تاریخ انتشار خبر:
دو شنبه 22 فروردین 1401
تعداد بازدید:118
قواعد قرآنی با حضور حجت الاسلام و المسلمین عظیمی (متن برنامه یاد خدا 22 اسفند 1400)
صیرفی: بسم الله الرحمن الرحيم الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکرالله تطمئن قلوب هر جا سخن از خاک دری هست سری هست هرجا تب عشق هست دل در به دری هست دیروز گدایان همه دنبال تو بودند هرجا که شلوغ هست یقینا خبری هست اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند دیدید که در طینت ما هم هنری هست بازار مرا با قدمت گرم نکردی یک چند غلامی بیایی ببری هست در غیبت شه روی به شهزاده میارند صد شکر که در خانه آقا پسری هست هرجا قد و بالای رشیدی است یقینا دنبال سرش نیم نگاه پدری هست یا حضرت ارباب دمت گرم و دلت شاد یا حضرت ارباب کرم خانه ات آباد
سلام خدا بر پیامبر رحمت و خاندان مطهر و پاکشون اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم سلام خدا بر جوان امام حسین سلام خدا بر حضرت علی اکبر و سلام خدا بر همه جوانان خوبمان اهالی ارجمند یاد خدا وقتتان بخیر ایام مبارک باشد میلاد حضرت علی اکبر( ع) تبریک عرض می کنم و همینطور روز جوان را به همه جوان دارها و به همه جوان ها و به همه والدین عزیزی که برای جوانشان آرزو خوش دارند انشاءالله زیر سایه نگاه امام حسین علیه السلام جوان هایمان عاقبت بخیر باشند محضر سرور ارجمندم جناب استاد سید محمد حسین عظیمی استاد محترم تفسیر قرآن هستیم آقا سلام علیکم ورحمه الله
استاد عظیمی: سلام علیکم ورحمه الله خدمت بینندگان عزیز هم سلام عرض می کنم و اعیاد شعبانیه را خدمتشان تبریک عرض می کنم
صیرفی: خدا حفظتان کند خیلی خوش آمدید قدمتان به روی چشم افتخار داریم که محضر حاج آقای عظیمی عزیز هستیم قاعده تثبیت در قرآن کریم را داریم محضرشان یاد می گیریم ما امروز در جلسات استاد خلاصه جلسه قبل را سعی میکنیم در چند کلام ابتدایی استاد بشنویم و بیشتر بتوانیم از زمان استفاده کنیم
استاد عظیمی: بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین صلی الله علی سیدنا محمد وآل طاهرین بقیه الله اعظم فی الارضین روحی و ارواح العالمین له الفدا
در قاعده تثبیت به این نتیجه رسیدیم که انسان ندارد فقیر است" انتم الفقرا" جاهل است و نمیداند" انتم لاتعلمون" ضعیف است ناتوان است" خلق الانسان ضعیفا" طبیعتا انسانی که ندارد و نمیداند و نمیتواند باید بترس، محزون باشد،مأیوس باشد،مردد باشد،متزلزل باشد،مضطرب باشد و بلاخره نا آرام باشد مخصوصا این نکته را بیان کردیم که این ویژگی هایی که گفتیم مال انسان های بد نیست مال انسان های کافر نیست ترس و حزن و یاس و تردید و تزلزل مال همه انسان هاست حتی انبیا این مقتضی ویژگی های ذاتی انسان است و این امراضی که بیان شد اینها ویژگی هایی است که دامن همه بشر را گرفته و امروز هم جامعه بشری با این درگیر است قبلا هم درگیر بوده است بعد از آیت هم درگیر خواهد بود باید یک فکری برای علاج این درد ها بکنیم و الا اینها نه تنها از بین نمیرود بلکه تکثیر میشود درپاسخ به این سوال که علاج این درد ها و شفا این امراض چطور ممکن است گفتیم که یک راه بیشتر ندارد و آن این است که انسان سراغ خدا برود خدا است که مسکن است خدا است که مطمئن میکند خدا است که امنیت میدهد خدا است که نشاط میدهد و تا آخر برهانش هم بیان کردیم به این نتیجه رسیدیم موقعی که کسی به یاد خداوند میرود خداوند عالم را بسیج میکند چون عالم لشگر خدا است" لله جنود السماوات والارض "تا این امراض را از جان انسان بردارد رسیدیم به لشگریان خدا که در داستان جنگ بدر مسلمان ها یک دفعه مواجه شدند با یک جنگ ناخواسته یعنی قرار نبود بجنگند اما گرفتار یک جنگ شوند سیصد نفر با کم ترین اسلحه و سلاح سیصد نفر مردانی که اهل جنگ هم نبودند رزمنده هم نبودند یعنی آماده جنگیدن با آن معنای خاص نبودند در مقابل نزدیک به هزار نفر تا دندان مسلح با انگیزه و نشاط و امیدوار که آمده ایم و کار مسلمان ها تمام است این اولین جنگی بود که مسلمان ها با آن درگیر شدند یعنی اگر شکست می خوردند کار اسلام و مسلمان ها برای همیشه تمام بود کار خیلی سخت شد ببینید انسانی که طبیعتا ترسو است انسانی که به مقتضای اولی و به اصل اولی محزون و مایوس و مردد و متزلزل است در شرایط سخت این ترس و این حزن خودش را بیشتر نشان میدهد بیشتر اذیت میکند بعضی مواقع در شرایط معمولی همه چیز هست آب و هوا هم خوب است دوستان هم هستند رفقا هستند آن ترس خودش را نشان نمیدهد هوا که تاریک میشود دوستان که میروند صدای زوزه گرگ که میآید این ترس خودش را نشان میدهد
صیرفی: پس ترس وجود دارد اما مغفول است
استاد عظیمی: احسنت این یک نکته بسیار مهم است از دیدگاه روانشناسان که انسان بداند یک ویژگی هایی دارد که در سایه هستند یعنی پنهان هستند و این ها هر لحظه ممکن است خودش را در یک شرایط خاصی نشان بدهد باید خودش را مسلح کند برای آن شرایط خاص که آن شخصیت اصلی بروز بکند حالا در ادامه بحث در جلسات آینده خواهم گفت این نکته که شما گفتید نکته بسیار ظریف و زیبا و قابل تأمل است. اینها گرفتار شدند دیگر دچار یک جنگ ناخواسته شدند تعداد هم کم اسلحه هم کم استغاثه کردند پناه به خدا برند و از خدا درخواست کمک کردند خدا هم استجابت کرد "فاستجاب لکم انی ممدکم بالف من آل ملائکه مردفین" جلسه قبل هم گفتیم که خداوند سیل ملائکه را فرستاد یک دفعه فرمود پنج هزار ملائکه یک دفعه فرمود سه هزار فرمود اینجا هم فرمود هزار تا پشت سر هم خب برای چه اینکار را کرد من فقط آیات را میخوانم ترجمه می کنم ببینید این قاعده تثبیت که ما میگویم خدا میآید انسان را ثابت میکند اگر آن تثبیت الهی نبود آن انرژی که از طرف خدا میآمد نبود انسان اصلا نمیتوانست درست تصمیم بگیرد میفرماید این هارا که فرستادید "ما جعله الله الا بشری لکم و لتطمئن قلوبکم به و ما نصر الا من عندالله العزیز الحکیم" ببین شما موقعی که گرفتار دردسر می شوی نگاهی به توان خودت می کنی می بینی زور آن را نداری توانایی نداری نگاهی به علم خود هم می کنی می بینی اصلا علم هم را نداری نگاه می کنی می بینی چیزی نداری در مقابل آن مشکل قیام کنی اولین اتفاقی که باید بیافتد بعد از ترس چیست؟ یک مشکلی پیش آمده، من نگاه می کنم نمیتوانم مشکل را حل کنم و مشکل من هست اولا می ترسم اولین اتفاق بعد از ترس چیست به نظر شما؟ خیلی هم مشکل سخت است باید تمام هستی ام را بدهم ،
نا امیدی است، یعنی انسان خودش را میبازد و میترسد موقعی که ترسید نا امید می شود نگاه میکند میگوید من با کدام توان و علم و دارایی در مقابل این مشکل بایستم من هم فقیرم هم جاهلم هم ضعیف هستم لذا دیگر نمیتوانم هر اتفاقی افتاد افتاد نمیتوانم کاری بکنم خدا میگوید ما ملائکه را فرستادیم پنج هزار سه هزار و هزار ملائکه فرستادیم "ما جعله الله الا بشری" اولین خاصیت این ها این بود که این ها بشارت هستند یعنی آن روح نا امیدی را از جان بشر بکنند و بشر را بشارت بدهند و بشر را امیدوار کنند امید که آمد انرژی برمیگردد نا امیدی که بیاید همان ته مانده انرژی هم از بین میرود انسان تسلیم میشود به مشکلات اما هنگامی که بشارت آمد امید آمد انسان توانایی پیدا می کند مثل اینکه از یک جای دارد به او تزریق انرژی میشود " لتطمئن قلوبکم " شما موقعی که دچار مشکل شدی ترسیدید نا امید شدید نتیجه ترس و نا امیدی می شود تردید تزلزل دیگر نمی دانی چکار کنی می شود اظطراب حالا چه می شود چه اتفاقی میافتد نمی دانم و هیچ کاری نمی توانم بکنم این نیرو ها میآيند این انرژی ها میآيند این انرژی ها مسوم بودند این انرژی ها منزل من السما بودند این انرژی ها پشت سر هم بودند" لتطمئن به قلوبکم "تا قلب شما چه شود آرام شود یعنی اطمینانی را خدا به وسیله نیرو های که پشت سر هم با تعداد زیاد و از آسمان میآیند در قلب انسان ها می ریزد یک نکته عرض کنم شاید در جلسات بعد توضیحش دادیم که اساس گرفتاری های انسان برای چشم و دست و پا و اینها نیست برای قلب است ترس برای قلب است حزن برای قلب است امید و ناامیدی برای قلب است تردید و تزلزل و استرس و افسردگی همه اینها برای قلب است امراض برای قلب است قلب باید درمان شود درمان قلب هم یک کلمه است اطمینان است این هارا ما فرستادیم لتطمئن به قلوبهم "شما آرام بشوید (و ما النصر الا من عند الله العزیزالحکیم" بعد چه اتفاقی افتاد از" یغشیکم و النعاس امنه" من بعد خداوند یک خواب سبکی که مایه آرامش از سوی خدا بود فرستاد و این خواب شما را فرا گرفت و" ینزل علیکم من السما" ما آبی از آسمان بر شما نازل کرد" لیطهرکم به و یذهب انکم رجز الشیطان" ببینید این شاید کسی بگوید این آیه این وسط چه ربطی به آیات قبل و بعد دارد من گفتم که انسان طبیعتا فقیر است جاهل است ناتوان است پس در نتیجه طبیعتا ترسو است محزون است مردد است متزلزل است اظطراب دارد و افسرده است شیطان خوب می شناسد انسان را شیطان یک عالم و یک انسان شناس درجه یک است دلیلش را هم که می دانید حالا غیر از اینکه شیطان چندین هزار سال آنجا عبادت کرده است و یک جایگاه داشته شاهد خلقت انسان هم بوده است دیده که خداوند انسان را از گل آفريده است و می داند نصف انسان از گل است این گل این خاک چه ویژگی های برای انسان درست می کند انسان را خوب می شناسد
میآید در انسان نفوذ می کند راه نفوذ هم بلد است ترسو را ترسو تر محزون را محزون تر نا امید را نا امید تر تا آخر حالا خدا باید برای اینکه انسان به اطمینان برسد اول این مزاحم را از میان بردارد یعنی تا هنگامی که شیطان آمده و انسان را تسخیر کرده نمی شود ترسو را امنیت داد نمی شود محزون را شاد کرد نمی شود نا امید را امیدوار کرد لذا می گوید اصلا طهارت یعنی این که" ینزل علیکم" خدا نازل می کند از آسمان آبی بر شما" لیطهرکم به" جلسه قبل هم عرض کردم طهارت کار ما نیست تطهیر کار خدا است خدا آب را نازل میکند تا به وسیله آب خود خدا انسان را تطهیر کند و یذهب عنکم رجزالشیطان"
و به وسیله آن آب پلیدی های شیطان را از جان شما پاک کند "و لیربط علی قلوبکم "و قلوبتان را مربوط بکند قلوبتان را مربوط بکند ترجیح فارسی اش یعنی محکم کند گفتم یکی از کار های خدا تحکیم و استوار کردن است تقویت قلب است یکی از چیز های که انسان را بینندگان عزیز شاید تعجب کنند از این حرف ولی این چند جای قرآن آمده است یکی از چیز های که انسان را تقویت می کند قدرت می دهد می دانید چیست؟ چطور می شود که شیطان می رود و انسان تقویت پیدا می کند؟ طهارت! لیطهرکم به و یذهب عنکم رجزالشیطان و لیربط علی قلوبکم "یعنی آب می آید برای اینکه انسان قلبش محکم بشود قلب که محکم شد نتیجه استحکام قلب چیست؟ استحکام قلب نتیجه طهارت است.نتیجه رفتن شیطان و استحکام قلب "و یثبت به الاقدام" تثبیت قدم است یعنی آن تردید ها و تزلزل ها از بین میرود لذا اگر شما می خواهی انسان محکم و بتوانی راحت تصمیم بگیری باید بروی سراغ قلبت این قلب باید" لیربط "بشود برای اینکه قلب" لیربط بشود باید بروی سراغ آب، آبی که از آسمان میآیند و به وسیله آن آب تطهیر بکنی که این ها حکایت های مفصلی دارد و پیچیده و به هم مربوط هست که خدمتتان عرض می کنم
صیرفی: محضر قرآن کریم مشرف می شویم برمی گردیم بخش دوم و بخش پایانی کلاس درس امروز را طی خواهیم کرد
....
صیرفی: محضر سوره مبارکه انفال رسیدیم آیه دوازدهم را تقدیم بینندگان عزیز کردیم
استاد عظیمی: آیه نهم دهم یازدهم را گفتیم آیه دوازدهم از اول فرمود ما هزار ملائکه را پشت سرهم میفرستیم هدف از ارسال ملائکه را هم بیان کرد اما در این آیه قضیه را باز می کند حال ملائکه آمده اند درکنار انسان قرار گرفته اند قرار است انسان را کمک کنند چکار قرار است برای انسان بکنند" اذ یوحی ربک الی الملائکه انی معکم فثبتوا الذین ءامنوا سالقی فی قلوب الذین کفروا الرعب فاضربوا فوق الاعناق واضربوا منهم کل بنان"
تصور بکنید داستان را سیصد و سیزده نفر که مبارز نبودند جنگنده نبودند آماده جنگ نبودند برای جنگ نیامده بودند اسلحه انرژی کافی نداشتند در مقابل هزار نفر که برای جنگ آمده اند و تا دندان مصلح می گوید خداوند وحی کرد به این ملائکه که آمدند کمک بکند این سیصد و سیزده نفر را خدا به ملائکه فرمود که انی معکم که من در کنار شما هستم خدا به ملائکه فرمود که "انی معکم" اول خدا انرژی می دهد به ملائکه که من در کنار شما هستم" فثبتوا الذین آمنوا "حالا که من در کنار شما هستم یعنی شما هر انرژی دارید از من دارید بروید" و الذین آمنوا "را تثبیت کنيد اینجا جای است که مسلمانان نباید بلرزند اینجا جایی است که مسلمانها نباید بلغزند باید محکم بایستند اگر محکم نایستند اسلام از بین می رود" فثبتوا الذین آمنوا" بعد خدا می فرماید شما این ها را تثبیت کنید من خودم هم یک کار دیگر انجام می دهم خودش می فرماید" سالقی فی قلوب الذین کفروا الرعب "شما این ها را تثبیت کنید با چه انرژی این ها را تثبیت کنید؟ انی معکم شما از من انرژی می گیرید بروید اینها را تثبیت کنید محکم نگهدارید تحکیم کنید من هم از آن طرف"سالقی فی قلوب الذین کفروا الرعب" ترس و وحشت را در قلب کسانی که کافر شده اند می اندازم آنها چند نفر بودند؟ هزار نفر اینها چند نفر بودند؟ سیصد نفر آنها تا دندان مسلح این حرف صریح قرآن است در همین چهل سال انقلابمان تجربه کردین خودمان دیده ایم دشمنی که تا دندان مسلح بوده میترسیده و این مردمی که هیچ اسلحه ای در اختیار نداشتند محکم ایستادند می فرماید شما بروید این ها را محکم کنید این هارا تحکیم کنید این هارا استوار کنید من از آن طرف دشمن را می ترسانم من شاید بار ها در این برنامه گفته ام که شب عاشورا آنهایی که بنا بود که صبح شهید بشوند منتظر صبح بودند و آنهایی که قرار بود صبح بکشند منتظر بودند که صبح نشود می ترسیدند از این هفتاد نفر و این شعاری که ما میگویم مکن ای صبح طلوع امشبی را شه دین در حرمش مهمان است مکن ای صبح طلوع البته این یک شعر عاطفی است و از لحاظ ما خوب است غلط نیست ولیکن حقیقت مطلب این است که شب عاشورا شهدای کربلا آمده اند غسل شهادت می کنند منتظر هستند که فردا بشود و شهید بشوند در انتظار هستند لذت می برند که فردا قرار است شهید بشوند آنها که قرار است این هارا شهید کنند و بکشند و غنائم جمع کنند و به نان و نوایی برسند دلشان نمی خواهد صبح بشود چرا؟ چون ملائکه ای آمده این ها را تثبیت می کند از آن طرف خدا خودش " سالقی فی قلوب الذین کفروا الرعب" بعد هم آیه ادامه دارد می رسد به اینجا مسلمان ها در جنگ پیروز شدند ببینید کار آخر چیست بعد که پیروز شدند و اینها خدا به پیغمبر می فرماید کل خیلی این آیه قشنگ است چند آیه را نخواندم چون می دانم وقت کم است بینندگان عزیز آیات بعدی را خودشان مطالعه کنند. میرسیم به آیه هفده می فرماید ای پیامبر ای مسلمان ها این را توجه داشته باشید شما پیروز شدیو نزدیک هشتاد نفر از آن ها کشته شدند و دو نفر از مسلمان ها کشته شدند و خیلی پیروزی شیرینی بود این جنگ بدر فوقالعاده بود این جنگ بدر سیصد و سیزده نفر دو نفر شهید میدهند در مقابل آنها نزدیک هشتاد نفر تار و مار شدند کفتار
فلم تقتلوهم" شما نکشتید"
ولکن الله قتلهم" و بعد خطاب به پیغمبر می فرماید ای پیغمبر و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی" این خدا بود که این کار را انجام داد حتی تو هم نبودی این می شود قدرت اصلا قدرت به این بود که تو نبودی من بود بعد هم می فرماید "و لیبلی المؤمنین منه بلا حسنا" این یک ابتلا حسن بود یک بلا حسن بود یک کار شیرینی بود که یک فرصت شیرینی بود برای مسلمانان که افاضه فیض بکند بهشان که آن ترس ها برود یک تجربه ای بود بهشان برای جامعه بشری برای ما که امروز تاریخ مطالعه می کند این یک در سو عبرت است که اگر شما در سخت ترین شرایط دچار بد ترین نوع ابتلائات و گرفتاری ها شدید استغاثه به حضرت حق کردی به حقیقت آن" " فاستجاب لکم انی ممدکم بالف من الملائکه مردفین"
صیرفی: خیلی متشکر و ممنون هستم از لطف و آقایی و بزرگواری حضرت عالی روزی که گذشت طاعات و دقایقی که گذشت ساعاتی است متعلق به جوان حضرت سیدالشهدا علیه السلام حضرت علی اکبر و ایامی است موسوم به ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام ما دنبال بهانه ای هستیم برای توسل به این خاندان و گدایی در این خانه چند دعا بفرمایید حاج آقا هم برای جوانها هم برای همه عزیزانی که به این عیاد شعبانیه امید بسته اند
استاد عظیمی: امیدواریم که خداوند این هوش و این زکاوت را به ما بدهد که ما بالاخره انسان هایی هستیم که گرفتار هستیم و گرفتار می شویم گرفتاری را نمی شود از زندگی بشر حذف کرد که در گرفتاری ها و شرایط و در بلایا دچار ترس و نا امیدی نشویم پناه ببریم به حضرت حق و از خودش استغاثه بکنیم همان کاری که شهدا کربلا در کربلا انجام دادند و انشاءالله خداوند کمکمان کند
صیرفی: خیلی متشکرم خدا را به جوان سیدالشهدا و به وجاهت حضرت علی اکبر قسم میدهیم الهی چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار