یاد خدا 1 اسفند 1400
قواعد قرآنی با حضور حجت الاسلام و المسلمین عظیمی (متن برنامه یاد خدا 1 اسفند 1400)
صیرفی: بسم الله الرحمن الرحيم الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکرالله تطمئن قلوب در خانه ای که نور ولا موج می زند آرامش و امید و صفا موج میزند در زندگی به سبک ائمه یقین بدان دارد همیشه یاد خدا موج می زند سلام خدا بر پیامبر رحمت و خاندان مطهر و پاکشان اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم سلام خدا بر امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف و سلام خدا به روی ماه شما اهالی ارجمند یاد خدا وقتتان بخیر خیلی خوش آمدید خداراشکر میکنم که این لحظات عمرم را به یاد خدا و ذکر خدا و کنار شما سپری میکنم امروز هم افتخار داریم محضر قرآن کریم با وجود نازنین سرور ارجمندم استاد محترم تفسیر قرآن استاد سید محمد حسین عظیمی باشیم آقا سلام علیکم و رحمت الله
استاد عظیمی: سلام علیکم ورحمت الله خدمت بینندگان عزیز هم عرض سلام و ادب دارم
صیرفی: خیلی خوش آمدید قدمتان به روی چشم
میدانم بیننده ها هم بیصبرانه منتظر هستند بحث را آغاز کنیم ما امروز هم خلاصه جلسه قبل را پخش نمیکنيم چون حاج آقا بزرگواری میکنند یک جمع بندی ابتدای جلسه میفرمایند اینطوری زمان بیشتری خدمتشان استفاده می کنیم قاعده تثبیت در قرآن کریم
استاد عظیمی: بسم الله الرحمن الرحيم الحمدالله رب العالمین صلی الله علی سیدنا محمد وآل طاهرین بحثمان در مورد درمان ترس ها و حزن ها و اندوه ها و یاس ها و تردید ها و تزلزل ها و نا آرامی ها و افسردگی ها بود گفتیم که یک راه برای درمان این درد ها بیشتر وجود ندارد و آن این است که شخص به حظیره قدس پناهنده بشود خودش را به خدا بسپارد و پناهنده ی به حضرت حق جل جلاله بشود و اگر این اتفاق افتاد وآن درد ها و آن امراض از بین خواهند رفت خدا هم در قرآن می فرماید که اگر کسی پناهنده شد خدا چند کار را برایش انجام میدهد اول اینکه گفتیم خدا کنار انسان ها است" هو معکم" و دوم اینکه در جلسه قبل مفصل صحبت کردیم که خدا خودش را نشان می دهد این یک مطلب قرآنی بود به نام بحث ارائه که خدا ارائه میکند خودش را که انسان ها ببینند البته برای انسان های خاص خودش را به شکل خاص ارائه میکند ولی برای عموم مردم هم خداوند خودش را به شکل های مختلف و در جاهای مختلف مکرر نشان میدهد و نکته سوم اینکه بعد از اینکه خودش را نشان داد بشارت می دهد یعنی یک آینده خوبی برای انسان ترسيم میکند نه اینکه بیاد آینده را سیاه بکند پیش روی انسان و حتما به پیغمبر هم دستور داده و دستور میدهد که آینده مردم را برایشان خراب نکن آینده ای زشت و ترسناک و وحشتناک برای مردم ترسیم نکن برای مردم خوب پیش بینی کن لذا" یبشرهم ربهم بشرالصابرین بشر الذین آمنوا" و آیاتی که جلسات قبل اشاره شد در این فرآیند کافی است که انسان چشم باز کند و ببیند خدا فرمود که من نشان می دهم تو بنگر لذا دستور " فنظر" تماشا کنید گفتیم عالم نمایشگاه خدا است نمایشگاه بیننده می خواهد دیگر میفرماید "فنظر" عالم پر از کلمات خدا است قرآن میفرماید" فاستمعوا گوش کن عالم پر از معنای خدا است دل بده دل بده دریافت کن "آمنوا" ایمان بیار باور کن ایمان کار دل است "وعلموا ان الله مع المتقین "باور کن خدا کنارت است پس خدا نشان می دهد فنظر خدا می گوید" فستمع "خدا عالم را پر از معنا کرد دل بده" افلا یتدبرون القران ام علی قلوب اقفالها "یک عده ای تدبر نمی کنند چرا چون قلبشان بسته است" ام علی قلوب اقفالها"حالا اگر انسانی آمد و نگاه کرد به کلمات الهی گوش داد نه اینکه کلمات الهی را شنید ببیند یک شنیدن داریم یک گوش دادن یک دیدن داریم یک نگاه کردن داریم اینها فرق دارند باهم ، دیدن این است که شما داری رد می شوی یک صحنه ای می بینی نگاه کردن یک عملیات است یعنی شما میآیید می شینید مقدمه را فراهم می کنید که ببینید با دقت یک وقت شما دارید رد می شوید یک صدایی می شنوی این شنیدن است این کافی نیست برو بنشین و بشنو استماع کن استماع یعنی با دقت با مقدمه چینی خودت را آماده کن برای شنیدن و دل بده حالا اگر کسی دل داد و نظر افکند و استماع کرد وابسته می شود کسی نمی تواند آن جمال را ببیند و نپسندد بپسندد و گرفتار نشود کافی است یک بار آن جمال را شما ببینید در طول عمر ببینی می پسندی گفت که هرچه بیند دلت همان هرچه بینی دلت همان خواهد هرچه خواهد دلت همان بینی یعنی شما اگر یک بار این جمال را ببینی می بینی دقیقا همان چیزی هست که یک عمر دلت می خواست موقعی که می بینی می بینی همان است بله این همان است که من می خواهم می بیند آنچه را که اگر نظر کند کسی می بیند آنچه را که می خواهد می خواهد آنچه را که می بیند می گوید تو باش، تو باش همه نباشند همان آدمی که از ترس از حزن از یاس می جنگید برای این که به دست بیاورد حاضر بود ۵۰ میلیون انسان را بکشد بیش از ۵۰ میلیون انسان را در جنگ جهانی دوم بکشد ولو اینکه ۴ تا کشور را تسخیر بکند چرا ؟چون ندیده آن جمال را اگر آن جمال را ببیند می گوید همه عالم فدای تو اصلا حریص می شود در اینکه بدهد، نه حریص می شود در اینکه بگیرد و چه شجاعتی پیدا می کند می گوید تو باش همه عالم نباشند هزار دشمن ارمی کنند حافظ می گوید هزار دشمن ارمی کنند قصد هلاک گرم تو دوستی از دشمنان ملال ندارم باک شجاعت را می بینی یعنی تا دوستی او نیاید شجاعتی وجود ندارد تحول است موقعی که شدی به آنجایی که خدا را دیدی این آیه درمورد جنگ احد جنگ احد مسلمان ها شکست خوردند اینها رفتند و خوشحال شدند مسلمان هارا شکست دادند بعد از اینکه دو منزل فاصله گرفتند از مدینه یک عده ای گفتند عجب کار اشتباهی کردیم از همان قریش ما که این ها را شکست دادیم می ماندیم بقیه شان هم می کشتیم خلاص می شد می رفت این اسلام گفتند آقا برگردیم تصمیم گرفتند برگردند این باقی مانده مسلمان هارا هم که مجروح بودند و طاقت نداشتند برگردند این هارا هم نابود کنند که کسی دید اینها می خواهند برگردند آمد به مسلمان ها خبر داد قرآن می گوید "الذین قال لهم الناس ان ناس قدجمعوا لکم فاخشوهم "دارند می آيند بترسید دنیا بر علیه شما قیام کرده بترسید" فزادهم ایمانا و قالوا حسبناالله ونعم الوکیل" این ها قصه نیست ها افسانه نیست واقعیت است "قالوا حسبنا الله "خدا هست بس است هزار دشمن هم ار می کنند قصد هلاک گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک روشن است چون آنها با همه توانایی و قدرتشان در مقابل خدا صفر هستند و من آن حقیقت را رسیده ام و آن جمال را دیدم
صیرفی: وقتی شما دارید از یک پیامبر از یک رسولی ما یک مادر بزرگی داشتیم خدا رحمت کند اموات را با تمام وجودش می گفت خدا دارم چه غم دارم چه غم دارم خدا دارم و تمام این ۷۰ سالی که زندگی کرد یک بار اثری از یاس و نا امیدی و ترس ندیدیم همه زندگیش خدا بود
استاد عظیمی: این مثالی که شما زدید بسیار مثال خوبی است خدا رحمت کند مادر بزرگ شما را ببینید برای اینکه انسان به این معرفت برسد که خدا با اوست لازم نیست حوزه علمیه برود لازم نیست دانشگاه برود این معرفت از راه های دیگر هم می شود کسب کرد چه بسا خود آن علم بشود حجاب یک کسی که نشسته اهل عبادت است خدا بهش نظر می کند خدا خودش را به او نشان می دهد شاید هیچ کدام از ان اصطلاحاتی که ما خواندیم وآن بلد نباشد ولی او درک از خدا و ملاقاتش با خدا دریافتش با خدا حقیقی است لذا نمی ترسد یاس در وجودش نیست
ولی خیلی فاصله داشته باشم او هیچ کدام این معانی را ندارد ولی خیلی نزدیک است این قضیه خیلی حساب و کتابش با حساب کتاب مادی ما فرق می کند خدا کارهایش با حساب کتاب ما فرق می کند حالا ما دو مطلب را ادعا کردیم گفتیم خدا درمان درد است درمان امراضی که گفتیم خداست موقعی که شما رفتی پیش خدا.خدا اولین کاری که می کند در کنارت قرار می گیرد و خودش را به تو نشان می دهد و آینده خوبی برای تو ترسیم می کند دومین کار زیبا تر و عالی تر است خدا بعد از اینکه شما در کنارش قرار گرفتی و خدا را دیدی کل عالم را بسیج می کند کل عالم را برای اینکه آرامش در قلب تو بریزد یعنی آنهایی که کنار امام حسین بودند خیلی قضیه سخت بود تصورش هم سنگین بود که روز عاشورا چه گذشت تحملش هم برای ما سنگین است که در روز عاشورا چه گذشت ولی یک ذره تردید تزلزل اظطراب در وجودشان نبود مثل اینکه همه عالم هم جمع بشوند نمی توانند این ها را مردد کنند چرا چون جنودالله در کارند تا حبیب بن مظاهر آرام باشید
صیرفی: محضر قرآن کریم مشرف بشویم برگردیم با افتخار بخش پایانی را خدمتان باشیم
....
صیرفی: محضر سوره مبارکه فصلت رسیدیم آیه ۳۰ از این سوره را باهم شنیدیم آقا خدمت شما هستیم
استاد عظیمی: ببینید اولا دقت بفرمایید که قرآن در آیات مختلف میفرماید کل این عالم و هرچه که می بینید این ها "جندالله هستند "لله جنود السماوات والارض" کل این عالم جندالله هستند لشگر خدا هستند لشکر خدا هستند یعنی به فرمان خدا هستند آن فرمانده اگر خدا شد هیچ کدام از این لشگر حق نافرمانی و امکان نافرمانی ندارند چون فرمانده خدا است فرمانده ای که خدا شد با فرماندهان دیگر فرق دارد خدا مالک لشکریان خودش است سایر فرمانده ها فقط فرمانده هستند نه مالک خدا مالک است یعنی مسلط بر تمام زوایای وجودی لشکریان خودش هست لذا آن لشکر نمی تواند نا فرمانی بکند این یک نکته دیگر این است که قرآن می فرماید که بسیاری از لشکریان خدا را شما نمی بینید لذا می گوید و" ایده بجنود لم تروها" لشگریانی دارد که شما نمی بینید لشکریانی را نازل می کند که شما متوجه نمی شوید یا میفرماید ایده بجنود لم تروها" تایید کرد فلانی را به جنودی که شما آن ها را نمیبینید پس ببینید شما موقعی که خدا می فرماید ما قرار است یک کسی را آرام کنیم مسکن به او بدهیم طمانینه بهش بدیم کل این عالم در کار می شوند که این آرام شود این همه ارسال رسل، انزال کتب امداد های غیبی همه برای همین تسکین و آرامش است سعدی گفت که ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری من می خواهم یک چیز دیگر بگویم
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو آرام بگیری تا تو نترسی تا تو غصه نخوری تا تو مایوس نباشی فقط این نیست که تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری البته معنا همین است این دگر با آرامش یعنی همه عالم را خدا به کار گرفته برای اینکه انسان آرام شود لذا فرمود "هوالذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا" او که آنچه در آسمان هست و آنچه در زمین است"
صیرفی: حاج آقا دوست ندارم فرمایشتان راقطع کنم خیلی خوب است این نکات را شنیدن چقدر هم خوب است ما بگردیم اطرافمان حتما در شهر و دیار ما هستند کسانی که زندگی های خیلی عادی مشاغل خیلی عادی دارند اما آرامش دارند و خیلی داریم آدمی هایی که همه چیز دارند آرامش ندارند در واقع هیچی ندارند کسی که شب خوابش نمی برد من معلم پسرم خیلی زندگی معمولی دارد اما من نگاهش می کنم من هم آرام می شوم انگار آرامش ساطع می کند
استاد عظیمی:اصلا مؤمن یکی از کلمات معانی کلمه مومن امنیت دهنده به دیگران نه حتی به خودش بلکه به دیگران ببینید آن جنود الهی می آیند همراهی می کنند این ها تعابیر قرآنی است معیت می کنند در کنار شما قرار می گیرند رفاقت می کنند تطهیر می کنند تایید می کنند تثبیت می کنند این ها همه تعابیر قرآن است تامین می کنند تبشیر می دهند تحریرمی کنند تبیین ،ترمیم ،تعمیر تزریق ، تسکین می کنند و... یعنی موقعی که شما قرآن را مراجعه و مطالعه می کنید یعنی چقدر این جنود الهی زیاد است و چقدر کار های مختلف دارند برای انسان انجام می دهند که ما چون نرفتیم در آن وادی در دلمان را باز نکردیم محروم هستیم از درک این واقعیت خیلی محروم هستیم خیلی حواسمان نیست که چه خبر هایی در این عالم است اجازه بدهید من این جلسه هرچه که مانده و جلسات آینده به این مسئله بپردازم فکر می کنم مهم است مردم بفهمند چه لشکریانی در عالم هستند و دارند چه کار می کنند اگر تا به حال متوجه نبودند بروند بگردند پیدا بکنند در زندگی خودشان یک مقدار خوش بگذرانند با این نعمت هایی که خداوند در اختیار بشر قرار داده است در سوره فصلت آیه ۳۰ و ۳۲ می فرماید:
"ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا" آنهایی که گفتند پروردگار ما خدا است همین جا عرض بکنم میدانید اصلا در عالم یک دعوایی که وجود داشته و انبیا برای همین آمدند که اصلاح بکنند همین الان هم وجود دارد سر شخصیت رب است نه خدا اصلا منکرین منکر ربوبیت پروردگار بودند نه منکر خدا می گفتند خدا یک کسی بوده خلق کرده رفته باران را سپرده به این بت خورشید را سپرده به آن بت رب انواع قائل بودند می گفتند خدا یک نفر است رب یک نفر دیگر انبیا آمدند و روی این قضیه حرف زدند و ایستادند و کشته شدند که آقا خدا همان رب است رب همان خدا است بین رب و خدا جدایی نیندازید این آیه می فرماید" الذین قالوا ربنا الله" پروردگار ما خدا است چون ممکن است یکی بگوید این چه جمله ای است پروردگار ما خداست معلوم است پروردگار ما خدا است این مسئله دارد در عالم الان هم همینطور است الان هم نا خودآگاه مردم این است برای اینکه مشکلاتشان حل بکنند بروند سراغ کس دیگری خیلی وقتها همین خود ما اشتباه می کنیم و اینکه مشکلمان را حل بکنیم نمی رویم سراغ رب العالمین یعنی کسی که مدیریت عالم با اوست می رویم سراغ کسانی که کاره ای در عالم نیستند شما بگو ربنا الله بگو کاره عالم خدا است نرو سراغ کس دیگر حالا آن هایی که " ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا "و بر این سخن استوار ایستاده اند اینجا یک نکته عرض کنم ببینید سخن گفته می شود قالوا سخن اگر گفته شد و تمام شد و آدم یادش رفت هیچی یک لق لقه لسان بوده و رفته ولی اگر شما یک حرفی زدی و روی حرفت ایستادی می شود ذکر متوجه می شوید چه عرض می کنم این در بحث اطمینان هم گفتم در مورد ذکر هم صحبت کردیم چند سال پیش که خیلی از این ذکر هایی که ما می کنیم ذکر نیست می گویم قول است ورد است ذکر نشده ذکر ،اگر بخواهد ذکر، ذکر عبارت است از قولی که انسان بر آن استقامت می کند که حالا این استقامت می کند یعنی چه بماند همینطور بی خود شما یک کلمه را بر زبان جاری کنید مثل این که در یک خانه ای را در بزنید گاهی شما در یک خانه ای را در می زنید می روید اصلا صبر نمی کنید که در باز بشود یا موثر در نمیزنی صدا نمیرسد اصلا ولی باید اینطور بشود باید قالوا ربنا الله سپس بر این سخن استوار بایستند استواری استقامت مال دست و پای شما نیست که بگوید آقا من محکم ایستادم استواری مال جان شما است یعنی این کلمه باید در جان شما منقش بشود چطور حک بشود در جان شما که نشود از شما بگیریم این می شود استقامت این می شود ذکر پس سخن اگر برایش استقامت کنیم تبدیل به ذکر می شود و حالا در جای خودش توضیح می دهیم قرآن می فرماید" ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا حالا ببینیم خدا برایشان چکار می کند
تتنزل علیهم الملائکه ملائکه برای ایشان نازل می شود که چی ؟ می خواستیم درمان بکنیم"
الا تخافوا ولا تحزنوا وابشروا بالجنه التی کنتم توعدون "نترس از آینده چه میآید در گوش انسان؟ ملائکه می گویند نترس غصه نخور آینده شیرین و زیبا را برای شما ترسیم می کنند وابشروا بالجنه التی کنتم توعدون" بشارت بهشت بعد این جمله زیبا این ها لشکر خدا هستند ملائکه قدرتمندان عالم هستند میآیند در گوش کسی که گفته رب الله استقامت کرده می گویند نحن اولیاوکم فی الحیاة الدنیا و فی الاخره "ما رفقای تو هستیم یاران و مددکاران تو هستیم در دنیا و آخرت مخصوصا فی الحیاه الدنیا و فی الاخره "و بعد هم می گویند غصه چی بخوری؟
"ولکم فیها ما تشتهی انفسکم "هرچی تو بخواهی بهت می دهیم" ما تشتهی انفسکم و لکم فیها ما تدعون "شما به آخرت که رسیدی به آن آینده که ما هرچه طلب کنی بهت می دهیم" نزلا من غفور الرحیم "این پذیرایی خدا است نزل آن غذایی است که می گذارند جلوی مهمان یعنی شما اگر آمدی گفتی" ربنا الله ثم استقاموا می شوی میهمان خدا و آن نیرو ها میآيند در گوشت می گویند اگر اینطور شدند نگاه کنید چقدر زیبا است یک کسی بیاید کی؟ ملائکه در گوش انسان بخواند چه ترانه ای " الاتخافوا ولا تحزنوا "
صیرفی: یک دنیا ممنون و متشکرم خدا روزیمان کند گفتن" ربنا الله ثم استقاموا "کار آسانی نیست" قالوا ربنا الله ثم استقاموا وبعد دیگر جنود سماوات والارض ملائکه خدا میآیند و ما را به آرامش وعده می دهد الهی به وجاهت موالید ماه رجب چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار یا علی مدد محتاج دعای خیر شما هستیم