یاد خدا 4 اردیبهشت 1401
قواعد قرآنی با حضور حجت الاسلام و المسلمین عظیمی (متن و صوت برنامه یاد خدا 4 اردیبهشت 1401)
بسم الله الرحمن الرحیم
صیرفی :الذین امنوو تطمئن قلوبهم بذکرالله علی بذکرالله تطمئن القلوب
اللهم رب شهر رمضان الذی انزلت فیه القران وافترضت علی عبادک فیه الصیام صل علی محمد وال محمد والرزقنی حج بیتک الحرام فی عامی هذا وفی کل عام واغفرلی تلک ذنوب العظام فانه لایغفرها غیرک یا رحمن یاالله
حیف مولا مردم عالم تو را نشناختند
دم زدند ازتو ولی یکدم تو را نشناختند
رهبر افلاکی واز خاکیان خاکی تری
هم ملائک هم بنی ادم تورا نشناختند
با تو قومی محرم وقومی دگر نامحرمند
ای عجب نامحرم ومحرم تو را نشناختند
هم به تخت جاه وهم ویرانه هم دامان چاه
هم به شادی هم به موج غم تو را نشناختند
انبیاء بودند از ادم همه در سایه ات
لیک جز پیغمبر خاتم تو را نشناختند
با وجود آنکه یک آن با تونشکستند عهد
بوذ رمقداد و سلمان هم تو را نشناختند
تو حجر تو جان کعبه تو حیات زمزمی
هم حجر هم کعبه هم زمزم تو را نشناختند
عرشیان کز صبح خلقت باتو ساغر می زدند
فاش گفتم فاش می گویم تو را نشناختند
سلام خدابر پیامبر رحمت و خاندان مطهر و پاکشان اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم سلام خدا بر امیر المومنین وسلام خدا بر عزا داران ودوست داران وبر محبین وپیروان وشیعیان مولانا امیر المومنین سلام خدا بر امام مهدی عجل تعالی شریف و سلام خدا بر شما مهمانان خوب ماه مبارک رمضان ...ب تسلیت عرض می کنیم شهادت مولا را وارزوی قبولی طاعات وعبادات شما راداریم دراین ایام و روزها وشبهای قدر رمضان .... در روزها وشبهایی که قرآن بر ما نازل می شود سر سفره ی قرآن کریم بایاد خدا مهمان هستیم وبرکت این جلسه هم حضور سرور ارجمندمان فرزند حضرت سلام الله علیها استاد محمد حسین عظیمی عزیز.....سلام علیکم ورحمه الله
استاد عظیمی : سلام علیکم ورحمه الله خدمت بینندگان عزیز سلام عرض می کنیم وشهادت مولی الموحدین علی بن ابیطالب علیه صلاه والسلام تسلیت عرض می کنیم صیرفی : خداحفظ فرماید شما را با افتخار محضر شریفتان هستیم ، افتخار داریم قواعد قرآنی را از محضر استاد یاد می گیریم این چقد رخوب است که در بهار قرآن تفسیر قرآن می شود همان تدبر تعمق که به ما گفته اند اگر یک آیه بخوانید یک ختم قرآن است حالا اگر تدبر کنیم وتفسیر بشنویم قطعا فضل بیشتری خواهد داشت ....
قاعده اخیر که برای ما شروع کردید قاعده تحریر بود که ما بسیار لذت بردیم این چند جلسه ، تحریر به معنای حریت بخشیدن به انسان است ...
استاد عظیمی : بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین
در قاعده تحریر که د رادامه قاعده تثبیت وتبدیل و تسکین وتعمیم به دنبال راه درمان بودیم برای امراضی که امروزهم جامعه بشری گرفتار آن است که ترس حزن ویاس وتردید وتزلزل وافسردگی واضطراب بود به اینجا رسیدیم که رشد وترقی انسان بدون آزادی ممکن نیست هرگونه تلاشی برای تربیت آدمی آن هم آدمی که دربند است و اسیر است آب در هاونگ کوبیدن است لذا پیغمبر خدا فرمودند "ما انت بمسمع من فی القبور"در منطق قرآن انهایی که آزاده نیستند مرده اند مرگ حقیقی اسارت است انسان اسیر نه می شنود نه می بیند نه درست درک می کند آزادی یعنی آسایش یعنی سبکبالی یعنی شجاعت یعنی رشادت یعنی ایستادگی یعنی مقاومت، ایثار، فداکاری ، بینایی شنوایی وهمهی این محسناتی که از انسان برخاسته است محصول آزادی است مخصوصا در جلسه ی قبل این ادعا را مطرح کردیم هرچه حسن وزیبایی و ملاحت ودلربایی از زیبا رویان دلربایان عالم مشاهدا شده است تاکنون محصول آزادی ایشان بوده است اگر شما می بینید امروزه درهرجای عالم نام امیر المومنین برده می شود دلها متوجه امیر المونین می شود انسانها نمی توانند امیر المونین را ببینند وصدای او را بشنوند وبه او علاقمند نشوند عاشق او نشوند همه ی اینها محصول آزادی و آزادگی امیرالمونین است ...
قرآن بحث اسارت را مفصل مطرح کرده است " کل نفس بما کسبت رهینه "کل امری بما کسب رهین " بلی من کسب سیئه واحاطت به خطیئه" که درجلسات قبل مفصل گفتیم که نتیجه ی اینکه درجلسات قبل گرفتیم این بود که هیچ سلطانی هیچ جائری هیچ ستمگری هیچ حکومتی به اندازه خود انسان که دربند می کشد نمی تواند انسان را اسیر کند
کسی که درحقیقت آزادی را از انسان سلب می کند خود انسان است ، هیچکس نمی تواند واقعا آزادی را ( ان آزادی که برای رشد وبرای ترقی لازم هست را )هیچکس نمی تواند از انسان سلب کند .....
صیرفی : یک مثال دون که مثلا یک شخص دست فروش ساده است اما حر است اما یک موقع شخص می رود وخودش را می فروشد به فلان حزب وگروه وشغل وکار واتفاقات روزمره وهمیشه حریتش رافروخته است با اینکه ظاهر زندگیش خیلی از دستفروش رنگ ولعابش بیشتر است اما حر نیست ...
استاد عظیمی : ما یک نمونه مثال بهتر بزنیم البته این مثال هم خیلی خوب بود .....ببینید آن کسی که سمبل اسارت است در مذهب شیعه حضرت زینب سلام الله علیها زینب کبری ذره ای اسیر یزید نشد بلکه این یزید بود که اسیر شهامت وشجاعت و رشادت و سخنهای محکم زینب کبری شد که آمدند با غل وزنجیر بستند اینها را درغل جامعه بستند اما خودشان رابستند برای همین زینب کبری فرمود که تو فکر کردی زمین وآسمان را بر ما تنگ کردی به جایی رسیدی ، به خدا سوگند که نشکافتی مگر پوست خودت را ندریدی مگر گوشت خودت را ، زینب کبری سمبل آزادی در اسارت است هیچکس هیچ اسیری به اندازه زینب کبری آزاده نبود آن آزادی که ما می گوییم لازم است برای رشد آ ن ازدادی انسان از خویشتن خویش است آن کسی که می تواند انسان را اسیر کند خود انسان است لذا قرآن فرمو د کسانی راکه بخواهیم به جایی نرسند ، پیش رویشان سد پشت سرشان سد ود رگردنشان غل ودر آن زندان چشمشان را می بندیم یعنی درزندان هم غل به گردنشان است هم چشمشان بسته است اما کسانی که قرار است به جایی برسند ، یکی ازدعاهایی که هر انسانی می خواهد به جایی برسد باید درخواست آزادی باشد الان ایام دعاست ایام درخواست است خیلی وقتها دعاهایی که می کنیم نتیجه اش اسیر شدن در بند شدن است یک وقت ما مال دنیا می خواهیم زندگی دنیا می خواهیم می خواهیم که داشته باشیم البته ما باداشتن مخالف نیستیم مفهومی داریم به نام زهد ، زهد یعنی همان آزادی یعنی شما داشته باشید اما اسیرش نباشید گرفتارش نباشید شما اگر بخواهید دراین دنیای متلاطم بخواهید غوطه ور بشوید وشنا کنید اول شرطش این است که برهنه باشید با لباس نمی شود شنا کرد آدمی که خیلی خودش را گرفتار کرده دور خودش اموال و چیزهای مختلف جمع کرده است نمی تواند حرکت کند این سنگین می شود در زمین ، داشتن مهم نیست وابسته بودن ودلبسته بودن مهم است زهد یعنی آزادی یعنی آزادی از دلبستگی ها یعنی قید به پا نداشتن یعنی توانستن برای حرکت کردن یکی از دعاهایی که هر مسلمانی باید ورد زبانش باشد همین باشد که خدایا به ما حریت وآزادی بده * ربنا اغفرلنا ولاخواننا الذین سبقونا بالایمان ولاتجعل فی قلوبنا غلا للذین آمنوا * خدایا غل وکینه حسد حقب عداوت در دل وجان من قرار نده ، چرا به کینه می گویند غل ، غل از غل می آید یعنی همان زنجیر در حقیقت این امراض درونی انسان مثل غل وزنجیری دست وپای انسان را می بنندد لذا خداوند می فرماید *بهشتیان بخواهند وارد بهشت شوند د ربهشت هیچ غل وزنجیری نیست بهشت مهد آزادی است ، آزادی در بهشت معنا پیدا می کند
*نزعنا ما فی صدورهم من غل * انسان آزاد است آزاد از بند خویش رها رها رها یعنی هیچگونه قید وبندی در این زندان وجود ندارد .....
اما قرآن سفارش می کند به پیغمبر که یکی از وظایف شما آزاد سازی انسان است یعنی پیغمبر نیامده است که دست وپای انسان را ببندد برخلاف آن چیزی که بعضی ها به آن اشاره می کنند در این فضای مجازی که مثلا دین آمده است دست وپای انسان را ببندد د رحالیکه برعکس دین آمده است آزادی به انسان ها بدهد ...این آیه را ببینید در سوره اعراف آیه 157 ...
صیرفی : به سوره مبارکه اعراف رسیدیم با افتخار
*الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التوراه والنجیل * کسانی که از پیامبر تبعیت می کنند ، حالا پیامبر چه می کند *یامرهم بالمعروف وینههم عن المنکر *دقت بفرمایید ببینید آنچه که پیامبر دستور می دهد نهی می کند مطابق میل وباطن انسان هست یا مطابق میل انسان نیست اگر مطابق میل انسان است پس انسانها نباید گله بکنند * یامرهم بالمعروف *معروف یعنی آنچه که طبیعت انسان آن را می پسندد برای او ملایم است به اصطلاح * وینههم عن المنکر * وانسانها را نهی می کند ازمنکرات یعنی آن چیزهایی که طبع انسان آن را نمی پسندد * یحل لهم طیبات * چیزهایی لذیذ رابرای انسان حلال می کند * یحرم علیهم الخبائث * خبیث را برای انسان تحریم می کند ......
طبع انسان معروف را می پذیرد واز منکر منزجر است ، طبیعت انسان طیب را می پذیرد واز خبائث منزجر است حالا اینها محل بحث ما نیست اینجا یکی دیگر ازکارهایی که پیغمبر انجام می دهد یعنی کار پنجم وششم * یضع عنهم اصرهم * اصر یعنی بار سنگین باری که نمی گذارد انسان حرکت کند آزاد باشد * یضع : یعنی پیامبر آمده است بار را ازدوش انسانها بردارد نیامده است باری بر دوش انسانها بگذارد * والاغلال التی کانت علیهم * همچنین غل وزنجیرهایی که بر دوش انسانها است ، پیغمبر آمده است زنجیر باز کند بند را باز کند نه اینکه بندی به پای انسان ببندد لذا در ادامه می فرماید : فالذین امنوا به وعزروه ونصروه * کسانی به پیغمبر ایمان آوردند وبا تعظیم اورا یاری کردند * واتبعوا النور الذی انزل معه اولئک هم المفلحون * اینها هستند که به فلاحت وسعادت می رسند چون اینها به آزادی می رسند یعنی پیغمبر آمد انسانها را آزاد کرد انسان که آزاد شد می تواند به فلاحت برسد لذا آخر آیه می فرماید * اولئک هم المفلحون * ایشانند که به فلاحت می رسند ......
یک نمونه قرآنی راعرض می کنیم واین بحث تمام ، یک نمونه تحریر قرآنی داستان مادر حضرت مریم است که سریع عرض می کنیم که کل مطلب را بیان کنیم ...
در سوره آل عمران ( که این سوره آل عمران نامیده شد به خاطر همین آیات ) ایه 35 * اذقالت امرات عمران رب انی نذرت لک ما بی بطنی محررا *
یکی از جاهایی که کلمه تحریر بکار رفته همین جاست ..... همسر حضرت عمران موقعی که متوجه شد حامله است فرمود : انی نذرت لک ما فی بطنی محررا * خدایا انچه در بطن دارم برا ی تو تحریر کردم نذر کردم که آزاد باشد برای تو یعنی از هر قید وبندی واز هر وظیفه ای که فرزند نسبت به والدینش دارد نسبت به جامعه ی خودش دارد آزاد است او هیچ کار دیگری نباید انجام دهد فقط برای تو باشد این کاری است که هر کسی با خودش نه با فرزندش باید انجام دهد یعنی باید بگوید خدایا این وجود را تحریر کردم برای تو آزاد کردم نه دیگر در قید خوردن هستیم نه درقیدآشامیدنیم می آشامیم برای شما می خوریم برای شما هرکاری انجام می دهم هدفمان شما هستید یعنی رسیدن به شما ، آزاد شدیم از خودمان آز هرقیدی که می تواند دست وپای مرا ببندد از هر زنجیری که می تواند مرابگیرد " نذرت لک مافی بطنی محررا "خوب این آزد شد خدایا
" فتقبل منی انک انت سمیع علیم " این را ازمن بپذیر ، حضرت فکر می کرد این بچه ای که در شکم دارد پسر است معمولا پسر را اینطور نذر می کردند ...
*فلما وضعتها قالت رب انی وضعتها انثی * فرمود خدایا این بچه دختر شد * والله اعلم بما وضعت ولیس الذکر کالانثی وانی سمیتها مریم وانی اعیذها بک وذریتها من الشیطان الرجیم زمانی مادر حضرت مریم بچه را تحریر کرد وبه خدا سپرد تحریر که شد خدا قبول می کند خدا اصلا آزاده را قبول می کند شما تازمانی که در بند هستید مقبول خداوند نیستید خدا وکیلت نمی شود ببینید کسی که رفت در دادگاه وکیل می گیرد * به وکیل می گویید جناب وکیل ما از قوانین سردر نمی آوریم ممکن است دردادگاه حرفی بزنیم که به ضررمان تمام شود پس شما به جای ما حرف بزنید حالا اگر شما رفتید دادگاه تا آمد وکیل حرف بزند شما گفتی شما حرف نزنید خودمم جمله ای بگویم دیگر این وکیل وکالت را قبول نمی کند اگر می خواهید خودتان حرف بزنید ، مادر بچه را بغل می کند چون نمی تواند راه برود اما وقتی توانست راه برود ودومرتبه گفت مرا روی زمین بگذاربار سوم مادر بغلش نمی کند می گوید حال که می توانی راه بروی خودت راه برو ببینید موقعی که شما آزاد شدید رها شدید از چه رها شدید ازخودتان رها شدید هر چه هست سپردید به خدا موقعی که سپردید به خدا وگفتید ما هیچ نیستیم هرچه هست مال شمااست خدا قبول می کند * فتقبلها ربها بقبول حسن * خدا قبولش می کند وخیلی هم زیبا قبول کرد وبعد این تعبیر عاشقانه وعارفانه وشاعرانه * و انبتها نباتا حسنا * انبت "" رویاند که برا ی نبات می گویند برا ی گل می گویند می گوید خداوند مثل یک گل این مریم را پرورش داد خود خدا * و انبتها نباتا حسنا وکفلهل زکریا * خدا علاوه براینکه خودش آمد این عملیات انبات را انجام داد زکریا راهم کفیل حضرت مریم کرد چه کسی ؟ حضرت زکریا پیغمبر خوش نام یک پیغمبر با فضیلت * کلما دخل علیها زکریا المحراب * حالا حضرت زکریا شده است کفیل حضرت مریم قرار است کارهای حضرت مریم خریدی لباسی چیزی می خواهد حضرت زکریا برایش انجام دهد ولی خداوند خودش دوباره انجام می دهد مثل اینکه از دلش نمی آید مریم را رها کند
*کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا * هروقت می آمد درمحراب می دید یک غذایی آنجاست * قالت یا مریم انی لک هذا * این را از کجا آوردی * قالت هو من عندالله ان الله یرزق من یشاء * این از طرف خداست وخداست که هرکس را بخواهد روزی می دهد بغیر حساب
اینها محصول چیست ؟ محصول یک کلمه است "محررا"مریم آزد شد نه تنها مادرش او را تحریر کرد بلکه مریم هم به حقیقت کلمه واقعا محرر بود آزاد بود ذره ای انسان درفکر خودش نبود کار رفت به جایی رسید که مریم حامله شد خداوند خودش همه کارها را عهده دار می شود خدا کفیل شد خدا وکیل شد * وذکر فی الکتاب مریم اذ انتبذت من اهلها مکانا شرقیا * *إفاتخذت من دونهم حجابا فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا ** قالت انی اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا * جبرئیل به صورت انسانی در آمد
*قال انما انا رسول ربک لاهب لک غلاما زکیا * قالت انی یکون لی غلام ولم یمسسنی بشر ولم اک بغیا * بلاخره حضرت حامله شد * فحملته فانتبذت به مکانا قصیا * مجبور شد که به نقطه ی دور دستی برود * فاجاءها المخاض الی جذع النخله قالت یا لیتنی مت قبل هذا وکنت نسیا منسیا * حضرت گرفتار درد زاییدن شد گفت ای کاش که قبل از این مرده بودم حالا ببینید برای این آزاده چه می کند خداوند حضرت را ازآن وضعیت نجات داد به آن درخت خشکیده فرمان داد که رطب تازه بدهد آب از پایین پای حضرت مریم جوشید و آن بچه ای که در گهواره به زبان آمد وحضرت مریم را از آن وضعیت نجات داد ....
صیرفی : یک دنیا ممنون وسپاس گذاریم واز همراهی شما کمال تشکر دارم
خدا را به وجاهت امیر المومنین علی علیه السلام قسم می دهیم ودعا می کنیم
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی وما رستگار