تاریخ انتشار: چهارشنبه 7 اردیبهشت 1401
تعداد بازدید: 92

یاد خدا 17 فروردین 1401

تاریخ انسان در قرآن با حضور دکتر محسن میرباقری (متن و صوت برنامه یاد خدا 17 فروردین 1401)

بسم الله الرحمن الرحیم

الذین امنوا وتطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکرالله تطمئن القلوب

اللهم رب شهر رمضان الذی انزلت فیه القران وافترضت علی عبادک فیه الصیام صل علی محمد وآل محمد وارزقنی حج بیتک الحرام فی عامی هذا وفی کل عام و اغفرلی

تلک الذنوب العظام فانه لایغفرها غیرک یا رحمن یا علام

سلام خدا بر پیامبررحمت وخاندان مطهر وپاکشان اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم سلام خدابرامام مهدی عج وسلام خدا برشمامهمانان خوب ماه مبارک رمضان اهالی ارجمند یاد خدا قبول باشد عباداتتان خیلی خوش آمدید .

خدارا شکر می کنیم توفیق داریم همنشین شما سروران عزیز وارجمند باشیم .

افتخار داریم دربهار قرآن سرسفره ی کلاس تفسیرقرآن باحضور مفسر قرآن جناب

آ قای دکتر سیدمحسن میرباقری عزیز باشیم اقای دکتر سلام علیکم ورحمه الله قبول باشد طاعات وعباداتان خیلی خوش آمدید.

اقای دکتر میرباقری: سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته ممنون از لطفتان

بسم الله الرحمن الرحیم

هوالله الذی لا اله الا هو عالم الغیب والشهاده هو الرحمن الرحیم

با صلوات وسلام برمحمد وآل محمد وحضرت بقیه الله المهدی ارواحنا له الفداء

وباسلام ودرود وعرض ادب خدمت یکایک شما عزیزان ،عنایات ویژه پروردگار متعال را درلحظاتی که درخدمت شما در محضر قرآن هستیم خاضعانه از درگاه با عظمت ربوبی درخواست می کنیم در خدمت جناب استاد آقای صیرفی هستیم

صیرفی : با افتخار خدمت دکتر خواهیم بود ان شاءالله قبل از شروع کلاس خلاصه ای ببینیم ازهفته گذشته همانطور که مستحضر هستید تاریخ انسان درقرآن کریم را به گفتگو وشنیدن نشسته ایم چقدر هم لذت بخش است از حضرت ابوالبشر آدم شروع شد

والان رسیدیم به داستان حضرت موسی علی نبینا اله وعلیه السلام .

یک جمله ازجلسه قبل که خیلی جذاب بود را سعی کردیم وبعد این هم سعی میکنیم دعای روزمان قراردهیم وبیشتر بپردازیم "رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر "

این را بهشان اهتمام کنیم این هدیه آقای دکتر بود جلسه گذشته .ببینیم چند دقیقه ای را

برمی گردیم کلاس را شروع می کنیم .

آقای دکتر میرباقری :در داستانها نوشته اند که اینها بسیج کردند لشکری را به دنبال حضرت موسی که پیدایش کنند ونیافتند اورا یکی هم فرار بوده با آرامش هم نمی توانستند بیایند *خائفا یترقب * وخسته وگرسنه که در همین حدیث امام باقر علیه السلام نوشته اند که سه روز هیچ چیز نخورده بودند یا گاهی مثلا از علوفه ی بیابان

ارتزاق میکردند خسته وگرسنه بودند دست به دعا بلند کردند *فقال رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر *

*ان ابی یدعوک لیجزیک اجر ماسقیت لنا * پدر من دعوت کرده شمارا که به شما اجر آبیاری را بپردازد * لیجزیک * پاداشی به شما بدهد دربرابر آن آبیاری که برای ما

کردید.

در قرآن درهمین حد می گوید ،در داستا نها می گوید حضرت موسی امتناع کردند من قصد دریافت اجرت نداشتم شما رانمی شناختم یک کاری برای خدا انجام دادم میگویند پدر ما از پیامبران خدا است دعوتش را اجابت کنید .

صیرفی :ممنون لطفتان هستیم بازهم مثل همیشه این تشکر را همین ابتدای برنامه بکنیم ازکسانی که فرمایشاتشان را به 30000720 پیامک می کنند عزیزانی که به 162 شماره تلفن روابط عمومی سازما ن نظر ولطفشان را راجع به برنامه فرموده بودند وبازهم بزرگواری می کنند ما را تنها نمی گذارند درفضای مجازی هم @yadekhoda-qTV درماه رمضان هم دلها آماده است از این ویدئو کلیپهای یک دو دقیقه ای خیلی اثر گذار وسازنده ومفید است را بزرگواری کنید واستفاده کنید به اشتراک بگذارید بعنوان بهترین هدایا. درمحضر استاد هستیم

استاد میرباقری :خیلی متشکریم .

عرض کردیم دربرنامه قبل مرحله دوم زندگی حضرت موسی دومین مقطع درمدین درکنار شعیب پیامبر آغاز شد .

مقطع اول تولدشان بود وبزرگ شدن در دربار فرعون ودر عین حال ارتباط با خاندان

برادر ومادر وپدر وبنی اسرائیل فرار کردند وآمدند به مدین رسیدند وآیه 25 سوره قصص ورود به خانه حضرت شعیب را بیان می فرماید که یکی از دو دختر آمدند

حضرت موسی را دعوت کردند موسی بن عمران آمدند وارد خانه حضرت وشعیب شدند وگفتند حضرت شعیب بعد احوالپرسی و فهمیدند ایشان از اولیاء خداست وخود حضرت شعیب هم از اولیاء خدابودند گفته اند حضرت شعیب از بنی اسماعیل بودند

اهالی مدین عرب بودند واز همین جا مشخص می شود که حضرت شعیب هم از انبیاء

بنی اسماعیل بوده اند نه بنی اسرائیل .

قبلا درداستان حضرت ابراهیم گفتیم که دوتا فرزند داشتند از دو فرزند دونسل بوجود آمد بنی اسماعیل درحجاز بنی اسرائیل فرزندان حضرت یعقوب ودر حقیقت فرزندان

حضرت اسحاق درفلسطین وکنعان ساکن بودند از زمانی که حضرت موسی آمدند شریعت جدیدی را در بنی اسرائیل آوردند ولی بنی اسماعیل فرزندان اسماعیل همچنان

پیامبران خودشان را داشتند که حضرت شعیب از آنها بوده که بعد هم وقتی می خواهند قرار داد ببندند می گوید *ثمانی حجج*بحث حج را مطرح می کنند وحج در بنی اسماعیل بوده ونه بنی اسرائیل اینها همه معلوم می شود قرائنی است که خود سرزمین

مدین هم درشمال حجاز بوده است که حالا می گویند عربستان آن موقع بعنوان حجاز بوده الان هم سرزمین حجاز است به خاطر داریم حضرت امام رحمه الله علیه یکبار بحثی بود وخطابی داشتند می گفتند که دولت حجاز کوچکتر ازاین است که بخواهد چه بکند یعنی این عنوان را بکار می بردند مثل این که دلشان نمی خواست بگویند عربستان

سعودی .

وارد منزل حضرت شعیب شدند داستان را گفتند :لاتخف نجوت من القوم الظالمین *

تا ازقوم ظالم نجات پیدا کردیم غذا آوردند برای حضرت موسی ،حضرت موسی دست به سمت غذا نبردند فرمودند دختر شما گفته است که می خواهید به من اجر بدهید

کاری که کردیم برا ی اجر مزد نکردیم بنابراین اجری دریافت نمی کنیم حضرت شعیب گفتند :نه شما الان مهمان ما هستید وما برا ی پذیرایی ازمیهمان برا ی شما غذا آورده ایم این جزآداب دینی ما است .

می دانید که حضرت ابراهیم مهمانداری را باب کرده بودند خودشان بسیار مهمان را دوست داشتند وبدون میهمان غذا نمی خوردند تنهایی ، درنسلشان خیلی برقرار ماند خصوصا درمیان اعراب هنوز هم همینطور است برای مهمان یک حرمتی قائل هستند

در آداب اسلامی هم همینطور برای مهمان فوق العاده احترام قائل هستند گفتند که

*اکرموا الضیف ولوکان کافرا *اگرمهمانتان مسلمان هم نبود باید اکرامش کنید .

گفتند شما دیگر نجات پیدا کردید آمدند پذیرایی کردند از قرائن نشان داده می شود

که موسی بن عمران بودند درخانه حضرت شعیب روز اول ودوم یک دوسه روزی که گذشت باید اینطور باشد که یکی از دودختر که حضرت شعیب که حضرت موسی

برایشان آبیاری کردند که باید همان کسی باشد که پیام پدررا آمد به او رساند .

ایه 26 سوره مبارکه قصص *قالت احداهما یا ابت استئجره* ای پدر این اقا را اجیر کنید شما که دنبال کسی هستید می خواهید کارگری کند گوسفندان را بچراند کارهای دام واینها را انجام بدهد ایشان خیلی خوب است ( قران مقاطع داستان را می گوید آن چیزهای داستانی خاصش را حذف می کند )

*ان خیرا من استئجرت القوی الامین * بهترین کسی که شمابخواهید اجیر کنید برا ی شما کار کند یک شخصی است که امین باشد وقوی باشد واین هردو دراین

آقا است نقل می کنند حضرت شعیب سوال کرد قوتش را برای من تعریف کردید که

یک دلوی را چندین نفرآب را بالا می آوردند او یک تنه بالا کشید امانتش ر ازکجا

فهمیدید گفت در راه که می آمدیم حاضر نشد پشت سرمن حرکت کند که نگاه او به اندام من بیافتد پدر پذیرفتند ضمنا وعلی القاعده از قرائن احساس می شود که علاقمندی دخترشان را به آقا متوجه شدند ،به حضرت موسی بن عمران ، حضرت شعیب به حضرت موسی پیشنهاد کردند فرمودند :

* قال انی ارید ان انکحک احدی ابنتی هاتین * من تصمیم گرفته ام که یکی

از دودخترم را به ازدواج شما وبه نکاح شما دربیاورم

*علی ان تاجرنی ثمنی حجج *با این شرط که برای من کار بکنید 8 سال ،اجیرکسی

است که پول می گیرد کاری انجام می دهد معنی اجرت همین است اجرت یعنی پولی که به اجیر می دهند به کارگر می دهند بعضیها اینطورمعنا می کنند که البته اشتباه است که مهر دخترش را 8 سال کار قرار داده است این به صورت شرط لازم یعنی من به این شرط این معامله راانجام می دهیم که شما این کار را انجام بدهید وگرنه کلمه اجر را نمی آورد .می گوید من یکی از دو دخترم را به نکاح شما درمی آورم که 8سال برای من کارکنید ومزد بگیرید این معنای *تاجرنی *است پس این مزد کار غیر از مهر است مهر به جای خودش است می گویند شرط ازدواج این است حضرت موسی قبول می کند .

*قال انی ارید ان انکحک احدی ابنتی هاتین علی ان تاجرنی ثمنی حجج * معلوم می شود که مرسوم بوده است 8حج یعنی هشت سال در قدیم اینطور بوده مسائل شاخص را معیار قرار می دادند زمان روز را که می خواستند تعیین کنند می گفتند افتاب به دامنه کوه برسد افتاب مثلانزدیکهای غروب به قله برسد سایه ی درخت به کمترین مقدار برسد علائم طبیعی بود ماه را می خواستند تعیین کنند همینطورسال را ما الان می گوییم نوروز با یک امر شاخصی که درسال اتفاق می افتاد که حج شاخصترینش بود درمنطقه ای که حضرت شعیب بود حج مطرح بوده است باید درهمان منطقه حجاز بوده باشد قوم بنی اسرائیل درمنطقه ی دورتری بودند ودر ایین انها ما هیچ آثاری ازحج نمی بینیم مه دریهود ونه درنصاری روایات ما راجع به انبیاءبنی اسرائیل دارد که اینها گاهی حج می آمدند که راجع به خود قوم چیزی ندارد حج از شاخصه های اسلام است از دعائم است *ثمانی حجج *هشت حج یعنی هشت سال بگذرد.

*فان اتممت عشر فمن عندک * یک خرده باز می گذارد که هشت سال تا ده سال اگر به ده سال رساندید که به اتمام کردید واین لطف خودتان است اگرنه همان 8سال کفایت می کند تا ادامه داستان .....

صیرفی :آنقدر شیرین است که دلمان نمی خواهد قطع کنیم برنامه را البته قرار است محضر قرآن کریم مشرف می شویم در این ماه تلاوت یک آیه ، ثواب ختم قرآن را دارد حالا حساب کنید ما این نیم ساعتی را باشما هستیم داریم سرسفره قرآن کریم چه لطف بزرگی خداوند دارد هم آیات می شنویم هم تفسیرش هم تدبرش واقعا توفیق بزرگی است لحظاتی که کنار شماییم وسرور عزیزمان تفسیر می گویند برویم محضر قرآن آیات را بشنویم حالا بااین تفاسیر وبرگردیم ...

صیرفی :با افتخار محضر شریفتان هستیم

استاد میرباقری :پیشنهاد حضرت شعیب این بود که من دخترم را به ازدواج تو درمیاورم با این شرط که هشت سال برای من کاربکنید واجیر بشویدومزدبگیرید این شرط لازم عقد بوده اگر هم شد ده سال دیگر لطف شماست

* فان اتممت عشرا فمن عندک وما ارید ان اشق علیک * دوتا جمله می گوید حضرت شعیب که خیلی جالب است که اگر درمعاملات مومنین درنظر گرفته بشود چه کارگر کارفرما چه خریدار وفروشنده .

*وما ارید ان اشق علیک *نمی خواهم که بر تو سخت بگیرم وتورا به مشقت بیاندازم .این درتعامل بین مومنین کارگری می اید استخدام می شود یاجایی کارمندی صاحبکار قصدش این نباشد که سخت بگیرد بعضی وقتها دیده می شود یا شنیده می شود که بعضی کارفرمایان خیلی خشن وبد برخورد می کنند می گویند طرف پررو می شود اگر این کار را نکنیم نه حضرت شعیب نه تنها این نیت را می کند این نیت را به او اعلام می کند ویک آرامش خاطر می دهد به طرف از نظر روانی هم به نفع صاحبکار است ، من نمی خواهم بر تو سخت بگیرم

* ستجدنی ان شاءالله من الصالحین * ان شاء الله من را از صالحین خواهید یافت

آدم نانجیبی نیستم وقصد اذیت ندارم قصد بد ندارم ببیند چقدر ارامش بخش است وطرف با جان ودل هم کار می کند با آرامش کار می کند اینها را به حضرت موسی می گوید .

اینها درسهایی است که قرآن می فرماید *لقدکان فی قصصهم عبره لاولی الالباب *

یا آخرش می فرماید * وهدی ورحمه لقوم یومنون * ما معامله می کنیم اینها درسهای

زندگی است اینجور برخورد کنیم :

* وماارید ان اشق علیک :نمی خواهم سخت بگیرم

*ستجدنی ان شاءالله من الصالحین *ان شاء الله مرا آدم خوب واز صالحان می یابی جواب حضرت موسی هم جالب است :

* قال ذلک بینی وبینک : این قرار داد بین من وشما قبول کردم ، حضرت شعیب طرح قرار داد کردند حضرت موسی هم قبول کردند ،تاکید می کنند

*ایما الجلین قضیت فلاعدوان علیَّ* هریک از دو اجل وسرآمد ،اجل، سرآمد کار،شما سرآمد هشت سال گفتید اتمامش هم به ده سال هرکدامش را به انجام رساندم * ایما الجلین قضیت فلا عدوان علی :برمن عدوانی نباشد یا به این معنا عدوان یعنی تجاوز ازحد یابا این عنوان که نگویید هشت سال چرا مثلا کارشد

کم گذاشتید از حق بیرون رفتید یا نه زمینه ای برای عدوان برای من نباشد که بخواهدایرادی از من گرفته شود وجمله آخر حضرت موسی

*والله علی ما نقول وکیل * از همان جمله ها یی است که باید حفظ شود

درتعاملها قرار دادها عهد وپیمانها امضای قرا رداد *والله علی ما نقول وکیل*

امروزه سندهای محضری خیلی مهم است می گویند محضری باید بشود بین حضرت موسی وحضرت شعیب قرارداد بااین جمله منقعد می شود

*والله علی مانقول وکیل * وکیل من وشما خدای تبارک وتعالی است برآنچه که ما می گوییم این قرا رداد منقعد می شود این فصل دوم زندگی حضرت موسی هم تقریبا با این قرار داد بسته می شود یعنی بحث را قرآن به پایان می برد و در داستانها نوشته اند حضرت موسی ا جل دوم را به پایان رساند اتمام کرد ناتمام نگذاشت حق داشت سر هشت سال قرار داد تمام می شد حق داشت که برگردد به مصر ولیکن ایستادند تا ده سال که نسبت به طرف مقابل لطفشان را به اتمام برسانند کار را به انجام برسانند ، ده سال در کنار حضرت شعیب بود شبانه وادی ایمن گهی رسد به مراد ،که چند سال گفتند که ده سال ،که چند سال به جان خدمت شعیب کند

خوب پیغمبر خدا بودند خیلی ا زحقایق را یاد گرفتند در حقیقت یک دوره آموزشی هم بود می گویند وقتی این قرار داد منقعد شد حضرت شعیب به حضرت موسی سلام الله علیها گفتند که بروید در این اتاق یک عصا بردارید

عصاهایی که از انبیاء گذشته بود که همینطور نگهداشته بود ورفتند عصایی را آوردند حضرت شعیب دید این عصایی است که مال حضرت آدم بوده برگ درختان بهشتی را با او فرو می ریخته برا ی پوشش ولباس گفتند این عصا را بگذارید یک عصای دیگری بردارید عصا را گذاشتند دوباره دست دراز کردند

همین عصا در دستشان آمد وحضرت شعیب متوجه شدند این عصا قسمت ایشان است وباید همین در دست او باشد در داستانها گفته اند که توضیح می دهند که حضرت موسی گاهی مثلا خواب بودند بیدار می شوند ومی بینند ماری حمله کرده بوده واین عصا خودش دفع شر کرده بوده ومار را ازبین برده است وچنین کراماتی را هم نقل می کنند در مهبط وحی هم به حضرت موسی خطاب می شود * ما تلک بیمنک یا موسی *چیست در دست تو؟

*قال هی عصای *این عصای من است * اتوکوا علیها می گویند چوپانها خسته می شوند گاهی می خوابند ولباس وجبه شان را می گذارند روی چوب بلندی که تاگوسفندان می بینند چوپان را متفرق نمی شوند یا نه اگر خسته بشود ویا نه بخواهد چرت بزند پیشانیش را می گذارد روی عصا وچرت می زند این را می گویند توکئ *توکئُ علیها اهش بها علی غنمی من گاهی خستگی میگیرم با این عصا غنم وگوسفندانم را بوسیله ی این عصا پی می کنم * ولی فیها مآرب اخری *یک خاصیتهای دیگری هم برای من دارد این خاصیتهای دیگر گفتند اشاره به همان کراماتی است که ازاین عصا دیده شد

زندگی انبیاء یک امور فوق العاده ای درش بود

*والله علی مانقول وکیل *اینجا دیگر قرآن بحث را می بندد قرآن داستان سرایی نمی کند مقاطعی که آموزنده است وبرای ما درس معرفتی دارد

ودرس تربیتی انها را بیان میکند 0

*فلما قضی موسی الاجل وسار باهله *وقتی که حضرت موسی به انجام داد ،قضی *به پایان رسانید، انجام داد قضی به معنای حکم کردن است منتها به معنای انجام دادن هم هست

*فلما قضی موسی الاجل * حضرت موسی اجل را به انجام رسانید که گفتند ده سال درخدمت حضرت شعیب بود ند وشبانی کردند وطبیعی است که یک یار ومونسی برای همدیگر باشند

* وسار باهله * درداستانها بحث زیاد است که حضرت شعیب اظهار دلتنگی می کردند ازرفتن ولی حضرت موسی احساس می کردند یک ماموریتی دارند شاید خود حضرت شعیب هم به او چنین چیزی گفتند راه افتادند این بحث ان شاءالله سرفصل بحث هفته ی اینده ی ما ان شاءالله

صیرفی :ان شاءالله خیلی متشکر یم ازلطف وآقایی بزرگواری حضرتعالی

خداوند را به وجاهت حضرت زهرا سلام الله علیها قسم می دهیم ودعا می کنیم

خدایا چنان کن سرانجام کار

تو خوشنود باشی وما رستگار


دسته بندی :

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها

2024-04-26 10:31:46