تاریخ انتشار خبر:
یک شنبه 26 تیر 1401
تعداد بازدید:101
تهذیب نفس با حضور آیت الله رحیم توکل (متن و صوت برنامه یاد خدا 31 اردیبهشت 1401)
بسم الله الرحمن الرحیم
صیرفی:الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب
برخیز برات عاشقی داده خدا
احسان قدیم را فرستاده وفا
درکوچه ی روزگار غم هست ولی
آرام کند دل من را یاد خدا
سلام خدا بر پیامبر رحمت و خاندان مطهروپاکشان اللهم صل محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام خدا بر امام خدا بر حضرت مهدی (عج) وسلام خدا برشما اهالی ارجمندیاد خدا وقت شما بخیر خیلی خوش آمدید خدا رو شکر می کنیم توفبق داریم بایاد خدا همنشین شما عزیزان هستیم .افتخارمی کنیم محضر سرور ارجمندمان استاد اخلاق عزیز ومهربانمان عضو محترم مجلس خبرگان رهبری حضرت آیت الله سیدرحیم توکل باشیم .
آقا سلام علیکم ورحمه الله خیلی خوش آمدید ....
آیت الله توکل : سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
صیرفی : خیلی خوش آمدید قدمتان بر روی چشم ، محضر حاج آقا هستیم وکلاس درس اخلاق را محضرشان هستیم ،
یک سلام گرم می کنیم به همه ی بینندگان خارج از مرز وبوم ما عزیزان ومردمان خوب ومسلمانی که درکشورهای مختلف نموداری را ارائه داده بودند برای اقای حسین زاده که چند کشور بیشتر از سایر کشورها بیننده ی برنامه ی ما هستند آلمان ، افغانستان مردمان خوب عراق بودند انگلیس بودند مسلمان خوبی که دراقصی نقاط جهان پیگیر برنامه ی خودشان هستند همین جا به شما تعظیم می کنیم وعرض ارادت .خوشحالیم همه مردم خوب ایران وسایر نقاط جهان کنار ما هستند خیلی ها در این روزگار وعصر دنبال درس اخلاق می گردند الحمدلله به واسطه ی یادخدا این اتفاق افتاده است ومحضر حاج آقا این بحث را پی می گیریم .
طهارت نفس وتزکیه ی باطن عنوان کلی بحثمان بود وقلب سلیم زیرعنوانی است که درچند ماه اخیر ذیل این پنج سالی که در خدمت حاج آقا هستیم درموردش گفتگو می کنیم .
خلاصه ای باهم ببینیم وبرمی گردیم ان شاءالله کلاس امروز را شروع می کنیم ...بفرمائید خواهش می کنیم ....
خلاصه جلسه قبل:
دربحث امانت خود دوشقه می شود یک امانت ظاهری معمولی است ویک امانت الهی است در امانت ظاهری که خود بحث مفصلی دارد اجمال کلام این است ، هفت سوال پیش می آید ، از عزیزان تقاضا می کنیم به این سوالت عنایت کنند خودمان را درمعرض این سوالات قرار بدهیم ببینیم ما این سوالات جواب ما چیست از همین دنیا خود را آماده کنیم که برای فردای قیامت ندامت اثر نمی کند استغفار نمی کند اگر باز برگرداندمان دوباره اعمال انجام بدهیم جبران کنیم حرف کسی را گوش نمی دهیم ..خداوند متعال آنچه به ما عنایت فرمودند یک قید هم کنارش گذاشتند اگر ما آن داده ی خدا را باهمان قید بکار بریم وبه این داده ی خدا امین بودیم آنچه فرمود به همان عمل کردیم اگر خداوند به ما چیزی عنایت فرمود قید هم کنارش گذاشته است وما به آن قید عمل نکنیم به طبع خیانت کرده ایم به مثال دقت کنید خداوند به ما چشم عنایت فرموده است چشم در دست ما امانت است اما قیددارد کجا را نگاه بکنیم کجا را نگاه نکنیم به همین عمل کنیم امین هستیم به امانت چشم
صیرفی: 3000720سیر ارتباط پیامکی ما وشما است و شماره تلفن 162 شماره تلفن روابط عمومی سازمان است منتظر شنیدن صدای شما هستیم ودر فضای مجازی به آدرس :
yadekhoda-qtv@
می توانید خلاصه واخبار را برنامه را پیگیری بفرمائید ودربازنشر این ویدئو کلیپ ها و فیلم های کوتاه یک دودقیقه ای اثر گذار هستند از کارشناسان محترممان گزیده هایی را عزیزان انتخاب می کنند شما می توانید دربازنشروثوابش ان شاءالله سهیم باشید .محضر شمائیم باافتخار،آقا از قلبی می فرمودید که می تواند جای خدای متعال را قرار بگیرد و محل استقرار این مهمان بزرگ عالم که درآسمان وزمین نمی تواند احاطه شود اما درقلب مومن ساکن می شود .
آیت الله توکل :بسم الله الرحمن الرحیم وصل الله علی محمد وآله الطاهرین عرض کرده بودیم که خداوند عالم به ما بعنوان روح باطن قلب عنایتی فرمودند وفرمودند که * القلب حرم الله * بعد بیان فرمودند * ولاتسکن حرم الله غیر الله * قلب شما حریم الهی است درحریم دل اغیار نباید بیایند ، جلسه ی قبل عرض کردیم همه ی ما ازدوحال بیرون نیستیم ، یا در حریم جانمان صاحبخانه را آورده ایم اگر این بیاید اغیار می روند کنار اگر اغیار بیاد صاحبخانه می رود کنار ، اگر انسان بتواند به این امانت دل امین باشد دراین دل صاحبخانه را بیاورد اغیار را بیرون کند روایات خیلی سنگین بود که * قلب المومن عرش الرحمن * من درآسمانها زمین جای نمی گیرم اما دردل بنده ی مومن قرار دارم حال اگر انسان به این مقام بسیار باشرافت دست پیدا کرد که دلش شد حریم الهی وعرش خدا چه مقاماتی براین دل بار می شود بعنوان مزد وپاداش امانتداری .یک روایت دارد که انصافا روایت چیزعجیبی است اگر به عمق این روایت برود می بیند یک دریا پشتش خوابیده است فرمودند* ان دعانی اجبته وان ساءلنی اعطیته * کلام امام بسیار سنگین است ، اگرآدم به آنجا برسد: * ادعانی مرا بخواند * اجبته اجابت می کنیم * وان سالنی چیزی ازما بخواهد * عاطیته به او عنایت خواهم کرد ، آدم به آنجا برسد که دست بیاید بالا خالی برنگردد ازخدا چیزی بخواهد خداوند بعنوان تشکر ازاو ان خواسته را به او عنایت می کند ، این کلمه ی ادعانی واجبته ، اخبار نیست وعده ی الهی است و ان سالنی وآتیت چیزی بخواهد به او می دهیم ، این وعده ی خدااست خبر نیست که بدانید باخبر باشید اگر خواستید می دهم وعده ی الهی است وقتی وعده شد * ان الله لایخلف المیعاد * به وعده حتما عمل خواهد شد .به دومثال دقت کنید که بیانگر دریای عظیمی پشت این روایت است زمان شهید محلاتی وزمان جنگ بود عزیزان ما درجبهه ها در پادگان ها مستقر بودند که از فرماندهی برای اینها فرمان حمله بیاید بروند میدان جنگ وعزت بیافرینند ، زنگ زدند آقای محلاتی بچه ها بگویید دوساعت دیگر عملیات است آماده باشید در بچه ها ولوله ای افتاد خب جنگ است چه کسی کشته می شود چه کسی اسیر می شود چه کسی دست وپایش قطع می شود وتکه وپاره می شود هر امری محتمل است یک عده قرآن می خواندند یک عده نماز یک عده دعا وصیت نامه همدیگر را بغل می کردند گریه می کردند ویک حال معنوی عجیبی حاکم بود ، می گوید رفتیم بیرون سالن پادگان دیدیم زیر یک درخت نخل جوانی زیر بیست سال رو به آسمان دعاهایی می کند آرام رفتیم جلو که او متوجه ام نشود تا آنچه با خدامی گوید بشنوم واین جوان بیست ساله متوجه نشد ، * خدایا دواعت دیگر عملیات است الان هوا مهتابی است ما در میدان جنگ در نور مهتاب دردید قرار می گیریم خدایا یک عنایتی یک ابری بیاید این هوای مهتابی برود کنار شب تیره وتار شود ودردید قرار نگیریم کلامش به خداوند دراین مضامین بود دیدیم دست این جوان بالا بود پایین نیامد بادی وزیدن گرفت یک ابر سنگینی آمده هوای مهتابی را تیره وتارکردوگفتم یاللعجب بیست سالمش هم تمام نشده بود این با خدا چه کرده دست می آید بالا دست خالی برنمی گردد این همان * ان دعانی اجبته * مرا بخوانید اجابت می کنیم منتها فرمودند اگر پشتش عمل به وظیفه باشد به این معنا ما مواظب بودیم درخانه ی دل اغیا را نیاوردیم درخانه ی دل صاحبخانه را آوردیم پشت این قضیه است که دست بیاید بالا امکان ندارد این دست خالی برگردد این عده ی خداوند است دروعده ی حق تخلفی راه ندارد ، این یک جریان بسیار مهمی است واز این جریانات درجبهه بسیار داشته ایم بچه ها در یک جای ضیقی گیر می کردند فقط دعا این وسط کاره بود ودعاها موثر بود وصحنه را برمی گرداند ....
یکی از عزیزان صحبت می کرد دریک بلندی گرفتار شده بودیم درمحاصره بودیم ویک مدت مدید گذشته بود ما آب نداشتیم بنوشیم عطش خیلی ما را خسته کرده بود محاصره وامکان هر حمله و این چیزها ، عراقی ها آمدند طرف ما یک موشک زدند ، موشک به چند متری زیر پای ما خورده است وزمین شکاف برداشت وآب فواره زد بیرون ، از خدا آب می خواستید این هم آب . درجبهه ازاین داستانها بسیار زیاد است درجبهه ها که دست بلند می کردند خداوند هم جور میکرد یک عنایتی که اینها از مشکل بیرون بیایند .جریان دوم بسیار جریان عجیب تری است که وقتی این ها را می بیند وبه خودش نگاه می کند می بیند خیلی عقب مانده است بعضی خیلی رفتند جلو ، نمود ندارد حال بعضی ها ، اما یک صحنه می آید جلو درون ظاهرمی شود میبینیم ما خیلی عقب مانده ایم عمر ما خیلی مفت هدر رفته است .زمان امام سجاد علیه السلام بود مردم به کمبود آب برخورد کردند وبه قول ما خشکسالی بود رفتند بیرون مدینه نماز استسقاء ( طلب باران ) خواندند در پرانتز عزیزان جدا ازته دل بخواهید خداوند از ما بصیرت را نگیرد آدم باید به اوضاع با بصیرت نگاه کند اوضاع بدستش بیاید کانالها را پیدا می کند امام زمان رکن زمین وآسمان تشریف دارند هردراین عالم بناست انجام شود باید این آقا امضائش را انجام بدهد چون امام هر زمانی حجت آن زمان است وتمامی امور از دست حضرت حجت باید انجام شود ،امام سجاد را رها کردند رفتند بیرون که نماز استسقاء بخوانند ، این رها کردن اصل دنبال فرع رفتن است راوی می گوید به حال زار مردم نگاه می کردم نماز را خواندند وتمام شد زنها یک طرف مردها یک طرف بچه ها یک طرف دست به دعا بلند کردند ویا رب یارب شروع شد استغاث ها شروع شد ونگاه به حال زار مردم می کردیم این همه مردم شهر مدیته همه دارند ناله می کنند انگار دراین شهر یک باآبرو نیست هوا را تکان بدهد همه ناله می کنند هوا همان هوا به حال زار مردم نگاه می کردم دیدم درهمین حال یک جوان سیاه چهره ای آمده وبالای بلندی ایستاده ومن هم آن طرف تر نگاهش می کنیم ونگاه به حال زار مردم کرد ودر فکررفت وگفت خدایا به عزت وجلالت قسم سربه سجده می گذارم صورت روی خاک می گذاریم وتا باران نیاید اززمین برش نمی دارم گفتم یاللعجب این چه دعایی بود کردی شاید خداوند صلاح ندانست که باران بیاید شما به عزت خداوند قسم خوردی که از زمین صورتت را بلند نکنید نگاه به حال این جوان کردیم تا صورت رفت به حال سجده تاصورت به خاک رسید هوا یک تکانی خورد وبادی وزیدن گرفت وابری هم آمده و چه باران سنگینی گفت خدایا شکرلک * خدایا ممنونت هستم ، پاشد برود ،گفتم این که بود دوکلام حرف زده اوضاع را اینطور کن فیکون کرد وبهم ریخت رفتند دنبالش گفتند کیست ؟رفت وسط شهر رفتند دنبالش رفت کوچه ی بنی هاشم رفتند دنبالش دیدند درخانه ی امام سجاد در را زدند رفتند درون خانه گفتند به به غلام این آقا بوده است که همچنین کاری توانست انجام دهد .ما اعتقادمان این است وباورمان ، که او را امام سجاد فرستاده است که برو برای مردم دعا بخوانید مردم حالشان خوب نیست ما پدر مردم هستیم برو دعا کنید مشکلند مردم حل شود .درخانه ی امام سجاد را زدند خود آقا دررا باز کردند مرد عرب کار داشتید ؟ آقا این غلام که الان آمده به هر قیمتی ک بگید خریداریم ...آقا فرمودند ما دلمان نمی خواهد ازکنار ما برود ، صداکرد غلام را ، فلانی بیا ، آمد وامام فرمود این می خواد شما را بخرد می مانید یا می روید ، یک رویی به ما کرد وگفت چرا می خواهید مرا از مولایم جدا کنید گفتم راستش چند دقیقه قبل با خدا حالت را دیدیم جدا دل ما را بردی هر رقم مولایت بگوید می ارزید ، یک نگاه کرد و گفت مگر تعقیب کردید مرا ،گفت بله تو درحال خودت وما درحال توبودیم تا گفتیم تعقیبت کردیم رنگ غلام پرید حال دیگری شد گفت خدایا تا به حال کسی از ارتباط من وشما باخبر نبود حالا که فهمیدند نمی خواهم بمانم مرا ببر گفتند غلام مرگ نخواهی از خدا ما نخواستیم شما را خداحافظ شما ...رفتند بیرون از خانه هنوز از خانه چند قدم بیرون نرفته بودند امام گفت مرد عرب بیاست گفتند بله آقا امری داشتید امام فرمودند : غلام از دار دنیا رفت بیایید در تشیعش مارا کمک کنید ....خدایا باران بیاید خدای عالم می گوید چشم خدایا مرا ببرخدا می گوید چشم می گوید خدایا چرا هرچه می گوید شما چشم می گویید از خدا سوال کنیم به خود خدا قسم خدا حتما می فرماید آنچه ما گفتیم او گفت چشم حالا هرچه او بگوید ما می گوییم چشم .روایت است از من اطاعت کنید تا از شما اطاعت کنند آنچه ما می گوییم بگویید چشم تا آنچه شما می گویید ما بگوییم چشم اینچنین است دارد برای ما راه باز می کند
صیرفی :محضر قرآن کریم مشرف می شویم برمی گردیم محضر حضرت استاد خواهیم بود ان شاءالله ....
سوره ی مبارکه ی کوثر خیر کثیر تقدیم حضور بینندگان شد همه ان شاءالله خواندند هرکس هم نخوانده است الان بخواند هدیه ای باشد محضرحضرت زهرا(س)
حاج آقا یاد خاطره ای از مرحوم حمال تبریزی افتادیم که عبور می کردند که دیدند بچه ی افتاد ایشان گفتند خدایا اورا نگاه دار بعد از او پرسیدند چکار کردید اینطور مستجاب الدعوه شدید گفتند ما یک عمری گفتیم به خداچشم یک بار هم ازخدا ما کاری خواستیم خداوند اجابت فرمودند ...
آیت الله توکل : عزیزان راه خیلی باز است منتها درانجام اعمال ما مشکل داریم امانت دادند امین باشیم آنچه گفتم انجام بدید هرچه گفتید انجام می دهم *ان دعانی اجبته وان سائلنی عاطیتک * از این واضحتر می خواهید ، بخوانید مرا اجابت می کنم انچه می خواهید می دهم ، فقط امین شوید بعدش با من خدایا مرا ببر چشم باران بیاید چشم چرا؟ چون آنچه ما گفتیم اوگفت چشم حالا او بگوید من می گویم چشم ..ما باید بیاییم با خدا راحت تر برخورد کنیم به خدا اعتماد کنیم .بنده ی خدایی می گفت حرفی می خواهم بگویم که هیچ پیغمبری نگفته است آقا من می خواهم بگویم گفت یعنی چه ؟گفت : انبیاء آمدند وگفتند که برای خدا شریکی قائل نشوید ما می گوییم خداوند را درکارهای خود شریک بکنید فقط برای غیر خدا تکان نخورید دریک همچنین صورتی این مزد امانتداری است حالا عکسش اگر کسی خائن شد چطور ؟ مزد خائن ها چیست ؟ شما نگاه کنید چند تا آیه داریم * ختم الله علی قلوبهم ** طبع الله علی قلوبهم * خدا براین دل مهر می زند خدا که اول مهر نمی زند، شمر که ازاول شمر نبود یزید که اول یزید نبود ،معاویه که اول معاویه نبود آنچه ما داریم او هم داشت او رفت به مسیر رفت به مسیر باطل مثل شمر ویزید ومعاویه این ور به مسیر حق رفتند مثل سلمان وابوذر ومقداد ، برای ما راه ها را بیان کردند،همه حرف ها را برای ما زدند خود انتخاب راه می کنیم اشتباه کردیم ، حلم فرمودند، صبر کردند، تکراروتکراروتکرار کردیم ، تا یک هشدار به ما دادند توجه نکردیم هشدار بعدی را دادند ،دقت نکردیم هشدار بعدی را دادند ، بلاسرمان آورد ،زمینمان زد گره به کار افتاد تا ما بیدار شویم باز بیدار نشدیم کار به کجا منجر شد ؟ به عملکرد غلط خودمان ، آرام آرام در این دل را بستیم وقتی دردل بسته شود فهمیدن کنار می رود فهم که کنار برود آدم نفهم دست به هر کاری می زند .جناب حمزه عموی پیغمبر است ابولهب هم عموی پیغمبر است هردو عمو بودند ، دل حمزه باز بود یک کلام پیغمبر فرمودند آنچنان متحول شد ند که شد ند اسدالله واسد الرسوسله ، به این مقام دست پیدا کردند ...
که رفتند مدینه ، از خانه ی پیغمبرکه بعد خانه ی حضرت زهرا بود تا احد پنج شش کیلومتر است ، حضرت زهرا س هفته ای دوبار این مسیر را می آمدند پنج شش کیلومتر طولانی را کنارقبر حضرت حمزه می نشستند عقده ی دل را خالی می کردند خاک قبر حضرت حمزه را می گرفتند با آن تسبیح درست می کردند وبا آن ذکر می گفتند این مقام حمزه با آن عظمت مقامی اش ، ابولهب هم عموی پیامبر بود پیامبر صحبت می کردند خانه او را سنگباران کرد ابولهب ، درجنگ بدر که پیغمبر پیروز شد ند ازشدت ناراحتی دق مرگ شد وبه درک واصل شد ...، هردو عمو بودند چرا ابولهب این شد حمزه آن شد ، در دل حمزه باز بود یک کلام به این دل نشست وتکانش داد اما دل ابولهب بسته بود دل تکانی نخورد وقتی دل تکان نخورد چشمان نمی بیند گوش نمی شنود درک هم می رود می شود ابولهبی که هرچه تکان می دهند تکان نمی خورد ...چرا اینطور شد ؟اندک اندک در گناه جمع شود وانگهی دریا شود ، یک قطره باران از صبح می آید پایین یک قطره باران است به لباس بخورد به سر انسان بخورد حس نمی کند اما سیل چیست ؟ این قطرات جمع می شود یکجا مجتمع می شود سیل راه می افتد حالا شما که سهل است خانه که سهل است منطقه را می کند با خود می برد این سیل همان دانه دانه های باران است که جمع شد ،گناه نکنیم با فرمان حق درست برخورد کنیم از گناه فاصله بگیریم گند گناه ،می گنداند ظلمت گناه بیچاره می کند اول نشانه می دهد ، آرام آرام ، یک وقت چشمانش را باز می کند جدی با دین خدا کار ندارد .آنهایی را که الان درلجن گناه فرو رفتند از اول اینجور بودند ، اینجورکه نبودند ، آرام آرام به اینجا رسیدند * ختم الله علی قلوبهم * به این مثال دقت کنید ، یک ظرف آب معدنی شما سرش را باز کنید آب درون این آب معدنی اگر نجس باشد یک دونه آب کر پیدا کنید در آب کر بیاندازید درش باز است اتصال به کر کل آب می شود پاک، حالا همان آب معدنی درش را محکم ببندید ودر دریا بیاندازید چرا اگر صدسال بماند پاک نمی شود چون درش بست است اتصال به کر ندارد تا بخواهد پاک شود ، این ابولهب عموی پیغمبر است عموی امیرالمومنین سلام الله علیه است با فاطمه زهرا سلام الله نسبت دارد ،با امام حسن وامام حسین نسبت دارد چرا اینجور شد بدی گناه به گناه بند شود اینجور آنچنان در را می بندد که پیغمبر هم موعظه کند این دل تکان نمی گیرد به خودش .امام حسین عزیز، در روز عاشورا اصحاب کشته شدند بنی هاشم کشته شدند علی اصغر هم کشته شده است امام تنها دراین میدان بلا قرار گرفته است ، کار امام عجیب است برای اینکه به همه حجت راتمام کند رفتند عمامه ی پیغمبر را بر سر گذاشتند آمدند میدان جنگ ، خطاب به مردم : مردم نگاه به من کنید سرم عمامه ی پیغمبر است ، میدان جنگ با کلاه خود می روند نه با عمامه ، این یعنی من با شما جنگی ندارم این یک ، ثانیا آیا می دانید من چه کسی هستم ؟ من حسین هستم مادرم زهراست جدم پیغمبر خدا بود حمزه عموی من بود جعفر عموی من بود من همان حسین هستم که جایم بر شانه ی پیغمبر اکرم (ص) بود بعد هم فرمودند : حلالی حرام کردم ، حرامی، حلال کردم ، از کسی مالی بر ذمه دارم خونی از من به گردن دارید ؟ چیست ؟ برای من مگر نامه ندادید ؟اینطور امام با اینها حرف می زند درهمین حال به جای اینکه متنبه بشوند از کارشان دست بردارند با سنگ زدند پیشانی امام را مجروح کردند .چرا اثر نکرد ؟ امام فرمودند :* ملئت بطونکم من الحرام * لقمه ی حرام اینجور می کند ....
صیرفی : پناه برخدا ، خیلی متشکریم ، خدا ما را حفظ کند وعاقبت به خیرمان کند ان شاء الله ومراقبت کنیم حقیقتا، که خانمان سوز است مال حرام ، که خیلی هم دور نیست با یک تصمیم خدایی نکرده می شود به آن مبتلا شد یک کسی که دراین روزگار می تواند به مردم رحم کند ، نکند و آلوده کند زندگیش را به ربا وحرام ، به سودهای آنچنانی اختلاس ها ومشکلات واز کار دزدیدن ها و کم فروشی ها وغیره که در یک قدمی مان است ....خدا کند که از ما دور باشد ...
الهی چنان کن سرانجام کار
توخوشنود باشی وما رستگار