بیشتر می شود ،ولی خدا می گوید نه صراطی را بخواه که هم کسانی که در صراطند خاصتند هم آن صراط پر از نعمت هر چه دلت بخواهد پمپ بنزین در این مسیر هر چه دلت بخواهد رستوران در این مسیر هر چه دلت بخواهد تعمیرگاه در این مسیر جایی گیر نمی افتی دراین مسیراصلا کافی هست گیر بیافتی یک زنگ میزنی تعمیر گاه سیار بیاید دیگر شما می ترسید ترس دارد دیگر امداد خودرو آمد می گوید آقا شما بیا درمسیری که انبیا آمدند آنجا شهدا آمدند صالحین آمدند همه امداد اصلا اینان مامورهستند که با تو رفاقت بکنند یک ترس معنی دارن یک حزن معنا دارد در جمع رفقایمان هستند که ناراحتی به دلشان راه می دهند می گوید آقا نگاه کنید من یک جراح قلب رفیقم هست میگوید یک دندان پزشک خوب رفیقم هست یک مکانیک عالی رفیقم یک صافکار خیلی فلان رفیقم یعنی چه؟ اگر گفتی یک مکانیک خوب رفیقم هست یعنی چه؟ مگر یک مکانیک برای شما چه کار میکند یعنی اگر ماشینم خراب بشود یک مکانیکخوب رفیقم هست اگر دندانم خراب بشود دندان پزشک خوب سراغ دارم اگر قلبم به مشکل بر خورد کند یک جراح قلب خوب سراغ دارم نمی ترسم میگوید تو نمیدانی که پیغمبر کنارت هست خبر داری که راست میگوید ممکنه که در راه بمونی اون میداند توکجایی کافی هست اگر یک جایی گیر کردی کافیه بگی یا اباصالح المهدی ادرکنی او میفهمد تو کجایی اصلا کار او همین هست کاراو رفاقت هست ، لذا آنهایی که آمدند شب عاشورا به امام حسین ملحق شدند دست گذاشتند در دست این رفیقی که خدا به عنوان رفیق معرفی کرده هرچه غم و اندوه و وابستگی و قید بود ازایشان رفت آزاد شدند رها شدند مطمئن شدند ترسشان رفت امنیت پیدا کردند اطمینان پیدا کردند موقعی که این اطمینان آمد این طمانینه آمد این رفقا آمدند حالا احساس کردی امام حسین را در زندگیت جریان دادی امیر المونین را دیدی حضرت موسی بن جعفر علیه السلام را دیدی در زندگی خودت چنان آرامش پیدا میکنی وموقعی که آرامش پیدا کردی وجود خدا را درک می کنی یک کارهایی ازتو سر میزند موقعی که این آرامش را داری که خودت باور نمی کنی که معلوم این کا را معجزه است انسان چرا موتورش تعطیل میشود الان بعضی از جریان های تاریخی را که برای مردم بازگومی کنی بعضی از مردم مسخره میکنند و اصلا چه داری میگویی قصه است این افسانه است یعنی باور نمی کنند که یک انسان بتواند چنین کار هایی بکند برایشان یک قصه است یک افسانه است می گوید آقا یک کسی بود به نام حضرت ابراهیم پیر شد یک پسر به او عطا شد خدا گفت این پسر را در یک بیابان بی آب علف رها کن و رفت بعد از ۱۳ سال برگشت و همان روز اول که برگشت به اوگفتند باید این بچه را بکشی چاقو را برداشت و رفت گذاشت زیر گلوی بچه این چیزها چه می گوید آقا باور نمی کنند ابراهیم چقدر آرام و با آرامش چه می کند با این انسان نمیفهمد انسان با این اضطراب ها و ترس ها و این حزن ها از وجودش رفع میشود خود او یک معجزه است گذاشتند در منجنیق ابراهیم را دیدند این محصول آن آرامش محصول آن طمانینه است همان ابراهیم است که گفت خدایا "کیف تحی الموت" چطور مرده را زنده می کنی خدا فرمود اولم تامن باور نداری؟ گفت باور دارم حالا نشانم بده قلب من آرام بشود قلبش آرام شد حالا ببین چه اتفاقی افتاده قرار شده ابراهیم را آتش بزنند گفتند هیزم بیاورید در بعضی از تواریخ نوشته ۴۰ شبانه روز هیزم جمع کردند چه هیزمی شد آنقدر این آتش بزرگ شد که نمی شد دست و پای ابراهیم را بگیری بی اندازی در آتش باید با منجنیق ابراهیم را پرتاب کنند در آتش ابراهیم را در منجنیق گذاشتند آسمان بهم ریخت ملائکه نگران شدند حالا ابراهیم را قرار است به آتش نمرود به آتش جهل مردم بسوزانند آمدند سراغ ابراهیم جبرائیل آمد گفت که هل لکحاجه؟الان چون وقت تنگ داستانش بماند گفت مشکلی داری برای تو حل کنم فرمود که به تو نه "حسبی الله ونعم الوکیل" خدا برای من کافی هست توچه کاره ای چه اطمینانی چه عظمتی چقدر انسان باید اوج بگیرد که جبرئیل می آید کمک وی کند بگوید نه حالا جبرائیل نگران می گوید که حالا که از من نمیخواهی پس از خدا بخواه خدا نجاتت بدهد می فرماید که علمی به حالی حسبی من سوال "مگر خود او نمیبیند خود دارد می بیند دیگر گفت اراباب حاجتیم و زبان سوال نیست در حضرت کریم تمنا چه حاجت است خودش دارد می بینید این محصول اطمینان به خداست در جای دیگر خدا می فرماید که انسان که به اطمینان رسید چه بسا پیغمبرانی که همراه ایشان جنگیدند ببینید یک عده ای رسیدند به مقام معنویت به رسول الله رسیدند کنار او رفیق قرار گرفتند موقعی که کنار رفیق قرار گرفتند ببینید چه میشود" فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله "هر چه مصیبت پیش امد اینا یک ذره همسست نشدند" وما ضعفوا"یک ذره ضعیف نشدند و "ما استکانوا"ذره ای تسلیم نشدند ذره ای ذلیل نشدند "و الله یحب صابرین" حرف آخر، این که ببینید موقعی که شما متوسل می شوید ملائکه می آیند در گوش تو می گویند نترس اندوهگینمباش انبیا شهدا و صالحین می آیند با تو رفاقت کنند شما به اطمینان می رسید آرامشی با معنای رفع شدائد و گرفتاری ها نیست گرفتاری لازمه زندگی دنیاست که انسان ها مبتلا هستند چه خوب چه بد که ان شاالله بعدا موضوع ابتلا را بیان می کنیم اطمینان به معنای رفع بلا رفع گرفتاری ها و رفع شداید نیست تا مطمئن شدی معنایش این هست که در سخت ترین شرایط بهترین تصمیم را می گیری راننده هستید گاهی موقع ها در یک شرایط سخت قرار میگیرد دست وپایش گممی کند ونمی داند اینجا باید ترمز کند گاز بدهدمخصوصا که اگر در برف گیر کند نمیفهمد که باید چکار کند این اطمینان ندارد اطمینان یعنی از آدمی در گرفتاری ها همان رفتاری سر بزند که در شرایط عادی ومعمولی سر میزند ودرست تصمیم بگیرد و درست بفهمد ودرست ببیند
صیرفی :این اطمینان به قول شما مهم است خیلی متشکرم خدارا به وجاهت باب الحوائج حضرت موسی بن جعفر قسممیدهیم الهی چنانکن سرانجام کار توخشنود باشی و ما رستگار