یاد خدا 18 دی 1400
تهذیب نفس با حضور آیت الله رحیم توکل (متن برنامه 18 دی ماه)
صیرفی: الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکرالله تطمئن قلوب
گرنگاهی به ما کند زهرا درد ها را دوا کند زهرا
این مقام کنیز او باشد تا دگر خود چه ها کند زهرا
کم مخواه از عطای بسیارش کانچه خواهی عطا کند زهرا
اللهم صل علی فاطمه وابیها و بعلها وبنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک
سلام خدا برحضرت زهرا وامام مهدی عجل الله تعالی فرجه شریف وسلام خدا به شما اهالی ارجمند یاد خدا وقتتان بخیرخیلی خوش آمدید خدا را شکرمی کنم توفیق دارم با یاد خدا خدا همنشین و هم نفس شما باشم افتخار ویژه دارم در سلسه جلسات اخلاق یاد خدا در حضور سرور ارجمندم عضو محترم خبرگان رهبری و استاد محترم حوزه و دانشگاه جناب آیت الله توکل عزیز زانو بزنم
سلام علیکم ورحمه الله خیلی خوش آمدید.
آیت الله توکل:سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
صیرفی:ما محضر استاد توکل عزیز می رسیم بعد از چند سالی که خدمت ایشان هستیم و موضوع اصلی برنامه یاد خدا در روزهای حضور حاج آقا که جلسه اخلاق با محوریت تهذیب نفس و طهارت باطن این شیرازه جلسات حاج آقای توکل است اما هرچند ماه و هفته ای یک زیر موضوع داریم عقل و قلب سلیم را مورد گفتگو قرار می دهیم خلاصه ای از جلسه قبل را با هم مرور می کنیم و برمی گردیم کلاس امروز را شروع می کنیم .
خلاصه جلسه قبل :به تعبیر نگاه کنید در دعای کمیل " و قعدت بی اغلالی "و غل ها زمین گیرم کرد این غل چیست ؟"و حبسنی عن نفعی"آن نفعی که برای من بود محروم و محبوس کرد به نفعم نرسید آن نفع من چه بود من محبوس شدم به نفعم نرسم مال دنیوی بود شغل دنیوی بود در دنیا اعتبار بود که به آن نرسیدم یا نه ؟یا اینکه آن ها در آن جا دیگر ارزش ندارد و آنجا اصلا این حرف ها مطرح نیست آن قدر دید انسان وسیع می شود به کل دنیا به دید حقارت نگاه می کند نگهداری مال بطور درست بسیار عالی است به ماشینت می رسی و آن را به کارواش می بری تمیز می کنی درون و بیرون را همه را تمیز می کنی چرا خودت را با گناه کثیف می کنی اگر در مسیر رانندگی یک چاله ببینی به آرام عبور می کنی تا به ماشین آسیب نرسد چند چاله گناه آمد با سر به زمین خوردی و بلند نشدی چرا خودت را فراموش کردی از این جهت عرض می کنیم این صفات رذیله که برای بعضی حسادت است بعضی تکبر ،بعضی حرص و طمع است خود بزرگ بینی است دیگران را کوچک کردن است این همه عوامل است
صیرفی :ممنونم از انتخاب شما ،تمنای همیشه ابتدای برنامه، همین حالا بزرگواری کنید تلفن همراه را بردارید به 30000720تا پایان برنامه و بعد از برنامه امکان آن فراهم است که نکات، انتقاد و یا پیشنهادی برای بهبود برنامه دارید منت بگذارید و ارسال بفرمایید ما خدا را شاکریم از شهرها و روستاهای کشورعزیزمان از نقاط بسیار دور در ظاهر اما به لحاظ قلبی نزدیک قبل از برنامه بارها آقای حسین زاده عزیز تهیه کننده برنامه اعلام کردند از اروپا و آسیا و ازکشورهای مختلف و از کانادا و آلمان تعدادی پیام داشتیم الحمدالله این جلسه اخلاق که این روزها گمشده بشر هست و می تواند چراغ راه باشد می تواند تسویه روح باشد و هم پناهی درساعات و روزهای پر مشغله ی این دنیای بشر باشد در یاد خدا دارد اتفاق می افتد و حاج آقای توکل قبول زحمت کردند و آمدند تا استفاده کنیم صفحه ما در فضای مجازی را فراموش نکنید و همین طور شماره تلفن 162 روابط عمومی سازمان هست می توانید همین الان تلفنی نظراتتان را راجع به برنامه یاد خدا اعلام بفرمایید با افتخار محضر استاد هستیم .
آیت آلله توکل :"بسم الله ارحمن الرحیم و صلی علی محمد وآله الطاهرین "بحث ما در قلب سلیم در معنای دوم این بود که انسان به معرفتی دست پیدا کند که این درک معرفت عظمتش را بلرزاند برای اینکه انسان بتواند به این امر مهم دست پیدا کند در سیر معنویت قواعدی وجود دارد آنکه می خواهد سیر معنوی داشته باشد به این قواعد باید متوجه باشد و در خودشان پیاده کنند و الا اگر این کار انجام نشود عمر درحال سپری شدن است هر روز به خط آخر عمر نزدیک می شوم اما دستانمون هم خالیه و این نکته را عرض کنم عزیزان من بحث ما این نیست که ما اهل بهشت هستیم یا جهنم ؟،این نیست می خواهم اهل معنا بشویم چون که صد آید نود هم پیش ماست آنکه اهل معنا شد یقین مقامات بهشت زیر پای او است و به همه اینها خواهد رسید من نمی خواهم فقط بهشتی بشوم می خواهم اهل معنا شوم
اهل معنا را بطور مختصر عرض می کنم به یک جا می خواهم برسم که غیر خدا را نبینم به جایی که تمام جانم در سیطره اراده الهی قرار بگیرد به جایی که آنچه مردم نمی بیننند من ببینم مردم نمی شنوند من بشنوم کسی استشمام ندارد من داشته باشم فرقی با دگران در من به وجود بیاید و این مهم رسیدنی است اگر ما از راه آن وارد شویم این مهم قواعدی دارد یک قاعده را جلسه قبلی عرض کرده بودم توسل بین *سبیل و سالک* ،سبیل به راه می گویند سالک به رونده این راه می گویند این سبیل الهی، سبیل نورانی است ،سبیل طیب و طاهر است چون راه خدا است "الله نور و سبیل نورانی الله طاهر سبیل طیب و طاهراین تناسب می گوید هرکسی را به هر راهی داخل نمی کنند اگر شد ظلمانی، از ظلمت گناه با راه نورانی سنخیتی ندارد اگر انسان به گند گناه متعفن شد با سبیل طهارت مناسبتی ندارد او را راه نمی دهند من به این عزیزان که دارند گوش می کنند من به آن ها الان کاری ندارم وضع عالم و اکثر مردم را می گویم چرا تا الان دری از معنا برای ما باز نشده است؟ چرا از معنا خبری نبود ؟لذا چیزی به من نگفتند یا در عالم خبرهاست و من بدبخت بی خبرم کدام یک؟چرا راهم ندادند چرا درجرگه اهل معنا داخلم نکردند علت چیست در من سنخیت نبود ؟روی خودم کار نکردم که درآن جمع من را داخل کنند آنها جمعی هستند از عشاق و اهل بیت من شدم محروم و دست خالی .
واقعا جای تاسف نیست بعد 60 سال اگر بنا است گریه کنم از گناهانم بگریم ؟اگر بنا است دلم محزون بشود از گناهانم محزون بشود ؟این واقعا جای شکست نیست ؟50 سال عمر کردم اشکم برای این است که چرا غیبت کردم چرا تهمت زدم چرا به گناه نگاه کردم چرا دلی را به درد آوردم برای این من باید ناله کنم یعنی اینقدر دید پایین آمد برای این باید ناله کنم
خدایا چرا من اهل معنا نشدم چرا تا به حال از اسرار چیزی به من نگفته اند چرا نمی توانم امام زمان را ملاقات کنم چرا سیم هایم به اهل بیت وصل نیست آیت الله بهاءالدینی رحمه الله به مشهد می آید مسجد گوهر شاد همان گوشه می نشیند سلامی می دهند ومی گویند آقا حرم تشریف بیاورید می گوید حالا بعدا می آیم ،گاهی هم امام رضا تشریف می آوردند برای زائر سر می زنند ما اول زائر بشویم گاهی صاحب خانه تشریف می آورد و سر می زند گاهی انسان در این خانه را می زند می گوید شام خدمت شما مهمان هستیم صاحب خانه می آید و دعوت می کند عزیزانم یک راه که باید این سیم وصل شود راه آن را هم بیان کردیم یکی همین قاعده است از گناه فاصله بگیریم تا نورانی بشویم تا در این وادی نور راه دهند چرا الان این اجازه را نداریم چون هنوز در ما سنخیتی ایجاد نشده است ظلمانی هستیم ما را راه نمی دهند.
این تصور را نکنید که ما که ظلمانی هستیم پس دیگر نمی شود کاری کرد خراب بودیم و می میریم ،نه اینطور نیست یک تکان و یک آه گاهی کار می کند 50 سال خراب بودیم راه باز است می شود در باب توبه باز است او اگر بخواهد می بخشد کرامت در پرونده را پاک می کند حتی به جای گناه ثواب هم برای او می گذارد "ان الله یحب التوابین "تواب محبوب خدای عالم است می دانی محبوب یعنی چه با یک آه و یک ناله توبه خدا انسان گنه کار را محبوب خود میکند "ان الله یحب التوابین "این یحب یک دنیا حرف دارد 50 سال زبان تحت کنترل نبود به کجا رسیدی حالا یک بار با توجه حرف بزنیم هرچه خواستیم خوردیم حالا یک بار به حلال اکتفا کنیم ،نمی شود ؟آنها که چنین کردند مگر نرسیدند ؟
قاعده دوم تناسب بین بعد فعلی و بعد فاعلی است یعنی چه ؟اعمال ما دو بعد دارد یک، بعد نفس عمل است که بعد عملی می گویند چون عمل فعل است بعد فعلی می گویند یکی هم بحث نیت است چون روح باید نیت کند بعد فاعلی می گویند نفس عمل ما اگر عمل درستی بود عمل خوبی بود به آن عمل حسن می گویند که می گویند (حسن فعلی )اگر نفس عمل بد بود عمل را قبیح می کرد (قبح فعلی) بود بعنوان مثال انسان گرسنه ای را سیر کند حسن فعلی است بی لباسی را لباس بدهد حسن فعلی است درمانده ای را درمان کند حاجت مندی را حاجت روا کند گره از کار شخصی باز کند این ها همه ،حسن فعلی است (قبح فعلی) هم انسان بد دیگران را بخواهد مردم را اذیت کند آزار برساند دزدی کند به مردم ناسزا بگوید این قبح فعلی است در این طرف در بعد فاعلی آدم یا اعمال را برای خدا انجام می دهد یا برای غیر خدا اگر کار برای خدا شد حسن فاعلی می گویند برای خدا انجام نشود قبح فاعلی است
قواعد این است در سیر معنوی حسن فعلی ما جمع بشود و حسن فاعلی ما هم کار درست انجام دهیم و هم به غیر خدا نگاه نکنیم اینجا حسن فعلی ،نفس عمل عالی (حسن فاعلی) می گوید به غیر خدا نگاه نکنیم اگر این دو جمع شد پس آنچه در درون جان من است. به عمل من هم آمده درون با خدا ،کار را برای غیر خدا انجام نمی دهم .درون به نور خدا نورانی اصلا من به غیر خدا نگاه نمی کنم اگر این دو باهم جمع شد حسن فعلی آمد .کنار حسن فاعلی و باهم جمع شد این می شود دوبال پروازهم عمل عالی و هم نیت عالی
عزیزان من دقت بفرمایید اگر حسن فاعلی در کار نباشد حسن فعلی باشد فاعلی نباشد یک گرسنه را سیر کند برای مردم جاده بسازد دانشگاه بسازد درمانگاه بیمارستان کار فعلی اگر برای خدا نبود چون عمل عمل حسنی است این عمل احسان به خلق خدا، خدا به عمل مزد می دهد به هرحال برای خودم کار نکردم گرسنه ای را سیر کرده بنابراین خدمتی به مردم انجام داده است .خلق عیال خدا هستند خدمت به عیال یعنی به خدا خدمت کرده ،خدا مزد می دهد اما دردنیا می دهد ،سلامتی می دهد ،محبوب و معروف می کند مشهور و عزیز می کند عمر طولانی می دهد مال فراوان می دهد و اگر کار خیلی عظیم تر باشد سکرات مرگ را آسان می کند باز هم اگر کارش وسیع تر باشد تخفیف عقاب می دهد مزد می دهد اما بهشت مال اهل ایمان است
صیرفی :خیل متشکر و ممنونم محضر قرآن شرفیاب می شویم وسوره کوثر بخوانیم هدیه کنیم به حضرت زهرا سلام الله علیها این ایام سراسر نام حضرت زهراست از شهادت تا ولادت بی بی ان شالله که حواسمان باشد که فرصتی است که ان شاءالله با رفتار و اعمالمان خود را به نظر عنایت حضرت زهرا برسیم ان شاءالله
خیلی متشکریم که همراه هستید و ما توفیق داریم که میزبان نگاه شما باشیم در برنامه یاد خدا بخش پایانی جلسه هست
استاد توکل :قاعده دوم تناسب بین بعد فعلی و و بعد فاعلی بود باید درخود این حالت را ایجاد کنیم وبرای غیر خدا کار نکنیم عزیزان حتما توجه دارند اگر انسان نماز هم بخواند و در نماز خدا را قصد نکند نماز باطل است مشکل کار این نیست که فقط نماز باطل است این نماز باطل برای غیر خدا شد ،غیر خدا ظلمت است. ظلمت به این نماز آمده است از نماز، ظلمت به جانم رخنه می کند ومن را ظلمانی می کند قبل این نماز، بین من و خدا ،هرچه که فاصله بود فاصله بیشتر می شود چون ظلمت عمل در جان عامل می آید و از مبدا نور او را فاصله می دهد و دورتر می کند و لذا این دو باید کنار هم بیایند هم بعد فاعلی هم بعد فعلی هردو برای خدا تا این
را ه بیافتد درون با بیرون عامل با عمل هماهنگ بشود این قاعده دوم بود
قاعده سوم که بسیار بسیار مهم است اخلاص در عمل است در خود این حالت را ایجاد کنیم این ایجاد شدنی هست اما زمان بر است ناامید نشوید آرام آرام جلو برویم که غیراز تو را نبینیم کار برای خدا انجام می شود و جدا لذت دارد آدم درخانه خلوتی بعنوان مثال یک گوشه درحال خواندن نماز شب است چراغ ها هم خاموش است حتی اهل خانواده هم از کار او خبر ندارند یک گوشه با خدا حرف می زند این چقدر لذت دارد با توحرف زدن خدا با رفیق است خدا یا شفیق است یا طبیب است مگر بیمار نیستی طبیب خدا است مگر تنها نیستی رفیق او است مگر محبت نمی خواهیم شفیق او است از حال ما و از ناله ما از افکار از درون از ضعف ازهمه چیز از خود ما آگاه تر است می گوید خدایا تو را دوست دارم می خواهم برای تو کار کنم من چیزی نمی فهمم چه می کنم خودت جور کن برای من فراهم کن خدایا نمی خواهم گناه کنم اما ضعیفم گناه به سراغ من می آید تو یاری ام کن از شما سوال می کنم با اخلاص با خدا حرف بزنم این دست خالی برمی گردد خدا برای من هیچ نمی کند یک گوشه خلوت پیدا کردم دارم با خودم حرف می زنم این دست الکی بالا می آید همین است یا نه اینکه این شب تو را بیدار کردند جای خلوت به تو دادند یک حال به تو دادند با خدا اینطور حرف بزنی آن کس که این مقدمات را فراهم کرد ذیل مقدمه را هم خواهد داد آیا می شود بگویند به در خانه ما بیا در بزن ،هرچه می خواهی بگو، اما ما چیزی نمی دهیم آیا معقول است؟ امکان ندارد ،تو بیدارم کرده ای، توفیق نماز شب داده ای، گوشه دنج هم داده ای، در افکارم این حرف ها را هم آورده ای ،با تو این چنین سخن بگویم معقول است دست خالی برگرداند ما این کار را نمی کنیم او که اکرم الاکرمین او که اجود الاجودین است امکان ندارد کار برای خدا آ شیخ عباس قمی رحمت الله کتاب منازل الاخره را نوشته به پدرش نگفته است این را من نوشته ام پدر ایشان نماز جماعتی می رود بعد امام جماعت کتاب را باز می کند از متن آن چیزهایی می گوید حالا این کتاب را شیخ عباس نوشته است بر می گردد منزل و می گوید : فرزند ما را ببین امروز در مسجد آقا کتابی خوانده این قدر مطالب عالی درآن بوده بچه ما هیچ نشد ،این کتاب من است اما بیان نکرد تا رنگ اخلاصش خدشه دار نشود ،بدون علت انسان اوج معنوی نمی گیرد
صیرفی :مرحوم نراقی رفتند نجف دیدن مرحوم بحرالعلوم رضوان الله بعد ظاهر سید بحرالعلوم با ایشان رفتار سردی داشتند یک مرتبه رفته بودند اطرافیان گفتند ایشان که با گرم نگرفت دیگر نروید او گفت حیف است من یک بار دیگر موقع خداحافظی سید را ببینم موقع خداحافظی دفعه سوم سید بدرقه گرمی کرد گفته بود من می خواستم ببینم این جامع السعادات، معراج السعاده کتبی که نوشته ای کتاب اخلاق نوشته ای آیا عامل هستی دیدم انصافا عامل هستید ودر تو رفتار سرد من ذره ای تاثیر نگذاشت .
آیت الله توکل:شیخ بهایی در دربارایران کار می کرد ،چقدر اینان پاک بودند خیلی به خدا وصل بودند در دربار رفته است همه دشنام ها را به جان خریده که بگویند آقا درباری هست که بتواند سلطان وقت را کنترل بکند و دست شیعه را باز گذارند ناسزا را به جان خرید اما شیعه را عزت عجیب داد چون در دربار کار می کرد به اصلاح حرف و فرمانش خریدار داشت در شیعیان عجیب موثر بود و کمک کرده از ایران رفتند به نجف مقدس اردبیلی آن اعجوبه عرفان و تقوا در جلسه ای با ایشان به بحث نشستند گفتن آسان است میدان داشته باشی و مرد میدان می خواهد ،یه بحثی علمای نجف نشسته اند از ایران در این نشسته ببینند عالم ایران برنده می شود یا عالم نجف ،در اوج بحث آقای اردبیلی ساکت شد هیچ نگفت همه باورکردند شیخ بهایی در بحث غالب شد این عالم نجف جواب کم آورد بعد عالم ایرانی برنده شد ،دو سه روز بعد این دو هم را در وادی السلام ملاقات کردند فرمودند آن سوال آن شب شما جوابش این است گفت چرا در جمع نگفتید گفت اگر درجمع می گفتم و شما محکوم می شدید اعتبار و ابهت تو در دربار ایران کم می شد دارید خدمت می کنید من طوری انجام دادم که آن جواب را بعد به آن می رسانم الان باید ایشان بتواند خدمت کند
صیرفی :گاهی یک ریزه کاری هایی چقدر کارگشاست و چقدر مقام انسان را بالا می برد و نقطه عطف زندگی شود الهی به وجاهت حضرت زهرا (س)چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار