متن و ترجمه سوره آل عمران آیات 1 تا 70
در این پست متن و ترجمه سوره مبارکه آل عمران آیات 1 تا 70 از جزء 3 و 4 قرآن کریم را مشاهده می کنید.
سوره 3 قرآن کریم
جزء 3 و 4
تعداد آیات 200
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الم ﴿۱﴾
الم. (۱)
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ﴿۲﴾
معبودي جز خداوند يگانه زنده و پايدار و نگهدارنده، نيست. (۲)
نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ ﴿۳﴾
(همان كسي كه) كتاب را بحق بر تو نازل كرد، كه با نشانه هاي كتب پيشين، منطبق است، و تورات و انجيل را. (۳)
مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ ﴿۴﴾
پيش از آن، براي هدايت مردم فرستاد، و (نيز) كتابي كه حق را از باطل مشخص ميسازد، نازل كرد، كساني كه به آيات خدا كافر شدند، كيفر شديدي دارند، و خداوند (براي كيفر بدكاران و كافران لجوج،) توانا و صاحب انتقام است. (۴)
إِنَّ اللَّهَ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ ﴿۵﴾
هيچ چيز، در آسمان و زمين، بر خدا مخفي نميماند. (بنابراين، تدبير آنها بر او مشكل نيست). (۵)
هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۶﴾
او كسي است كه شما را در رحم (مادران)، آن چنان كه ميخواهد تصوير ميكند. معبودي جز خداوند عزيز و حكيم، نيست. (۶)
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۷﴾
او كسي است كه اين كتاب (آسماني) را بر تو نازل كرد، كه قسمتي از آن، آيات «محكم» (صريح و روشن) است، كه اساس اين كتاب ميباشد؛ (و هر گونه پيچيدگي در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، بر طرف ميگردد). و قسمتي از آن، «متشابه» است ( آياتي كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفي در آن ميرود؛ ولي با توجه به آيات محكم، تفسير آنها آشكار ميگردد). اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهات اند، تا فتنه انگيزي كنند (و مردم را گمراه سازند)، و تفسير (نادرستي) براي آن ميطلبند؛ در حالي كه تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نميدانند. (آنها كه به دنبال فهم و درك اسرار همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهي) ميگويند: «ما به همه آن ايمان آورديم، همه از طرف پروردگار ماست.» و جز صاحبان عقل، متذكر نميشوند (و اين حقيقت را درك نميكنند). (۷)
رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ﴿۸﴾
(راسخان در علم، ميگويند:) پروردگارا! دلهايمان را، بعد از آنكه ما را هدايت كردي، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوي خود، رحمتي بر ما ببخش، زيرا تو بخشنده اي! (۸)
رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لَا رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ ﴿۹﴾
پروردگارا! تو مردم را، براي روزي كه ترديدي در آن نيست، جمع خواهي كرد، زيرا خداوند، از وعده خود، تخلف نميكند. (ما به تو و رحمت بيپايانت، و به وعده رستاخيز و قيامت ايمان داريم). (۹)
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَأُولَئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ ﴿۱۰﴾
ثروتها و فرزندان كساني كه كافر شدند، نميتواند آنان را از (عذاب) خداوند باز دارد، (و از كيفر، رهايي بخشد). و آنان خود، آتشگيره دوزخند. (۱۰)
كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿۱۱﴾
(عادت آنان در انكار و تحريف حقايق،) همچون عادت آل فرعون و كساني است كه پيش از آنها بودند، آيات ما را تكذيب كردند، و خداوند آنها را به (كيفر) گناهانشان گرفت، و خداوند، شديد العقاب است. (۱۱)
قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلَى جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ ﴿۱۲﴾
به آنها كه كافر شدند بگو: (از پيروزي موقت خود در جنگ احد، شاد نباشيد! بزودي مغلوب خواهيد شد، و (سپس در رستاخيز) به سوي جهنم، محشور خواهيد شد. و چه بد جايگاهي است! (۱۲)
قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ ﴿۱۳﴾
در دو گروهي كه (در ميدان جنگ بدر،) با هم رو به رو شدند، نشانه (و درس عبرتي) براي شما بود: يك گروه، در راه خدا نبرد ميكرد، و جمع ديگري كه كافر بود، (در راه شيطان و بت،) در حالي كه آنها (گروه مومنان) را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، ميديدند. (و اين خود عاملي براي وحشت و شكست آنها شد). و خداوند، هر كس را بخواهد (و شايسته بداند)، با ياري خود، تاييد ميكند. در اين، عبرتي است براي بينايان! (۱۳)
زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ ﴿۱۴﴾
محبت امور مادي، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاي ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است، (تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند، ولي) اينها (در صورتي كه هدف نهايي آدمي را تشكيل دهند،) سرمايه زندگي پست (مادي) است، و سرانجام نيك (و زندگي والا و جاويدان)، نزد خداست. (۱۴)
قُلْ أَؤُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذَلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ ﴿۱۵﴾
بگو: آيا شما را از چيزي آگاه كنم كه از اين (سرمايه هاي مادي)، بهتر است ؟ براي كساني كه پرهيزكاري پيشه كرده اند، (و از اين سرمايه ها، در راه مشروع و حق و عدالت، استفاده ميكنند،) در نزد پروردگارشان (در جهان ديگر)، باغهايي است كه نهرها از پاي درختانش ميگذرد، هميشه در آن خواهند بود، و همسراني پاكيزه، و خشنودي خداوند (نصيب آنهاست). و خدا به (امور) بندگان، بيناست. (۱۵)
الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿۱۶﴾
همان كساني كه ميگويند: پروردگارا! ما ايمان آورده ايم، پس گناهان ما را بيامرز، و ما را از عذاب آتش، نگاهدار! (۱۶)
الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنْفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ ﴿۱۷﴾
آنها كه (در برابر مشكلات، و در مسير اطاعت و ترك گناه،) استقامت ميورزند، راستگو هستند، (در برابر خدا) خضوع، و (در راه او) انفاق ميكنند، و در سحرگاهان، استغفار مينمايند. (۱۷)
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۱۸﴾
خداوند، (با ايجاد نظام واحد جهان هستي،) گواهي ميدهد كه معبودي جز او نيست، و فرشتگان و صاحبان دانش، (هر كدام به گونهاي بر اين مطلب،) گواهي ميدهند، در حالي كه (خداوند در تمام عالم) قيام به عدالت دارد، معبودي جز او نيست، كه هم توانا و هم حكيم است. (۱۸)
إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴿۱۹﴾
دين در نزد خدا، اسلام (و تسليم بودن در برابر حق) است. و كساني كه كتاب آسماني به آنان داده شد، اختلافي (در آن) ايجاد نكردند، مگر بعد از آگاهي و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در ميان خود، و هر كس به آيات خدا كفر ورزد، (خدا به حساب او ميرسد، زيرا) خداوند، سريع الحساب است. (۱۹)
فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ ﴿۲۰﴾
اگر با تو، به گفتگو و ستيز برخيزند، (با آنها مجادله نكن! و) بگو: من و پيروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)، تسليم شده ايم. و به آنها كه اهل كتاب هستند (يهود و نصاري) و بيسوادان (مشركان) بگو: آيا شما هم تسليم شده ايد؟ اگر (در برابر فرمان و منطق حق،) تسليم شوند، هدايت مييابند، و اگر سرپيچي كنند، (نگران مباش! زيرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است، و خدا نسبت به (اعمال و عقايد) بندگان، بيناست. (۲۰)
إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿۲۱﴾
كساني كه نسبت به آيات خدا كفر ميورزند و پيامبران را بناحق ميكشند، و (نيز) مردمي را كه امر به عدالت ميكنند به قتل ميرسانند، به كيفر دردناك (الهي) بشارت ده! (۲۱)
أُولَئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ ﴿۲۲﴾
آنها كساني هستند كه اعمال (نيكشان، به خاطر اين گناهان بزرگ،) در دنيا و آخرت تباه شده، و ياور و مددكار (و شفاعت كننده اي) ندارند. (۲۲)
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ وَهُمْ مُعْرِضُونَ ﴿۲۳﴾
آيا نديدي كساني را كه بهره اي از كتاب (آسماني) داشتند، به سوي كتاب الهي دعوت شدند تا در ميان آنها داوري كند، سپس گروهي از آنان، (با علم و آگاهي،) روي ميگردانند، در حالي كه (از قبول حق) اعراض دارند؟ (۲۳)
ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِي دِينِهِمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ ﴿۲۴﴾
اين عمل آنها، به خاطر آن است كه ميگفتند: «آتش (دوزخ)، جز چند روزي به ما نميرسد. (و كيفر ما، به خاطر امتيازي كه بر اقوام ديگر داريم، بسيار محدود است.») اين افترا (و دروغي كه به خدا بسته بودند،) آنها را در دينشان مغرور ساخت (و گرفتار انواع گناهان شدند). (۲۴)
فَكَيْفَ إِذَا جَمَعْنَاهُمْ لِيَوْمٍ لَا رَيْبَ فِيهِ وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۲۵﴾
پس چگونه خواهند بود هنگامي كه آنها را براي روزي كه شكي در آن نيست ( روز رستاخيز) جمع كنيم، و به هر كس، آنچه (از اعمال براي خود) فراهم كرده، بطور كامل داده شود؟ و به آنها ستم نخواهد شد (زيرا محصول اعمال خود را ميچينند). (۲۵)
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۲۶﴾
بگو: «بار الها! مالك حكومتها تويي، به هر كس بخواهي، حكومت ميبخشي، و از هر كس بخواهي، حكومت را ميگيري، هر كس را بخواهي، عزت ميدهي، و هر كه را بخواهي خوار ميكني. تمام خوبيها به دست توست، تو بر هر چيزي قادري. (۲۶)
تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَتَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴿۲۷﴾
شب را در روز داخل ميكني، و روز را در شب، و زنده را از مرده بيرون ميآوري، و مرده را از زنده، و به هر كس بخواهي، بدون حساب، روزي ميبخشي. (۲۷)
لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ ﴿۲۸﴾
افراد با ايمان نبايد به جاي مومنان، كافران را دوست و سرپرست خود انتخاب كنند، و هر كس چنين كند، هيچ رابطه اي با خدا ندارد (و پيوند او بكلي از خدا گسسته ميشود)، مگر اينكه از آنها به پرهيزيد (و به خاطر هدفهاي مهمتري تقيه كنيد). خداوند شما را از (نافرماني) خود، بر حذر ميدارد، و بازگشت (شما) به سوي خداست. (۲۸)
قُلْ إِنْ تُخْفُوا مَا فِي صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَيَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۲۹﴾
بگو: اگر آنچه را در سينه هاي شماست، پنهان داريد يا آشكار كنيد، خداوند آن را ميداند، و (نيز) از آنچه در آسمانها و زمين است، آگاه ميباشد، و خداوند بر هر چيزي تواناست. (۲۹)
يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ ﴿۳۰﴾
روزي كه هر كس، آنچه را از كار نيك انجام داده، حاضر ميبيند، و آرزو ميكند ميان او، و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زماني زيادي باشد. خداوند شما را از (نافرماني) خودش، بر حذر ميدارد، و (در عين حال،) خدا نسبت به همه بندگان، مهربان است. (۳۰)
قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۳۱﴾
بگو: اگر خدا را دوست ميداريد، از من پيروي كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد، و گناهانتان را ببخشد، و خدا آمرزنده مهربان است. (۳۱)
قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ ﴿۳۲﴾
بگو: از خدا و فرستاده (او)، اطاعت كنيد! و اگر سرپيچي كنيد، خداوند كافران را دوست نميدارد. (۳۲)
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۳۳﴾
خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برتري داد. (۳۳)
ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۳۴﴾
آنها فرزندان (و دودماني) بودند كه (از نظر پاكي و تقوا و فضيلت،) بعضي از بعض ديگر گرفته شده بودند، و خداوند، شنوا و داناست (و از كوششهاي آنها در مسير رسالت خود، آگاه ميباشد). (۳۴)
إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۳۵﴾
(به ياد آوريد) هنگامي را كه همسر عمران گفت: خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براي تو نذر كردم، كه محرر (و آزاد، براي خدمت خانه تو) باشد. از من بپذير، كه تو شنوا و دانايي! (۳۵)
فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَى وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ﴿۳۶﴾
ولي هنگامي كه او را به دنيا آورد، (و او را دختر يافت،) گفت: خداوندا! من او را دختر آوردم - ولي خدا از آنچه او به دنيا آورده بود، آگاهتر بود - و پسر، همانند دختر نيست. (دختر نميتواند وظيفه خدمتگزاري معبد را همانند پسر انجام دهد). من او را مريم نام گذاردم، و او و فرزندانش را از (وسوسه هاي) شيطان رانده شده، در پناه تو قرار ميدهم. (۳۶)
فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴿۳۷﴾
خداوند، او ( مريم) را به طرز نيكويي پذيرفت، و به طرز شايستهاي، (نهال وجود) او را رويانيد (و پرورش داد)، و كفالت او را به زكريا سپرد. هر زمان زكريا وارد محراب او ميشد، غذاي مخصوصي در آن جا ميديد. از او پرسيد: اي مريم! «اين را از كجا آورده اي؟!» گفت: «اين از سوي خداست. خداوند به هر كس بخواهد، بيحساب روزي ميدهد». (۳۷)
هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ ﴿۳۸﴾
در آنجا بود كه زكريا، (با مشاهده آن همه شايستگي در مريم،) پروردگار خويش را خواند و عرض كرد: خداوندا! از طرف خود، فرزند پاكيزهاي (نيز) به من عطا فرما، كه تو دعا را ميشنوي! (۳۸)
فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۳۹﴾
و هنگامي كه او در محراب ايستاده، مشغول نيايش بود، فرشتگان او را صدا زدند كه: خدا تو را به يحيي بشارت ميدهد، (كسي) كه كلمه خدا (مسيح) را تصديق ميكند، و رهبر خواهد بود، و از هوسهاي سركش بر كنار، و پيامبري از صالحان است. (۳۹)
قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَقَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ قَالَ كَذَلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ ﴿۴۰﴾
او عرض كرد: پروردگارا! چگونه ممكن است فرزندي براي من باشد، در حالي كه پيري به سراغ من آمده، و همسرم نازاست ؟ فرمود: بدين گونه خداوند هر كاري را بخواهد انجام ميدهد. (۴۰)
قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزًا وَاذْكُرْ رَبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ ﴿۴۱﴾
(زكريا) عرض كرد: پروردگارا! نشانهاي براي من قرار ده! گفت: نشانه تو آن است كه سه روز، جز به اشاره و رمز، با مردم سخن نخواهي گفت. (و زبان تو، بدون هيچ علت ظاهري، براي گفتگو با مردم از كار ميافتد). پروردگار خود را (به شكرانه اين نعمت بزرگ،) بسيار ياد كن! و به هنگام صبح و شام، او را تسبيح بگو! (۴۱)
وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ ﴿۴۲﴾
و (به ياد آوريد) هنگامي را كه فرشتگان گفتند: اي مريم! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته، و بر تمام زنان جهان، برتري داده است. (۴۲)
يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ ﴿۴۳﴾
اي مريم! (به شكرانه اين نعمت) براي پروردگار خود، خضوع كن و سجده بجا آور! و با ركوع كنندگان، ركوع كن! (۴۳)
ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ ﴿۴۴﴾
(اي پيامبر!) اين، از خبرهاي غيبي است كه به تو وحي ميكنيم، و تو در آن هنگام كه قلمهاي خود را (براي قرعه كشي) به آب ميافكندند تا كداميك كفالت و سرپرستي مريم را عهده دار شود، و (نيز) به هنگامي كه (دانشمندان بني اسرائيل، براي كسب افتخار سرپرستي او،) با هم كشمكش داشتند، حضور نداشتي، (و همه اينها، از راه وحي به تو گفته شد). (۴۴)
إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴿۴۵﴾
(به ياد آوريد) هنگامي را كه فرشتگان گفتند: اي مريم! خداوند تو را به كلمهاي (وجود با عظمتي) از طرف خودش بشارت ميدهد كه نامش مسيح، عيسي پسر مريم است، در حالي كه در اين جهان و جهان ديگر، صاحب شخصيت خواهد بود، و از مقربان (الهي) است. (۴۵)
وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۴۶﴾
و با مردم، در گاهواره و در حالت كهولت (و ميان سال شدن) سخن خواهد گفت، و از شايستگان است. (۴۶)
قَالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قَالَ كَذَلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿۴۷﴾
(مريم) گفت: پروردگارا! چگونه ممكن است فرزندي براي من باشد، در حالي كه انساني با من تماس نگرفته است؟! فرمود: خداوند، اينگونه هر چه را بخواهد ميآفريند! هنگامي كه چيزي را مقرر دارد (و فرمان هستي آن را صادر كند)، فقط به آن ميگويد: موجود باش! آن نيز فورا موجود ميشود. (۴۷)
وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ ﴿۴۸﴾
و به او، كتاب و دانش و تورات و انجيل، ميآموزد. (۴۸)
وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۴۹﴾
و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوي بني اسرائيل (قرار داده، كه به آنها ميگويد:) من نشانهاي از طرف پروردگار شما، برايتان آورده ام، من از گل، چيزي به شكل پرنده ميسازم، سپس در آن ميدمم و به فرمان خدا، پرندهاي ميگردد. و به اذن خدا، كور مادرزاد و مبتلايان به برص (پيسي) را بهبودي ميبخشم، و مردگان را به اذن خدا زنده ميكنم، و از آنچه ميخوريد، و در خانه هاي خود ذخيره ميكنيد، به شما خبر ميدهم، مسلما در اينها، نشانهاي براي شماست، اگر ايمان داشته باشيد! (۴۹)
وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَلِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَجِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۵۰﴾
و آنچه را پيش از من از تورات بوده، تصديق ميكنم، و (آمده ام) تا پاره اي از چيزهايي را كه (بر اثر ظلم و گناه،) بر شما حرام شده، (مانند گوشت بعضي از چهار پايان و ماهيها،) حلال كنم، و نشانهاي از طرف پروردگار شما، برايتان آورده ام، پس از خدا بترسيد، و مرا اطاعت كنيد! (۵۰)
إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ ﴿۵۱﴾
خداوند، پروردگار من و شماست، او را بپرستيد (نه من، و نه چيز ديگر را)! اين است راه راست! (۵۱)
فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿۵۲﴾
هنگامي كه عيسي از آنان احساس كفر (و مخالفت) كرد، گفت: كيست كه ياور من به سوي خدا (براي تبليغ آيين او) گردد؟ حواريان ( شاگردان مخصوص او) گفتند: ما ياوران خداييم، به خدا ايمان آورديم، و تو (نيز) گواه باش كه ما اسلام آورده ايم. (۵۲)
رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ ﴿۵۳﴾
پروردگارا! به آنچه نازل كردهاي، ايمان آورديم و از فرستاده (تو) پيروي نموديم، ما را در زمره گواهان بنويس! (۵۳)
وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ ﴿۵۴﴾
و (يهود و دشمنان مسيح، براي نابودي او و آيينش،) نقشه كشيدند، و خداوند (بر حفظ او و آيينش،) چاره جويي كرد، و خداوند، بهترين چاره جويان است. (۵۴)
إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿۵۵﴾
(به ياد آوريد) هنگامي را كه خدا به عيسي فرمود: من تو را بر ميگيرم و به سوي خود، بالا ميبرم و تو را از كساني كه كافر شدند، پاك ميسازم، و كساني را كه از تو پيروي كردند، تا روز رستاخيز، برتر از كساني كه كافر شدند، قرار ميدهم، سپس بازگشت شما به سوي من است و در ميان شما، در آنچه اختلاف داشتيد، داوري ميكنم. (۵۵)
فَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ ﴿۵۶﴾
اما آنها كه كافر شدند، (و پس از شناختن حق، آن را انكار كردند،) در دنيا و آخرت، آنان را مجازات دردناكي خواهم كرد، و براي آنها، ياوراني نيست. (۵۶)
وَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ ﴿۵۷﴾
اما آنها كه ايمان آوردند، و اعمال صالح انجام دادند، خداوند پاداش آنان را بطور كامل خواهد داد، و خداوند، ستمكاران را دوست نميدارد. (۵۷)
ذَلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآيَاتِ وَالذِّكْرِ الْحَكِيمِ ﴿۵۸﴾
اينها را كه بر تو ميخوانيم، از نشانه ها (ي حقانيت تو) است، و يادآوري حكيمانه است. (۵۸)
إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿۵۹﴾
مثل عيسي در نزد خدا، همچون آدم است، كه او را از خاك آفريد، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فورا موجود شد. (بنابراين، ولادت مسيح بدون پدر، هرگز دليل بر الوهيت او نيست). (۵۹)
الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ﴿۶۰﴾
اينها حقيقتي است از جانب پروردگار تو، بنابراين، از ترديد كنندگان مباش! (۶۰)
الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ﴿۶۰﴾
اينها حقيقتي است از جانب پروردگار تو، بنابراين، از ترديد كنندگان مباش! (۶۰)
فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ ﴿۶۱﴾
هر گاه بعد از علم و دانشي كه (درباره مسيح) به تو رسيده، (باز) كساني با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم. (۶۱)
إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۶۲﴾
اين همان سرگذشت واقعي (مسيح) است. (و ادعاهايي همچون الوهيت او، يا فرزند خدا بودنش، بياساس است). و هيچ معبودي، جز خداوند يگانه نيست، و خداوند توانا و حكيم است. (۶۲)
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِالْمُفْسِدِينَ ﴿۶۳﴾
اگر (با اين همه شواهد روشن، باز هم از پذيرش حق) روي گردانند، (بدان كه طالب حق نيستند، و) خداوند از مفسدهجويان، آگاه است. (۶۳)
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿۶۴﴾
بگو: «اي اهل كتاب! بياييد به سوي سخني كه ميان ما و شما يكسان است، كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم، و بعضي از ما، بعض ديگر را - غير از خداي يگانه - به خدايي نپذيرد. هر گاه (از اين دعوت،) سرباز زنند، بگوييد: گواه باشيد كه ما مسلمانيم!» (۶۴)
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۶۵﴾
اي اهل كتاب! چرا درباره ابراهيم، گفتگو و نزاع ميكنيد (و هر كدام، او را پيرو آيين خودتان معرفي مينماييد)؟! در حالي كه تورات و انجيل، بعد از او نازل شده است ؟ آيا انديشه نميكنيد؟! (۶۵)
هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿۶۶﴾
شما كساني هستيد كه درباره آنچه نسبت به آن آگاه بوديد، گفتگو و ستيز كرديد، چرا درباره آنچه آگاه نيستيد، گفتگو ميكنيد؟! و خدا ميداند، و شما نميدانيد. (۶۶)
مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۶۷﴾
ابراهيم نه يهودي بود و نه نصراني، بلكه موحدي خالص و مسلمان بود، و هرگز از مشركان نبود. (۶۷)
إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۶۸﴾
سزاوارترين مردم به ابراهيم، آنها هستند كه از او پيروي كردند، و (در زمان و عصر او، به مكتب او وفادار بودند، همچنين) اين پيامبر و كساني كه (به او) ايمان آورده اند (از همه سزاوارترند)، و خداوند، ولي و سرپرست مؤ منان است. (۶۸)
وَدَّتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ ﴿۶۹﴾
جمعي از اهل كتاب (از يهود)، دوست داشتند (و آرزو ميكردند) شما را گمراه كنند، (اما آنها بايد بدانند كه نميتوانند شما را گمراه سازند،) آنها گمراه نميكنند مگر خودشان را، و نميفهمند! (۶۹)
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ﴿۷۰﴾
اي اهل کتاب! چرا به آيات خدا کافر مي شويد، در حالي که (به درستي آن) گواهي مي دهيد؟! (۷۰)