تاریخ انتشار خبر:
چهار شنبه 7 اردیبهشت 1401
تعداد بازدید:171
قواعد قرآنی با حضور حجت الاسلام و المسلمین عظیمی (متن و صوت برنامه یاد خدا 21 فروردین 1401)
بسم الله الرحمن الرحیم
صیرفی :الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکرالله تطمئن القلوب
اللهم رب شهر رمضان الذی انزلت فیه القران وافترضت علی عبادک فیه الصیام صل علی محمد وآل محمد وارزقنی حج بیتک الحرام فی عامی هذا وفی کل عام و اغفرلی
تلک الذنوب العظام فانه لایغفرها غیرک یا رحمن یا علام
سلام خدا برپیامبررحمت وخاندان مطهر وپاکشان اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم سلام خدابرامام مهدی عج وسلام خدا برشمامهمانان خوب ماه مبارک رمضان اهالی ارجمند یاد خدا وقت شما بخیرطاعات قبول باشد خوش آمدید .
الحمدلله رب العالمین در این لحظات بی نظیر ونورانی کنار شماهستیم دربهار قرآن قرار است درسر سفره تفسیر قرآن باشیم با افتخار محضر استاد محترم تفسیر قرآن
سرور ارجمند استاد سید محمدحسین عظیمی عزیز عرض ارادت وادب وخوش آمد داریم سلام علیکم ورحمه الله
استاد عظیمی :سلام علیکم ورحمه الله خدمت بینندگان
عزیز هم سلام عرض می کنیم عرض ارادت
صیرفی : قدم روی چشم خیلی خوش آمدید ممنونیم که باز دعوت ما را پذیرفتید .
مافکرمی کنیم وارد عید فطر وارد دهمین سال برنامه یاد خدا می شویم ان شاءالله ونه سال از این ده سال را درواقع محضر حضرتعالی هستیم یعنی عید فطر نهمین سال حضور شما خداحفظتان کند ممنونیم از تشریف فرمایی وبا افتخارمحضر حاج آقای عظیمی هستیم .بهار قرآن است گفتند یک آیه ثواب تلاوت یک ختم قرآن را دارد حال شما این تعمیق وتامل وتدبر را هم تجربه می کنیم .
استادعظیمی : بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمّد وآله الطاهرین
اساس سخن این شد که انسان اگر بخواهد ترس ویاس وحزن وتردید و تزلزل وافسردگی واضطراب را درمان کند باید خود را به خدا بسپارد هیچ درمانی این امراض غیر از ارتباط با خدا ندارد که مفصل دراین قضیه صحبت کردیم
موقعی که انسان به حقیقت باخدا ارتباط برقرار می کند وخدا درکار می شود که انسان را آرام کند همه عالم را بسیج می کند برای اینکه قلب آدمی را آرام کند در این مساله
مطالب مختلفی بیان شد تامین را گفتیم تسکین را گفتیم تثبیت را گفتیم تبشیر را مختصر درمورد آن صحبت کردیم در دوجلسه قبل هم درباره قاعده تبدیل صحبت کردیم ،
*یبدل الله السیئاتهم حسنات * البته این اعتراف را بکنیم ما یک مقدار ما به قاعده تبدیل جفاکردیم ان شاءالله فرصتی بود در یک وقت دیگری مفصل تر در مورد تبدیل صحبت می کنیم .
امروز می خواهیم قاعده ی تحریر را بگوییم یکی دیگر از کارهایی که پروردگار برای کسانی انجام می دهد که به خداوند پناهنده شدند اما قبل ازاینکه وارد قاعده تحریر
شویم این مقدمه را عرض کنیم که خالی از لطف نیست کسانی که دنبال وکالت الهی وکفالت الهی هستند ومی خواهند خداوند وکیل ایشان وکفیل ایشان باشد باید که اعتماد کنند تسلیم شوند تفویض کنند تا توکل محقق بشود وکفالت الهی نصیب حالشان شود باید برسند به اینجا که * افوض امری الی الله انّ الله بصیرٌ بالعباد * ببینید موقعی که
گفتیم خداوند ارائه می کند درجلسات قبل باید ببینید وباور کنید ،باور که کردید اعتمادمی کنید اعتماد که کردید تسلیم می شوید تسلیم می شود توکل اعتماد وتسلیم وتوکل که آمد کفالت الهی به دنبالش خواهد آمد ، باتوجه به این نکته وارد بحث می شویم .
یکی ازکارهایی که خداوند برای مومن ،موفض ،متوکل یعنی مومنی که باور کرده اعتماد کرده تسلیم شده وتوکل کرده انجام می دهد تحریر است یعنی آزاد کردن لذا ما
قاعده ای را طراحی کرده ایم باتوجه به آیات قرآن به نام قاعده تحریر .قبل ازهرچیز اجازه بدید این قاعده را بیان کنیم که یکی از قواعد بسیار شیرین قرآن است
قاعده تحریر از حرّ ،حرّکردن انسانها ،آزاد کردن انسانها ،می دانید آزادی یکی از مسائل جنجالی همه دوران بوده که بحث خوبی کرده قرآن ،قاعده تحریر مضمونش این است که رشد وترقی وسعادت وفلاحت انسانها بدون آزادی ممکن نیست به تعبیر دیگر آزادی یکی ازاساسی ترین شرایط واز ارکان اصلی رشد ترقی وسعادت آدمی است بنده باجرات عرض می کنیم که باتوجه به آموزه های قرآنی تعلیم وتربیت وتلاش برای هدایت انسان دربند آب درهاونگ کوبیدن است یعنی انسانی که اسیر است تا زمانی که اسیر است تا زمانی که به آزادی نرسیده است به هیچ وجه امکان رشدش نیست امکان ترقی وتربیتش نیست هزینه کردن برای رشد وترقی انسان دربند بدون اینکه اول او را آزاد بکنیم هزینه هدر دادن وتباهی وهلاکت سرمایه هاست انسانی که دربند است وانسانی که اسیر است به جز تباهی هلاکت آینده ای ندارد این می شود قاعده ی تحریرکه اسمش را گذاشته ایم قاعده تحریر .
ما دوتا مساله را قبل از اینکه وارد بشویم توضیح بدهیم ،
مطلب اول اینکه آزادی یعنی چه ؟
مطلب دوم اینکه منظور ما از آزادی کدام آزادی است ؟
اما مطلب اول درمورد اینکه دراین برنامه ما بخواهیم واژه ی آزادی صحبت بکنیم که آزادی یعنی چه این کار بیخودی است آزادی ازجمله کلماتی است که مفهوم بسیار روشن وواضحی دارد مثلا وقتی می خواهید کلمه ای را توضیح بدهید باید از یک کلمه ی واضح تر استفاده بکنید تا آن کلمه ی پیچیده را توضیح بدهید مثلا از شما سوال کنند که هستی یعنی چه وجود یعنی چه شما نمی توانید وجود را توضیح بدهید
چرا؟ چون وجود وهستی یک مفهومی است که برای همه قابل لمس است همه می فهمند ، با چه می خواهید وجود را توضیح بدهید لذا می فرماید : مفهومه من اعرف اشیاء * بعضی چیزها خیلی روشن است نمی شود توضیحش بدهید از بس که روشن است یعنی هیچ پیچیدگی درش نیست کلمه آزادی واژه ی آزادی
از همین کلمات است خود کلمه ی آزادی یک مفهوم بسیار روشن وواضحی دارد چرا توضیح بدهیم حالا بگوییم منظور ما از آزادی ومفهومش روشن است آن چیزی که درگیری درست کرده است مصداق آزادی است به تعبیر دیگر آزادی ازچه ؟
این که می گوییم انسان آزاد باشد تا رشد کند ورشد وترقی بدون آزادی در منطق قرآن ممکن نیست منظورمان از آزادی از مصداق آزادی است کدام آزادی محل بحثمان است ؟ ما چه نوع آزادی را منظورمان است ؟بعضبی از آزادی هایی که مطرح می شود الان درجوامع بین المللی نه تنها آزادی نیست بلکه در منطق قرآن عین اسارت است که این را باید توضیح بدهیم .
درمقام توضیح این مطلب برویم سراغ قرآن .خود کلمه ی آزادی خیلی در قران نیامده یک کلماتی است که اشاره به این مطلب دارد یک بحثی را مطرح کردیم چند سال پیش به نام قاعده رهن ، یکی درسوره طور ایه 21 یکی درسوره مدثر آیه 38درسوره طور این آیه بود : هرکسی در گرو کسب خویش است در گرو است .
درسوره مدثر 38 : * کل نفس ،درسوره طور کل امرء ، بما کسبت رهینه *
هر شخصی درگرو چیزی است کسب کرده است درگرو اعمال خویش است گرو را که می دانید یعنی چه ؟ گرو یک نوع حبس است ملک اگر ملک طلق باشد ملک آزاد
باشد یعنی شما هرکاریش خواستید می توانید انجام دهید اگر این انگشتری که دست شماست ومال شماست وملک طلق است درگرو نیست شما بااین انگشتر هرکاری خواستید می توانید انجام دهید می توانید بفروشید می توانید هبه کنید می توانید دست کنید می توانید به کسی عاریه بدهید ملکتان است ولی اگر رفتید یک جایی وامی گرفتید
واین انگشتر را رهن گذاشتید درمقابل آن وامی که گرفتید که تا زمانی که وام را پس ندادید در اختیار آنها باشد دیگر حق فروش آن انگشتر را ندارید این انگشتر حبس می شود یعنی آزادیش سلب می شود .
*کل امرء بما کسبت رهین * معنایش این است که انسان درابتدا آزاد بود ولکن بعدا به مرور زمان که وارد شد دراجتماع رهن شد ، رهن چه شد ؟ رهن اعمالی شد که خودش کسب کرد یعنی با اعمالی که انجام داد یک حصار دور خودش کشید
یک آیه قرآن بشنویم برگردیم .
صیرفی : باافتخار ، در این روزها خواندن یک آیه ثواب یک ختم قرآن دارد
بسم الله الرحمن الرحیم ،
محضر سوره بقره رسیدیم ،
استاد عظیمی : همین آیه را دقت بفرمایید :
* بلی من کسب سیئه واحاطت به خطیئه فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون *
کسی که کسب سیئه می کند واحاطه می کند اورا خطیئه اش یعنی گناهی که شما انجام می دهید مثل یک دیوار به دور شما کشیده می شود این معنای همان * کل امرئ بما کسبت رهین * یعنی اعمال ما ، ما را زندانی می کند ما زندانی اعمال خویش هستیم یک تعبیر در قران کریم ، ما داریم آزادی را معنا می کنیم که می گوییم بدون آزادی رشد ممکن نیست دقیقا منظور از آزادی چیست ؟
در قرآن برای اینکه آزادی را معنا کنیم اسارت را معنا می کنیم آزادی خودش معنا می شود گفتند : تعرف الاشیاء بالاضدادها ، در اسارت مرگ است اسارت یعنی نا بینایی ، نا شنوایی یعنی بی احساسی تعبیر قرآن را بفرمایید یک جا می فرماید * انک لا تسمع الموتی وولاتسمع الصم الدعاء * ای پیغمبر تو نمی توانی صدایت را به مردگان برسانی وتونمی توانی صدایت را به کران برسانی ،معنایش چیست ؟ یعنی پیغمبر می رفتند وبا مردها حرف می زدند بعد خداوند بگوید این چه کاری است ؟ معنا یش این است ؟ یعنی پیغمبر کرها را پیدا می کرد می گفتند بیایید می خواهم سخنرانی کنم ؟
مسلما پیغمبر همچنین کاری انجام نمی دهند در سوره زخرف آیه 40 می فرماید :
*افانت تسمع الصم ( آیا تو می توانی صدایت را به کر برسانی ) اوتهدی العمی یا راه را به کور نشان دهی ) ومن کان فی ضلال مبین *
از این نمونه آیات زیاد داریم درجای دیگر می فرماید : این را تفسیر کرده است در سوره فاطر 19 ، 20، 21، 22، 23 می فرماید :
*وما یستوی الاعمی والبصیر * بینا وکور بصیر وعمی یکسان نیستند .
* ولا الظلمات ولا النور * ظلمت ونور باهم مساوی نیستند .
*ولا الظل والحرور *سایه ی آرام بخش بهشت با باد سوزان وداغ جهنم مساوی نیستند .
*وما یستوی الاحیاء ولاالاموات * مردگان و زندگان باهم مساوی نیستند .تفسیر اینجاست ، در همان آیه های 22 فاطر می فرماید :
*ان الله یسمع من یشاء وما انت بمسمع من فی القبور *
خداوند صدا را به هر کس که بخواهد می رساند تو نمی توانی صدایت را برسانی به کسانی که در قبر هستند * ما انت بمسمع من فی القبور *
حالا اینها را باهم ودرکنار هم بگذارید مشخص می شود یعنی یک سری انسانها هستند که نمردند زنده اند ولی درقبر هستند یعنی خودشان را دراین جسد در این خاک زنده به گور کرده اند یعنی این جسد برای آنها شده است یک قفس خودشان در خودشان دفن شده اند خودشان زندانی خودشان شدند وقرآن به پیغمبر که بهترین نوا را داشتند که دل سنگ را آب می کرد می فرماید تو نمی توانی صدایت را برسانی به انسانی که در جسد خودش دفن شده است یعنی چه ؟
یعنی همان جمله ای که گفتیم . یعنی شمااگر تلاش کنید تربیت تزکیه کنید انسانی را که در بند است انسانی را که اسیر است انسانی را که در قبر است
این آب در هاونگ کوبیدن است به جایی نمی رسد صدایت را نمی فهمند در جایی دیگر می فرماید :شما موقعی که برای اینها سخنرانی می کنید مثل چوپانی می مانید که برای گوسفندان صحبت می کند وگوسفندان از سخنان چوپان جز های وهوی نمی شوند اصلا نمی فهمند چه می گویید چون اسیر هستند در بند هستند روی این حساب اجازه بدهید آزادی را معنا کنیم ، آزادی که محل بحث ما است ومی گوییم خداوند دست به کار می شود وانسان ها را تحریر می کند آزادی از دلبستگی ها وتعلق هاست آزادی مخصوصا از آرزوهاست یکی از چیزهایی که جلوی رشد انسان را می گیرد آرزوهاست
*حبسنی عن نفعی بعد املی یا بعد امالی * این آرزوهای بزرگ ودراز باعث می شود از نفع خودش از منافع خودش بهره مند نشود .می فرماید حبسنی یعنی چه ؟ اسیر اسارت . آزادی در منطق قرآن آزادی از مصاحب ناجنس است که از مصاحب ناجنس احتراز کنید .
* ومن یکن الشیطان له قرینا فساء قرینا *یعنی شیطان می آید ومی شود حبس می شود زندان آزادی مخصوصا آزادی از ریا آزادی از نفاق آزادی از درویی ونمایش دادن آزادی از باورهای غلط باورهای ناروا آزادی از خرافات این باورهای غلط اندیشه های باطل یکی ازچیزهایی است که انسان را محکم می گیرد ونمی گذارد انسان پرواز کند یکی از کارهایی که انبیاء کردند که ما یک قاعده گفتیم درموردش که کمتر کسی هم به آن توجه می کند قاعده حق وباطل بود اصلا انبیاء آمدند بگویند چه چیزی درست وچه غلط است حق یعنی آنچه که هست باطل یعنی آنچه که نیست ولی شما فکر می کنید هست این باورهای غلط ، باطل را حق انگاشتند حق را باطل انگاشتند اینها مثل غل وزنجیر می ماند که دست وپای انسان را می بندد ونمی گذارد انسان رشد کند انسان درهمان بدن خودش دفن شده است لذا
می فرماید : * وما انت بمسمع من فی القبور *
آزادی از خشم ها ، شهوتها ،تعصبها وبلاخره ان چیزی که قرآن درابتدائا آزادی می داند آزادی از خویشتن است آزادی ا زنفس اماره است یعنی ما گرفتار خودمان هستیم اسیر خودمان هستیم آن چیزی که جلوی رشد انسان وجلوی ترقی انسان را می گیرد این اسارت است که انسان اسیر نفس خود باشد آزاد نباشد انسان می تواند در بند ظلم ستمگران باشد ستم ستمگران باشد اما ازاد باشد این می تواند رشد کند یعنی هیچ کس هیچ نیرویی هیچ قدرتی هیچ سلطانی هیچ ستمگری هیچ ظالمی به اندازه خود انسان نمی تواند خود را اسیر کند واولین قدم برای آزادی این است که انسان از خودش آزاد شود
رهایی وآزادی یعنی آسایش وسبک بالی اینهای که خدمتتون عرض می کنیم که نوشتیم و روی آن می خواهیم صحبت کنیم .
آزادی یعنی آسایش ،سبک بالی، خواستن ،توانایی، آمادگی، مهیا بودن ،مقاومت حرکت ،رشد ،بینایی ، شنوایی ، درک ،شعور، سلامتی، شفا ،آزادی یعنی شجاعت ،مردانگی ،همت ،غیرت ،ایثار، فداکاری وبلاخره شهادت
یعنی انسانی که آزاد است آسایش دارد وسبک بار است در ادبیات ما هم این مطالب بسیار ارائه شده است .
ببینید حافظ چه می فرماید :
شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش که تا یک دم بیاسایم ز دنیا وشروشورش آنهایی که گرفتار این دنیا هستند اینها اسیر شروشور دنیا هستند تلخ وشیرین دنیا گرفتارند تصمیماتشان به خاطر حقیقت وجودشان نیست به خاطر گرفتاریشان است یک چیزی انسان نیاز دارد یک شرابی نیاز دارد که شراب معنویت کلام خدا است هیچ شرابی به اندازه کلام خدا مخصوصا اگر از زبان پیغمبر خارج شود از لب پیغمبر آن کلام را بشنوید ساقی پیغمبر است آن شراب را بیاورد پیغمبر وبرای انسان بخواند مست مست می شود انسان آرام می شود
که تا یک دم بیاسایم زدنیا وشروشورش سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایش مذاق حرص وآز ای دل بشو از تلخ و از شیرینش (شورش)در جای دیگر می گوید :از زبان سوسن آزاده ا م آمد به گوش کاندر این دیر کهن حال (کار) سبکباران خوش است
باید انسان سبکبال باشد .منتهی این حرف را چه کسی زده است سوسن آزاده حافظا ترک جهان گفتن طریق خوش دلیست تا نپنداری که احوال جهان داران خوش است
اشتباه نکن آزادی خو ش دلی می آورد سبک بالی می آورد آسایش می آورد هرچه شما بیشتر داشته باشید وبیشتر دربند آنچه که دارید یا ندارید باشید بیشتر گرفتارید وبیشتر از خوشدلی شما کاسته خواهد شد که ان شاء الله جلسه بعد بیشتر پیرامونش صحبت خواهیم کرد .
صیرفی : یک دنیا از لطف وآقایی وبزرگواریتان ممنون ومتشکریم ازهمراهی شما هم کمال تشکر وسپاس را داریم .
خدا رابه وجاهت حضرت خدیجه سلام الله علیها قسم می دهیم ودعا می کنیم
الهی چنان کن سرانجام کارتوخوشنود باشی ورستگار