حدیث روز
امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله هر روز سيصد و شصت بار خــدا را حـمد مى كرد.

یاد خدا 25 دی 1400

تهذیب نفس با حضور آیت الله رحیم توکل (متن برنامه 25 دی ماه)

صیرفی: الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله الی بذکرالله تطمئن قلوب

برخیز برات عاشقی داده خدا *احسان قدیم را فرستاده خدا* درکوچه روزگار غم هست ولی آرام کند دل مرا یاد خدا*

سلام خدا بر پیامبر رحمت و خاندان مطهر و پاک ایشان اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم سلام خدا بر امام مهدی عجل الله تعالی فرجه شریف سلام خدا وسلام خدا به شما اهالی ارجمند یاد خدا وقتتان به‌خیر خیلی خوش آمدید الحمدالله توفیق دارم که همنشین شما عزیزان باشم افتخار دارم محضر سرور ارجمندم استاد محترم اخلاق حضرت آیت الله سید رحیم توکل باشم

آقا سلام علیکم و رحمت الله

آیت الله توکل:علیک سلام ورحمه الله وبرکاته

 

صیرفی: با تمام وجود از خدا ممنونم این لحظات امکان داشت ما هرجای دیگری باشیم پای هرمبحثی باشم شاید قول لغوی و کارهای دنیایی صرف این لحظات می شد اما خدا توفیق داده ولو نیم ساعت خاصه به ذکر خدا و یاد خدا مشغول باشیم الحمدالله قرار هست که راجع به قلب سلیم صحبت کنیم محور فرمایشات آیت الله توکل تهذیب نفس و طهارت باطن است سر فصلی که چند ماه هست آغاز کردیم راجع به قلب سلیم هست بعد از مرور خلاصه ای از جلسه‌ قبل درخدمت شما هستیم

خلاصه جلسه قبل: چرا تا الان دری از معنا برای ما باز نشده است ؟از معنا خبری نبود؟ لذا چیزی به من نگفتند یا درعالم خبر ها هست من بدبخت بی خبرم ؟کدام یکی؟

چرا راهم ندادند ؟چون در آن جرگه اهل معنا مرا داخل نکردند ؟علت کار چیست ؟در من سنخیت نبود روی خودم کار نکردم که من را داخل کنند آنها جمعی هستند از عشاق خدا و اهل بیت من شده ام محروم و دست خالی

جای تاسف نیست بعد 50 ،60 سال اگر بنا است گریه کنم از گناهانم بگریم

قواعد این است در سیر معنوی حسن فعلی ما جمع بشود با حسن فاعلی ،ما هم کار درست انجام بدهیم و هم به غیر خدا نگاه نکنیم اینجا حسن فعلی نفس نفس عمل عالی حسن فاعلی می گوید برای خدا به غیر خدا نگاه نکنیم اگر این دو جمع شد آنچه در درون جان من است به عمل من هم آمده درن با خدا و کاری برای غیر خدا انجام نمی دهم درون به نور خدا نورانی اصلا به غیر خدا نگاه نمی کنم اگر این با هم جمع شد حسن فعلی آمد کنار حسن فاعلی با هم جمع شد این می شود دو بال پرواز هم عمل عالی و هم نیت

صیرفی:3۰000720 شماره پیامک یاد خدا هست که منتظریم فرمایشاتتان را ازما دریغ نکنید اگر اهل تماس تلفنی هم هستید تلفن 162روابط عمومی سازمان می توانید تماس بگیرید در خدمت شما در فضای مجازی هم هستیم .

اگر صلاح می دانید یک جمع بندی از هرآنچه درباره قلب سلیم از حضرتعالی شنیدیم هم داشته باشیم .

آیت الله توکل :بسم الله الرحمن الرحیم وصلی الله علی محمد وآل طاهرین در باره قلب سلیم چند معنا ذکرشده بود معنای اول این بود انسان در تهذیب نفس به جایی برسد که جلوه ها و جذبه های گناه او را از راه به در نبرد دنیا یقینا جلوه دارد افراد هم دربرابر این جلوه ها نقاط ضعفی دارند انسان روی خود کار کند با تهذیب نفس در باطن نورانیت ایجاد کند این نورباطن عامل بازدارنده می شود در قبال جلوه ها ی جدا زیبای گناه انسان بتواند محکم بیاستد و زمین نخورد در این مورد بصورت اجمالی صحبت شد معنای دوم درباره مارگزیده معنا کرده بودیم و مراد این است خداوند عالم در دید انسان آنقدر با عظمت جلوه گر بشود این عظمت دل را بلرزاند دل خائف بشود و نه از گناه بلکه از درک عظمت الهی مسلما انسان اگر بخواهد به چنین مقامی دست پیدا کند که دل به معرفتی برسد اولا عظمت را درک کند بعد درقبال این عظمت عکس العمل نشان دهد طهارت خاصی را می‌طلبد افراد نمی تواند با معرفت کم به این درک و مقام دست پیدا کنند راه برای همه باز است آن چه مهم است این است که انسان کانال ها را پیدا کند اگر آن کانال ها را یافت راه طولانی نزدیک می شود به قول بعضی این راه میانبر می شود منتها با اینکه عمر کوتاهی داریم و دنیا بسیار سریع هم می‌ گذرد اگر الان هم بخواهیم حرکت کنیم باز هم دیر حرکت کرده ایم البته خداوند متعال قادر است آن حالت عنابه در درون ما آن حالت استغاثه ما کمبود ها را با یک نگاه جبران کند ما به همین امید زنده هستیم یک قدم بیا من ده قدم می آیم همه تعابیر به این مفهوم است تو گام اول را بردارمگر در قرآن نیامده یک حسنه را ده برابر می کنم وما باید آن یک قدم را برداریم بر آن یک قدم اثر بار شود تا ده قدم را خداوند متعال عنایت کند آن قدم در باب مثال است لذا آن اخلاص درکار ما آن توجه ما که ما بدانیم اگراو عنایت نکند ما از صفر هم پایین تر هستیم این باور اگر در ما ایجاد شود هر چه این باور عظیم تر و شدید تر باشد او عنایات بیشتری برای ما دارد .جناب موسی برای مناجات به کوه طور می رود خطاب می شود موسی تپه ای کوچک است بر روی آن برو و با من مناجات کن به آنجا رفت و درآخر کار خدای متعال فرمود موسی می دانی علت اینکه خواستم بالای این تپه با من مناجات کنی چه بود؟گفت نه .فرمودند تو داشتی می آمدی این تپه گفته من کوچک کجا و کریم الله کجا؟ جای او تپه های رفیع کوه های سر به فلک است. فرمود موسی این خود را ندید همین قدر که خویشتن را ندید بالای همان تپه با من مناجات کن .تپه تکلیفی ندارد، مکلف نیست اما خداوند فروتنی را دوست دارد خود را ندیدن .شیطان چرا زمین خورد چون خود را دید باید اولا این درک در درون ما ایجاد شود که عمر خیلی ها را از دست دادیم عمر جدا مفت رفت. اما خداوند می تواند با یک نگاه آن چنان ما را متحول کند گویی ما سال ها دویدیم مگر حر ،چه کار کرده یک لحظه فکر کرد کجاست و چه کسی می جنگد نادم شد آن ندامت در او اثر کرد او آمد جلو و کار به کجا رسید حر گفت خدایا مرا با اینان محشور کن از کجا به کجا رسید خود را ندید واز درون نادم شد اراده کرد که جبران کند یا جابر اسم حق تعالی است و خدا جبران می کند نه آن جبرانی که ما داریم او به کرامت خود جبران می کند و کرامت او از درک و شعور و ذهن و عقل ما خارج است .

به کسی این خوف الهی و معرفت را مفت نمی دهند چیزی باید ارائه داد باید کاری انجام دهد تا این در را به روی باز کنند در جلسه قبلی نکته ای عرض کردم که روایت دارد "اعرفکم بربه اخوفکم منه "آنکه خوف به خدا را بیشتر دارد او معرفت بالاتری هم دارد هرچه خوف انسان بالاتر باشد یعنی درک کرده است در محضر چه کسی است این درک نتیجه خوف است. حالا این از کجا آمده؟ باید معرفت بیاید، تا معرفت نباشد درکی وجود ندارد، عظمتی را درک نکرده که بخواهد بترسد و خوف کند هرچه سطح معرفت بالاتر بیاید درک عظیم تر و عمیق تر می شود و لذا در این درک عظیم خوف الهی هم بیشتر می شود پس کانال ،کانال معرفت است "اعرفو االله "آنکه به خدا عارف تر است از خدا خوف بیشتری هم دارد چرا اکثر ما خوف نداریم چون به آن درک نرسیده ایم و آن معرفت در ما پیدا نشده لذا بی خیال محض هستیم اگر هم گناهی می کنیم می گوییم حالا خدا ان شالله خدا عفو کند این از درک ما نیست، برای عمل درک ما هست از نفهمیدن ما است، آن کس که فهمید این طور برخورد نمی کند لذا این عنوان را ما گرفتیم رفتیم به سمت اینکه این کانال ها چیست .دو کانال را جلسه قبلی عرض کردم یک کانال این بود در گناه چون رنگ الهی نیست پس ظلمت هست طهارت ندارد و متعفن است قواعد سیر یکی این بود که بین سبیل و سالک باید تناسب باشد راه الهی راه طهارت است .طیب و طاهر ها راه دارند راه الهی راه نورانیت است نورانی ها راه دارند اگر انسان گناه کند هم ظلمانی است وهم متعفن این جا راه ندارد پس اگر بنا است در وادی قرار بگیرد شرط اول گام اول باید جدا از گناه فاصله بگیرداین گام است اما بالاترین گام است عظیم ترین گام است روی خواست دل پا بگذارد آنچه دل می خواهد نه آنچه خداوند عالم می خواهد گام اول است اما بالاترين گام است آن که گام اول را برداشت بقیه آسان تر می شود این یک راه بود که جلسه قبل عرض کردم کانال دو این بود بین بعد فعلی و بعد فاعلی باید تناسب باشد بعد فعلی به نفس عمل است، بعد عملی به نیت و رنگ عمل است و هم باید (بعد فعلی حسن فعلی) در آن باشد عمل،عمل زیبایی باشد ،هم در بعد فاعلی حسن فاعلی بیاید انسان برای خدا کار کند اگر عمل زیبا ،نیت هم زیبا در حسن فاعلی جمع شد با حسن فعلی، این مجموع می شود نردبان اوج ،هم عمل زیبا است و هم نیت، به مقدار زیبایی عمل و زیبایی نیت انسان خود را بالا می برد و خود را بالا می کشاند در جلسه امروز از عزیزانم می خواهم بیشترعنایت کنند شاید بعضی بحث ها کمی دقت بیشتری بخواهد اما عزیزان ما چون اهل دقت هستند برایشان خیلی آسان است

صیرفی :محضر قرآن مشرف می شویم بخشی که دقت بیشتری را طلب می کند با هم آغاز می کنیم ان شاءالله تا این قسمت جمع بندی صحبت هایی که بود که حاج آقا فرموده بودند و کلمات مهمی هم بود اما از این قسمت دعوت به تامل بیشتر کردند بر می گردیم تا این مبحث را آغاز کنیم.

ثواب و نورانیت سوره کوثر را که حاج آقا فرمودند در راس همه کارهایی است که می توان انجام داد در این فاصله کوتاه هدیه کنیم به نور منور حضرت زهرا(س)ان شالله نگاه و لطف ایشان ودعایشان شامل حال ما فقرا باشد در خدمت سرور ارجمندم هستیم با تمام توجه

آیت الله توکل :راه سوم که ما را به این راه می رساند به عزیزان عرض کنم این راه خیلی مهم است و در مسیر ،سیر بسیار کمک کننده است و زیر بال ما را می گیرد وآن اینکه انسان خود را در محضر خدای متعال ببیند در محضر خدا دیدن بسیار بسیار مهم است سه نکته کوتاه عرض کنم خداوند عالم بعنوان مثال این آیه "الم یعمل بان الله یری" آیا انسان نمی داند خدا او را نگاه می کند خدا دارد ما را می بیند این در محضر خدا و دید خدای عالم بودن اگر انسان مقداری تامل کند در کارهایش اثرات عجیب دارد او دارد من را می‌بینند، من را نگاه کند پس حیا کنم خیلی کارها را نباید انجام دهم تاکید در این است حمام که می روید حتما لباس زیر بر تن داشته باشید وعریان نشوید هیچ کس نیست ،بله کسی نمی بیند، خدا که هست .در محضر خدا باید ادب رعایت شود. انسان همین را حیا کند و همین مراعات را انجام دهد این احترام به خدا است احترام، احترام می آورد به قرآن توجه کنید که "واصبرلحکم ربک فانک باعییننا "ما تو را نگاه می ‌کنیم آدم بداند که در دید خدا است. بعضی آن قدر اهل مراعات بودند، این برای امثال ما زیاد است اما می خواهم یک دورنمایی ببینید حتی می خواهند بخوابند هم پاهایشان را دراز نمی کردند که این بی ادبی است پا را جمع می کردند به حالت جمع شدن پا می خوابیدند حالا بعد خواب پای او دراز هم می شد، مشکل نبود اما ادب را مراعات می کرد.من نمی خواهم همه این طور بخوابیم ،می خواهم بگویم بعضی که به درجاتی رسیدند بی خود نبوده است آ شیخ عباس قمی رحمه الله از افرادی که من به برکت عمر او نگاه می کنم جدا غبطه می خورم عمر یک انسان این همه با برکت یک مفاتیح نوشته است در بین 53 کتاب نوشته، این مفاتیح را روزانه میلیون ها نفر می خوانند هر کلمه ای که خوانده شود به حساب او واریز می ‌کنند آدم به یک این چنین ثواب عظیم دست پیدا کند استاد عبدامعالی بود که ایشان آنقدر اهل مراعات بود یک بار کتاب قرآنی کتاب حدیثی اگر با یک قلم حدیث می نوشت این قلم در اتاق بود به آن قلم پا را دراز نمی کرد این ها چگونه به اینجا رسیده اند چه کرده اند؟لذا یک همچنین مراعاتی می کند یک شاگردی مثل آ شیخ عباس قمی تحویل می دهد با برکات عجیب عمر که که برکات او هم شریک هست آن توجه این نکته را به دنبال دارد آ سید علی قاضی یکی از شاگردانش او می گوید که من در اتاقی هستم یک قفسه کتاب دارم قرآن بالای آن است پا دراز می‌ کردم فرمودند به طرف قرآن پایت را دراز نکن ،قرآن بالا است پای من پایین است به آن طرف پایت را دراز نکن یک سمت دیگه پاهایت را دراز کن این مراعات برای چی است؟ روایت دارد "فمن وقرالقرآن فقد وقراالله "به قرآن احترام کند به خدا احترام کرده این در محضر بودن ما را به دنبال دارد در محضر خداوند بودن و او را بر خود ناظر دیدن این یک موضوع بسیار مهمی است که خداوند بر ما ناظر است به علم شهودی در علم حضوری به علم احاطه ای به علم قیومی می خواهم این چهار تا را توضیح دهم به عنوان مثال در قرآن دارد "یوم یبعثهم الله جمیعا "روزی می رسد که همه شما را جمع می کنیم " و ینبئهم بما عملوا "به تمام کارهایتان شما را آگاه می کنیم "عملوا" و عمل جوارحی "به عمل قلبی محبت ایمان بغض عمل قلبی چه کاری خودتان انجام دادید مباشرتا ،باعث بودید تسبیبا، تمام کارها آگاهتان می کنیم ولو خودتان به یادتان نباشد این جمله آخر "والله علی کل شی شهید" خود بر ما نازل و شاهد در شهادت باید فرد در متن حاضر باشد آنکه در دادگاه برای شهادت می رود نمی تواند بگوید من علم داشتم، نه ،باید صحنه را دیده باشد شهود ،اگر عملی هست ،دیدنی است چیزی شنیدنی است باید بشنوی علم نه ، باید شهود داشته باشی برای همین در بحث معرف دارند خداوند مدرک است علم به ادراکات دارد خداوند سمیع است علم به مسعوعات دارد خداوند بصیر است علم به مبصرات دارد همه را به علم بر می گردانند و علم را به شهود بر می‌ گرداند در محضر خدا هستیم خدا بر اعمال ما شاهد است در محضر بودیم خدا ما را می‌ بیند این یک نکته در محضر خدا هستیم به علم شهودی خدا ،خداوند به ما علم احاطه ای دارد ما انسان ها همه محدودیم خداوند عالم بی نهایت است بی نهایت احاطه بر معبود خود دارد ظاهر ما احاطه علمی خدا است باطن ما در احاطه علمی خدا است آنچه فکر و تصور و خیالات و افکار و هرچه هست در احاطه علمی خدا است و خداوند این عالم را آفریده ،ما به این درک برسیم به قرآن نگاه کنید در سوره طلاق" هوالذی خلق سبع السماوات "خداوند آسمان هفتگانه را آفریده است "و من الارض مثلهن "زمین هفتگانه آفریده است "یتنزل الامر بینهن "خداوند در بین آسمان و زمین فرمان شان را نازل فرمودند "لتعلموا ان الله علی کل شی قدیر "او به هر کاری قادر است "جمله بعدی و "و ان الله قد احاط بکل شی علما "به هر چیزی او آگاه است این هر چیز همه چیز را می گیرد فکر و خطورات ما تصورات نیت ها ظاهر و باطن ما هر آنچه را که ما بفهمیم و یا نفهمیم آن در احاط علم خدا است . خدا دارد نگاه می کند در محضرر او هستم به من احاطه دارد هرچه فکر کنم مردم بی خبر هستند او که با خبر است هر چه تصور کنم مردم نمی دانند او که می داند همین حالا که سخن می گویم برای که دارم صحبت می کنم برای اینکه مردم تحسین کنند یا کلماتی می گویم که تلنگر ایجاد شود برای خدا قرب الهی ایجاد شود به چه نیتی حرف می زنم؟ او با خبر است مردم نمی دانند من برای چه کسی صحبت می کنم برای تشویق مردم است یا برای چیزی دیگر است. مردم به ظاهر من نگاه می‌کنند اما او با خبر است، اگر برای او بود نورانیت دارد اگر برای او نشد باد هوا است، هیچ است، ای کاش هیچ بود، ظلمت می آورد چون رنگ الهی ندارد و اگر نور برود به جای آن ظلمت می آرد ظلمانی تر می شوم ازآن چه قبل بودم چرا می‌ گويند "تفکر ساعه خیرمن عباده "یک لحظه فکر از 70 سال عبادت بالاتر است برای چه می‌ گويند برای اینکه یک لحظه فکر می‌ کند و برای خود برنامه ای ایجاد می کند بر آن برنامه اثراتی مترتب می‌کند کل اثر به همان یک لحظه فکر است، مگر حر چه کرده؟ لحظه ای فکر کرد. 70 سال هم عبادت می کرد به هیچ کجا نمی رسید .یک لحظه فکر کرد ملا صدرا می فرماید امام زاده ای کنار خانه او بوده می گوید رفتم رو به حرم امام زاده به دیوار می گرفتم و فکر می کردم درهایی از ملکوت برایم باز شد اصلا وجود این درها در مخیله ام نبود .

صیرفی :ان شاالله خدا روزی کند هفته آینده هم با قلب سلیم در محضر شما باشیم الهی چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار

پشت هر کوه بلند سبزه زاریست پر از یاد خد

دسته بندی :