تاریخ انتشار: چهارشنبه 21 اردیبهشت 1401
تعداد بازدید: 83

یاد خدا 28 فروردین 1401

قواعد قرآنی با حضور حجت الاسلام و المسلمین عظیمی (متن و صوت برنامه یاد خدا 28 فروردین 1401)

بسم الله الرحمن الرحیم

صیرفی:الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکرالله تطمئن القلوب بذکرالله علی بذکرالله تطمئن القلوب

اللهم رب شهر رمضان الذی انزلت فیه القران وافترضت علی عبادک فیه الصیام صل علی محمد وآل محمد وارزقنی حج بیتک الحرام فی عامی هذا وفی کل عام واغفرلی تلک الذنوب العظام فانه لایغفرها وغیرک یا غفار و یا علام

ارباب حاجتیم و زبان سوال نیست در حضرت کریم تمنا چه حاجت است

سلام خدا برپیامبر رحمت وخاندان مطهر وپاکشان اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم سلام خدا بر امام حسن مجتبی و سلام خدا بر هر کسی بر سفره کریم از صفت کرامت بهره مند هست سلام خدا بر میهمانان ماه مبارک وقتتان بخیر عیدتان مبارک نیمه ماه مبارک رمضان ایام ولادت امام حسن مجتبی را خدمتتان تبریک و شاد باش عرض می کنم افتخار داریم در این لحظات نورانی در این روزها ی سراسر نور و سرور محضر استاد محترم تفسیر قرآن استاد سید محمد حسین عظیمی عزیز هستیم سلام علیکم ورحمه الله

استاد عظیمی:سلام علیکم ورحمه خدمت بینندگان عزیز عرض ادب و احترام دارم ولادت امام حسن مجتبی را خدمت عزیزان تبریک عرض می کنم

صیرفی:خدا حفظتان کند خیلی خوش آمدید قدمتان روی چشم عیدتان مبارک باشد ان شاءالله در بهار قرآن هستیم سر سفره قرآن میهمان هستیم قواعد قرآن محور اصلی مباحث استاد عظیمی هست که حالا رسیدیم به قاعده تحریر در قرآن کریم که با افتخار مهمان ایشان هستیم

استاد عظیمی: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و صل الله سیدنا محمد وآله الطاهرین

بحث به این جا رسید که خداوند برای نجات انسان ها از امراضی که گرفتارش هستند کارهایی را انجام می دهد که اسم مجموع آن کارها را ما می‌گذاریم ولایت"الله ولی الذین آمنوا"در حقیقت ما آمده ایم بحث ولایت را خورد کردیم که دقیقا مشخص کنیم که حضرت ولی برای مولی علیه خودش دقیقا چه کار می کند شمردیم "تامین، تسکین، تثبیت، تبشیر، تبدیل و در جلسه آخر رسیدیم به بحث تحریر، آزاد سازی حر سازی حریت بخشیدن به انسان قاعده تحریر را یا قاعده حریت را بیان کردیم در قاعده تحقیق اساس سخن این شد که رشد ترقی سعادت بلاهت انسان ها بدون آزادی ممکن نیست واگر شما انسانی را که در بند است و اسیر است برای هدایتش تلاش کنید برای تربیت او هزینه کنید این آب در هاون کوبیدن است به هیج جا نمی رسید لذا خداوند به پیامبر خطاب کرد*و ما انت به مسمع من فی القبور*کسانی که خودشان را در این نفس در این بدن در این جسد دفن می کردند صدای تورا نمی شنوند

و تو نمی توانی صدایت را به ایشان برسانی فایده ای ندارد مگر این که اول این ها زنده شوند آزاد شوند

امروزه هم علوم جامع شناسی این حرف ها را می زند

می گویند یک مثلث طلایی وجود دارد که در این مثلث طلایی انسان می تواند رشد کند وآن مثلث طلایی این است امنیت ،تربیت، حریت، یعنی امنیت و تربیت بدون آزادی نمی توانند کار کنند. اما کلمه آزادی از کلمات بسیار مظلوم است که هرکسی آمده این کلمه را استخدام کرده و به نوعی خواسته از این کلمه سوء استفاده کند و بعذا یک معانی و یک مصادیقی از آزادی بیان کرده اند

خیلی هم زیبا بیان کرده اند ودل بعضی ها را با این کلمه بردند آن معانی که آن ها بیان می کنند و مصادیقی که می آورند نه تنها آزادی نیست بلکه عین اسارت و بندگی است.

ما در جلسه قبل مفصل وارد بحث شدیم نتیجه سخن ما به این جا رسید که هیچ سلطانی ،هیچ حکومتی ،هیچ ستمگری و ظالمی به اندازه ای که خود انسان خودش را

اسیر می کند به بند می کشد نمی تواند انسان را اسیر کند. در حقیقت ستم اصلی را خود انسان به خودش می کند آن بند را خودش به پایش می بندد این انسان است که خودش را اسیر می کند و آزادی که در قرآن آمده یعنی

آزادی همین دل بستگی ها و تعلقات و خشم ها و شهوت ها و تعصب ها آزادی از باورهای غلط آزادی از آرزوها ،خرافات و بلاخره آزادی از خویشتن و آزادی از نفس یک مثالی می‌زند حافظ مثال بسیار جالبی است

زیر بارند درختان که تعلق دارند** ای خوشا که سر از بار غم آزاد آمد.

این درخت ها را در نظر بگیرید مثل درخت انار چون میوه دارد و میوه به شاخه هایش آویزان است تعلق دارد تعلق یعنی آویزان چون تعلق دارد زیر باره روی زمین می ماند درخت انار روی زمین پهن اما *ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد این آزادی شد این رشد و این قد و قامت و این طنازی انسان اگر بخواهد به این قیامت برسد با این طنازی برسد شرط آن آزادی است اگر آسایش داشته باشه سبک بار باشد بتواند با سرعت حرکت کند شجاع باشد غیرت داشته باشه اگر بخواهد مردانگی و ایثار و فداکاری و شهامت داشته باشد یک راه بیشتر ندارد و آن آزادی ایست چرا انسان ها بی غیرت می شوند چرا می ترسند چرا مایوس می شوند چرا خودشان را از دست می دهند به خاطر اسارت اگر اسارت نباشد انسان می تواند که رشد کند.

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود* ز هرچه تعلق پذیرد آزاد است. من یک نمونه عرض کنم بعد وارد آیات قرآن شوم ما بعضی وقت ها قاعده را می خواهیم بگوییم سریع می گوییم و می رویم سراغ مدرک اما بعضی از کلمات قواعد سخت تر است یا احتمال دارد اشتباه فهمیده شود ما بشتر سعی میکنیم در بیات قاعده توضیح بدیم بعد سراغ مدارک برویم من یک نمونه عرض کنم از مواردی که انسان توانسته است یک عمل زیبایی انجام بدهد وآن هم محصول آزادی او بوده به طور کلی ما معتقدیم هرچه حسن زیبایی و ملاحت دل ربایی در زیبا رویان و دل ربایان عالم مشاهده شده محصول آزادی آن ها است آن ها که توانستند دل از بشر ببرند آن هایی که توانسته اند خودشان را به نمایش بگذارند و بشر نگاهشان بکند چون انسان هایی آزاده ای بوده اند یک نمونه با بیان مولوی می‌گویم ‌در جنگی که جنگ خندق بود *او خدو انداخت بر روی علی *افتخار هر نبی و هر ولی* آن خدو انداخت بر روی ماه *سجده آرد پیش او در سجده گاه* در زمان انداخت شمشیر آن علی** کرد اندر او از غزایش کاهلی* بلافاصله حضرت شمشیر را انداخت سوال کرد گفت بر من تیغ تیز افراشتی* از چه افکنده مرا بگذاشتی آن چه دیدی برتر از کون و مکان **که به از جان بود و بخشیدیم جان ای علی که جمله عقل دیده ای** شمه ای وا گو از آن چه دیده ای حتما یک چیزی دیده ای تو آمدی با من مبارزه کنی من اصل کفرم تو اصل اسلامی چرا شمشیرانداختی یک اتفاقی افتاده

تیغ حلمت جان ما را چاک کرد** آب علمت خاک ما را پاک کرد **باز گو دانم که این اسرار هوست** زان که بی شمشیر کشتن کاراوست

تو بدون شمشیر مرا کشتی بیچا ره ام کردی چه شد علی؟

چشم تو ادراک غیب آموخته** چشم ها ی حاضران بر دوخته *راز بگشا ای علی مرتضی **ای پس از سو القضا حسن القضا **چون تو بابی آن مدینه علم را چون شعاعی آفتاب حلم را **باز باش ای باب بر جویای باب **تا رسد از تو قشور اندر لباب

خلاصه سوال کرد و فهمید اتفاقی افتاده قصه طولانی هست مختصر می کنیم حضرت فرمود، به نقل مولا گفت *من تیغ از پی حق می زنم **بنده حقم نه مامور تنم* حالا آزادی را ببینید چه غوغایی می کند* شیر حقم نیستم شیر هوا** فعل من بر دین من باشد گوا** مارمیت اذ رمیتم در حراب** من شد تیغم وآن زننده آفتاب** رخت خود را من ز ره برداشتم **غیر حق را من عدم انگاشتم *یعنی من زمانی که در این مسیر پا گذاشتم خودم را دگر ندیدم من که هستم اینجا ،یعنی موقعی که خودم به میان می آید و اسیر و گرفتار خودم می شوم حق را نمی بینم* سایه ای ام کد خدایم آفتاب **حاجبم من نیستم او را حجاب**که نیم کوهم ز حلم و صبر و داد **کوه را کی در رباید تند باد**آنکه از بادی رود از جهان خسی است **زانکه باد ناموافق خود بسی است** باد خشم و باد شهوت باد آز** برد اورا که نبود اهل نماز** کوهم و هستی من بنیاد اوست* ور شوم چون کاه بادم باد اوست *جز به باد او نجنبد میل من **نیست جز عشق احد سر خیل من**خشم بر شاهان شه و ما را غلام**خشم راهم بسته آن زیر لگام تیغ حلمم گردن خشمم زدست**خشم حق بر من چو رحمت آمدست** غرق نورم گرچه سقفم شد خراب**روضه گشتم گرچه هستم بوتراب**چون درآمد علتی اندر غزا **تیغ را دیدم نهان کردن سزا* یعنی این آزادی امیر مؤمنان هست که من یک ذره برای خودم تیغ نکشیدم ،این همه در راه او بود اگر امیرالمومنین ذره ای اسیر هوای نفس خود بود این معجزه را نمی‌توانست خلق کند و این صحنه زیبا را نمی توانست به نمایش بگذارد اعجاز به جز برای خدا ندیدن بوده این

صیرفی : خیلی متشکرم مرسوم هست بین برنامه محضر قرآن کریم مشرف می شویم و برنامه را منور به نور می کنیم به نور قرآن البته در حضور آقای عظیمی عزیز همه جلسه قرآن هست و سر این سفره هستیم می خواهم اجازه بگیرم در ایام ولادت امام حسن مجتبی سلام و عرض ارادتی داشته باشیم محضر آقا جانم در مدینه در بهشت بقی

سلام خدا بر امام مجتبی علیه السلام خوش به حال آنهایی که رنگ و بویی از امام حسن مجتبی دارند و به بهانه کریم اهل بیت علیهم السلام دارند کار خیر می کنند بسته های غذا برای ضعفا و گره گشایی این صفت کرامت نماد بزرگی از حریت و بی تعلقی هست

استاد عظیمی:آن داستانی که نقل کردیم امیرالمومنین یک تتمه دارد زمانی پایان جنگ امیرالمومنین پیروز میدان شد یک جمله ای پیامبر فرمودند که این جمله در خور تامل و دقت است فرمودند که "ضربت علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین" ضربه امیرالمومنین در روز خندق از عبادت جن و انس افضل است خیلی مهم هست یعنی هر چه جن و انس در طول تاریخ تا قیام قیامت عبادت کنند اجر و مزد و ثواب ارزش و اهمیت آن ضربه ای امیرالمومنین روز خندق زد بالاتر از همه آن ها هست این را شما چطور تحلیل می کنید مبالغه هست؟ یا واقعیت است؟ کلام معصوم هست این روایت سند هم دارد روایت درستی هست یک تحلیلی خیلی ساده هست و خیلی مطرح شده می گویند آن روز امیرالمومنین در آن جنگ پیروز نمی شد و آن ضربه را نمی زد اسلامی باقی نمی ماند دیگر جن و انس عبادتی نمی کردند همه چیز از بین می رفت لذا آن ضربه چون باعث بقا اسلام شد از آن به بعد جن و انس که عبادت می کنند عبادت شان را مدیون آن ضربه هستند پس آن ضربه افضل از عبادت ایشان هست این تحلیل اجتماعی بشری هست اما فکر می کنم معنای عبادی روایت چیز دیگر هست من احساس می کنم که اگر فرض کنیم کس دیگر،ابوذر،سلمان فارسی یا هر کس دیگری روزخندق آن ضربه را زده بود و باعث شده بود اسلام زنده بماند ضربه آن شخص افضل من عبادت الثقلین نبود گرچه باعث بقا اسلام هم بود یعنی فرض کنیم دو شخص ،یک کار واحدی را انجام دهند دونفر نماز بخوانند دونفر قرآن بخوانند ،بنده و شما نماز می خوانیم امیرالمومنین هم نماز می خواند عمل همان عمل هست اما این کجا و آن کجا عمل ارزش عمل به ارزش عامل هست چون صاحب ضربه علی هست آن وقت "ضربت علی" نفرمود "ضربت مسلمین یوم الخندق "ضربت علی "چون این ضربت نسبت به امیرالمومنین دارد این می شود" ضربت عبادت صالحین "هر کس دیگری اگر این ضربه این ضربت زده بود و همین آثاری که به ضربت امیرالمومنین مترتب بود به ضربه او هم مترتب بود "افضل من عباده ثقلین "نبود این ضربه چون ضربه علی بود و علی انسان آزاد و خاصی بود این ضربه این ارزش را پیدا کرد قرآن فرمود" کل یعمل علی شاکلته" شما اعمال ارزش گذاری بکنید نگاه به شما افراد می کنید این محصول آن آزادی هست این نتیجه حرفی هست که زدیم بدون آزادی که امیرالمومنین فرمود که **خشم بر شاهان شه و ما را غلام** البته از زبان مولوی می گویم نه اینکه شعر از امیر المومنین بوده **خشم را هم بسته ام زیرلگام** این آزادی باعث شد این شاکله محقق شود و این شاکله آن عمل را محقق کند اصولا قرآن در بحث آزادی می گوید ما هر انسانی را که بخواهیم گمراه کنیم یا نخواهیم او از گمراهی خارج شود و در گمراهی بماند او را در بند می کنیم او را اسیر می کنیم او را گرفتار می کنیم و از آن طرف هرکس را که بخواهیم رشد کند ترقی کند به سعادت برسد و حیات جاودان برسد اول او را آزاد می کنیم به پیامبر دستور می‌دهیم اورا آزاد کند این آیات را ببینید قسمت اول کسانی که خدا نمی خواهد رشد کنند البته این که نمی خواهند خودشان نخواستند که خدا هم نخواست می فرمایددر سوره آیه ۸،۹،۱۰ "انا جعلنا فی اعنقهم اغللا فهی الی الاذقان فهم مقمحون "ما در گردن آنها زنجیر هایی بیفکنیم و این زنجیرها تا اذقان می رسد ما می گوییم چاه و هم ممنون این سربالا هستند و جعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا و فاغشیناهم فهم لا یبصرون "زندان و اسارت از این بیشتر غل و زنجیر در گردن پیش روی دیوار پس رو دیوار و چشم هم بسته حالت در زندان امروز حداقل شخص را در سلول می گذارند دیگر غل و زنجیر نیست چشم را نمی بنند اما خداوند در ا زندانی صحبت می کند که در زندان ،زندانی غل در گردن هست نه فقط به پا ،چنان این غل در گردن هست که تمام این فضا پرکرده و"فهی الی الاذقان "حتی نمیتواند یک لحظه برگردد نگاه به خود کند سربه هوا هست یعنی خودش را هم حتی نمی ‌بیند" و جعلنا من بین ایدیهم سدا "پیش رو دیوار پس رو دیوار" فاغشیانهم "در زندان چشمش را می بندیم هم در زندان غل به گردن دارد آن همچنین غلی و هم چشم را می بندیم بعد خطاب به پیام فرمود "سواء علیهم ءانذرتم ام لم تنذرهم "فرقی نمی کند این را انذار کنی یا نه، ایمان می آوردند در جای دیگری در سوره رعد ۵این جمله را می فرماید "ان تعجب وفعجب قولهم "اگر تو تعجب می کنی عجیب گفتار ایشان هست کفار گفتند "اءذا کنا ترابا اءنا لفی خلق جدید "یعنی اگر مردیم دوباره زنده توانیم شد" اولئک الذین کفروا بربهم و اولئک الاغلل فی اعناقهم و اولئک اصحاب نار" هم سه اولئک دارد کسانی کفر ورزیدند اینان کسانی هستند که غل و زنجیر در گردن دارند و کسانی هستند که اصحاب نار هستند یعنی غل و زنجیر هست که حرفهای غلط بزنند یعنی غل و زنجیر آمدند دریافت غلط می شود هم ورودی و هم خروجی غلط چون" جعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا فاغشینهم فهم لا یبصرون "درست نمی بینند کسی که درست ندیده و نشنیده حرف درستی هم نمی‌تواند بزند پس برگردیم به حرف اول که بدون آزادی رشد ترقی شنیدن صدای پیامبر ممکن و میسر نیست

صیرفی:خیلی متشکرم و ممنون از لطف و بزرگواری

از همراهی شما ممنونم

خدا را به وجاهت امام حسن مجتبی قسم می دهیم ودعا می کنیم الهی چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار


دسته بندی :

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها

2024-04-28 14:13:37