یاد خدا 4 دی 1400
تهذیب نفس با حضور آیت الله رحیم توکل
(متن برنامه 4 دی 1400)
صیرفی: بسم الله الرحمن الرحيم الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکرالله تطمئن قلوب
گر نگاهی به ما کند زهرا* درد ها را دوا کند زهرا
نه عجب گر به شان او گویند* خاک را کیمیا کند زهرا این مقام کنیز او باشد *تا دگر خود چه ها کند زهرا
کم مخواه از عطا بسیارش*کانچه خواهی عطا کند زهرا اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
صیرفی: اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها وبنیها وسر مستودع فیها به عدد ما احاطه به علمک
سلام خدا بر حضرت زهرا سلام الله علیها سلام خدا بر امام مهدی عج الله تعالی فرجه شریف و سلام خدا به شما اهالی ارجمند یادخدا وقتتان بخیر ایام فاطمیه را محضر شما تسلیت عرض می کنم ان شاءالله نگاه رضایت حضرت زهرا سلام الله علیها به زندگی و سبک زندگی همه ما معطوف باشد خداروشکر می کنم که توفیق دارم خدمت شما و همنشین شما باشم و خاصه این که محضر سرور ارجمندم فرزند حضرت زهرا سلام الله علیها حضرت آیت الله توکل قدم بر چشم ما گذاشتند آقا سلام علیکم و رحمت الله
آیت الله توکل: و علیک سلام و رحمت الله وبرنامه
صیرفی: قدمتان به روی چشم خیلی لطف کردید پذیرفتید ممنون شما هستیم از شهر مقدس قم شهر کریمه اهل بیت قدم روی چشم ما می گذارند درس اخلاق حاج آقا حالا شده یک پناهگاهی برای خیلی ها در اقسی نقاط جهان از آلمان است از کانادا از کشور های مختلف از شهر های عزیز میهن عزیزمان به ما پیام می دهند و تشکر می کنند و سوال می کنند و قدردانی می کنند و سلام می رسانند به حاج آقا توکل عزیز شنبه های یاد خدا تقدیم حضورتان خواهد شد بعد از دیدن خلاصه ای از جلسه قبل موضوع اصلی ما در سلسله جلسات که از سال ۹۷ محضر آیت الله توکل هستیم داریم راجع به تهذیب نفس و طهارت باطنی حرف می زنیم این موضوع کلی و اصلی ما است که کلاس اخلاق معطوف به این است حالا در هفته های اخیر قلب سلیم موضوعی است که ذیل تهذیب نفس گفتگو می کنیم
خلاصه جلسه گذشته:
ما باید یک کاری کنیم آن آه در ما پیدا بشود این که آن آه پیدا شد انسان فهمید در محضر خدا خوب بنده ای نبود خدا همین را می خواهد ما بفهمیم بنده خوبی نبودیم و خطاب به موسی می شود موسی چاکر من باش موسی گفت هر کار که بخواهم بکنم باز همین یک لطفی است و بر این لطف شکر جدیدی می خواهد گفت خدایا عاجز هستم چون هرکار بکنم باز همین کار توفیق هست این بار یک شکر جدید بر خودش بفرست گفت موسی من همین قدر که فهمیدی نمیتوانی شاکر واقعی باشی حق شکر و ادا کنی همین شکر من است .
روح ما بسیار حساس است در روز هم با مظاهر گناه بسیار در تماس است اسباب غفلت بسیار فراوان است اگر انسان مراقب نباشد این گرد و غبار که در جلوه های گناه وجود دارد روح را کدر می کند از آن صفا می اندازد و اینکه حد ما دستور دادند به یاد خدا زیاد باشید این روح را یک مقدار تکان دهید این گرد و غبار از این روح کنار برود ارتباطات هرچه باشد باز محکم تر بشود انسان به یک جا برسد که در درون جانش آنچنان ارتباط محکم باشد اصلا جلوه های گناه را نبیند
صیرفی: مثل همیشه تمنا ما این است که برنامه خودتان را با فرمایشات با نظرات بهبود ببخشید شماره پیامک۳۰۰۰۰۷۶۲ برنامه است هم۱۶۲ شماره تلفنی که میتوانید نظرات را بفرمایید در فضای مجازی هم صفحه یاد خدا رو دنبال بفرمایید و مطالب را به اشتراک بگذارید. آقا با افتخار محضر حضرت عالی هستیم.
آیت الله توکل: بسم الله الرحمن الرحيم وصلی علی محمد و آل طاهرین در ادامه جلسه قبلی عرض کرده بودم اگر انسان بنا است به گناه داخل بشود عامل میخواهد عامل اول عامل غفلت بود خیلی کوتاه چند کلمه ای در این باره صحبت شد این جمله دوم را عرض کنم که به عامل بعدی برویم
از عزیزانم می خواهم محبت کنند این جریانات را با گوش دل گوش کنند تا انشاءالله بر این دل ها این جریانات بنشیند انشاءالله در ما تحول ایجاد کند امیر خراسان از دار دنیا رفت پسر،پدر را بعد از مدتی خواب دید گفت امیر از آن دنیا چه خبر گفت پسرم ما اینجا گرفتار هستیم یک جلمه بعدی هم گفتند که برای مرغان که دانه پخش می کنید و دانه می ریزید همین دانه ها را به نیت ما بریزید ما به همین اینجا نیازمند هستیم از این روایت برداشت می شود الان دست ما کاملا باز است هر کار بخواهیم بکنیم میدان باز است هر عملی بخواهیم انجام دهیم گناهانمان را پاک کنیم ارتقا مقامی پیدا کنیم روحانیت و نورانیت پیدا کنیم برای ما همه کار ها باز است اما برای خودمان جا بیاندازیم این باز بودن همیشگی نیست یک بار زمانی میآید این در باز را میبندند به هیچ عنوانی هم باز نمی کنند برای همین تأکید دارند که گهگاه هفته ای یک بار نشد دو هفته یک بار نشد ماهی یک بار نشد شش ماه یک بار به قبرستان برود به قبر ها نگاه کند عزیزان را ببیند بعضی جوان بودند بعضی پیر هستند بعضی زن و بعضی مرد بعضی بچه این ها را نگاه کند و بعد برای خودش این باور را بیاورد الان دارم می بینم قبرها وعکس روی قبر هارا یک روزی میآید قبر و عکس من را میبینند این روال گردانه هست تا نفر آخر این حجت خداست از دنیا برود روزی می خواهیم صحبت کنیم زبان نداریم میخواهیم جایی برویم پا نداریم کاری میخواهیم بکنیم جان نداریم همه را از ما میگیرند طبع عالم این است" کل نفس ذائقه الموت"
صیرفی: چرا باور نمیکنیم ،ما خیلی در مراسم های ختم در قبرستان ها، بالاخره به اجبار هم شده است برای دوستانمون شرکت می کنیم
آیت الله توکل: این مال عامل بعدی است که عرض خواهم کرد الان عامل غفلت را عرض می کنیم ، ما باید اگر عامل غفلت است باید یک اسباب فراهم کنیم این غفلت را از بین برداریم یا کمرنگ کنیم والا تا غفلت هست انسان غافل، خواب است خواب که برود مسلم است یک خطا انجام میدهد توجه ندارد "الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا" مردم در خوابند تا وقتی بمیرند تازه بیدار میشوند" این الناس نیام" خواب غفلت است باید ما از خواب غفلت فاصله بگیریم یا کمرنگش کنیم این روال اگر ادامه دار باشد آدم آرام آرام از غفلت در وادی تذکر میآید چون عامل را دارد از بین میبرد هرچه تذکر بیشتر بشود آدم در جانش یک خنکی و راحتی احساس میکند چون مرتبط است چرا؟فرمودند" الا ان اولياء الله لا خوف علیهم ولاهم یحزنون" این برای چه فرمودند؟ از گذشته خوف ندارند از آینده هم خوف ندارند .دست خدا آمد بر سر او این" تطمئن قلوب" دل آرام شد دیگر خود را تنها نمیبیند اگر غافل شد دست بالا سر ما نیامده. ما هستیم و این همه مشکلات و تنهایی .اصلا بدوش نمیتوانم بکشم لذا کم میآورم این کم آوردن نق نق و گناه میآورد جلوه شهوت را میاورد جذبه ها را میآورد انسان آرام آرام از مبدا نور فاصله میگیرد و گناهانی انجام میدهد درش را کلا میبندد که حتی برگشت هم برای وی برگشت پذیر نیست لذا این توجهات باعث میشود که ما یک تکانی به خود بدهیم خداوند عالم چرا گهگاه مارا بیمار میکند برای چی؟ این کار را انجام میدهد؟ چون بیماری یکی از مقدمات مرگ است تا دیروز خیلی سر پا بودید خیلی باحال بود الان میخواهی صحبت کنی جان نداری، ببین از تو گرفتند روزی هم همه را ازتو میگیرند این همه تکان
ما یک تکان بخوریم ببین به بيمارستان ها بروید ناله هارا ببینید و چطور زجه و ناله میکنند تصادف کرده دست شکسته اون کمر شکست ببینید این ها را و نعمت سلامتی را قدر بدانید به آرامگاه بروید ، آرامگاه به قبرستان بروید به گورستان بروید این مرده ها را ببینید تا قدر حیات را بهتر از این بدانید تا ما را نبردند با خودمان کار داریم کار ها را انجام دهیم
بینی و بین الله کسی به یاد شما نیست بینی بین الله خیلی عجیب یک کلمه بگویم کاملا فراموش می شوید وقتی دل مادر برای بچه نسوزد دل دایه هم نمی سوزد لذا اگر عامل غفلت باید تو یک مسیر بریم این غفلت را کمرنگ کنیم که من درس قبلی عرض کرده بودم رفیق خوب بسیار مؤثر است از مسجد جدا نشوید از محراب جدا نشوید از دوستان با ایمان جدا نشوید اینها اسبابی است از غفلت دربیایم، مرا متوجه کند اگر خوابم مرا بیدار کند.
این عاملی که خیلی کوتاه درباره اش حرف زدیم میدان غفلت بسیار گستره است در قم این بحث را انجام دادم حدودا ۷۰ جلسه شد میدان بحث بسیار گسترده ای است این مال عامل اول عامل غفلت اگر کسی به این عامل به گناه میافتد باید این عامل را منتفی یا کمرنگ کند این یک عامل و عامل دوم در خوف الرحبه که ما را به گناه می اندازد ضعف اعتقادات است باور های ما باوری نیست که در برابر گناه ما را نگه دارد این باور ها ضعیف است.
به مثال دقت کنید اگر یک مار در حال آمدن باشد انسان هم مار شناس باشد می گوید این مار سمی و خطرناک است اگر نیش بزند مرگ حتمی است انسان چون میداند این مار خطرناک است نزدیک مار نمیشود احتیاط میکند میداند اگر سیمی برق داشته باشد برق بگیرد خشک میشود یا پرت میکند آدم را در دم نابود میکند حتی به سیمی که احتمال اتصالی برق هم میرود دست نمیزند آقا برق من را گرفت
اگر این باور ها جلو بیاید انسان اهل احتیاط و مراعات میشود . این سیم برق دارد یا نه؟ ۵۰ ۵۰ است ما در امر دنیا در احتمالات ضعیف هم اهل مراعات می کنیم ده تا لیوان مقابل ما است این ده تا شربت گوارا است یکی از آنها سم است از این ۱۰ تا آنقدر پول می دهیم یکی را سر بکش آدم عاقل دست به هیچ کدام نمیزد .
بحث مرگ است احتیاط کن با جانت بازی نکن اگر باور درست شد باور عامل نگهدارنده است این میگویند این که میگویم باور عقلی نمیگویم که انسان بر باور عقلی اش مسلط است میداند سیگار ضرر دارد اما میکشد فلان جا ضرر دارد اما میرود اگر باور، باور دل شد انسان اسیر باور دل است باور دل بر اون مسلط است" الایمان معرفت بالقلب نه بالعقل" با دل باور میآید حالا چکار کنیم دل به باور بیاید یک بحث مستقلی برای خود می طلبد من به اجمال عرض کنم شاید با یک مثال مطلب جا بیافتد امام رضا سلام الله علیه با یک زنیق دارد بحث میکند هرچه امام دلیل میآورد آن زنیق بی توجه است حرف بعدی امام دارد حرف میزند انسان عادی نیست که امام موعجز ترین حرف هارا در کامل ترین کلمات بیان میکند آن طرف بنا به قبول نداشت امام بحث را قطع کرد گفت: فلانی تو میگویی خدا نیست من میگویم هست، پس ۵۰ ۵۰ می شویم . امام فرمودند: اگر احتمال تو درست بود خبری نبود مرگ آخر خط بود ،هیچ خبری بد نبود که هیچ، ما یک نمازی خواندیم پا در هوا باطل روزه گرفتیم خبری نبود، آن هم باطل، هر دو رفتیم هم تو رفتی هم ما
بعد از مرگ خبری نبود این احتمال تو حالا اگر احتمال من درست بود خبری باشد حسابی و کتابی باشد جهنم و بهشتی باشد ما رفتیم تو چکار میکنی ،فکر کرد و گفت این دیگر ردخور ندارد چون به عقل من دارید حرف میزنید عقل من را به کار گرفتید امام با یک بیان احتمال به گوشه برد ودر آنجا او را محکوم کرد که دیگر نتواند حرف بزند.
سوال میکنم این همه انبیا آمدند صادق ترین اهل زمانشان امین ترین و پاک ترین هرچه بخواهیم بگوییم این ها در راست کار بودند هزار پیغمبر گفت فردا قیامت هست بهشت هست جهنم هست حساب هست کتاب هست همه این ها هست در ما یک احتمال هم ایجاد نمیکند اگر شاید باشد من برای این شاید چکار کردم شایدم نباشد به فرض اگر شاید باشد؟
درست بود من چکاری برای آن کردم عقل میگوید اگر خبری نبود که هیچ، اگر بود چه؟
عزیزانم عرض میکنم من درباره باور دل برایتان چند آیه میخوانم اگر هیچی نبود هیچ. اگر بود چه؟ شما نگاه کنید یک روزی میآید به دهانتان مهر میزنیم" وَتُكَلِّمُنَا ایدیهم وتشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون " پا به سخن میآید دست به سخن میآید هرکاری عضوی انجام داد خود به سخن می آید.
دوباره آن احتمال را جلو میآوریم اگر خبری نبود که هیچ اگر بود چه؟ اگر این بود در ما فکری ایجاد نمیکند اگر خبری بود و حساب و کتابی بود دست میگوید من چه کردم پا بگوید من چه کردم چشم بگوید من کجا را دیدم گوش بگوید من چه شنیدم اگر راست باشد من چکار باید بکنم ؟
لذا اگر کسی ضعف اعتقاد دارد برای تقویت میگویم باید چکار بکند قبل از تقویت این احتمالات را بیاورد. جهنم اگر نبود نباشد اگر بود چه می شود؟
صیرفی : محضر قرآن کریم مشرف می شویم برگردیم با حاج آقا توکل عزیز همراهیم انشاءالله
....
محضر سوره یاسین رسیدیم و این آیه رو یک بار شنیدیم
آیت الله توکل: لذا تا اینکه دل به باور بیاید از حالت الان ما تا حصول باور یک زمانی میبرد چون باور دل عرض می کنم چرا به دست میآید تا آن باور نیامد ما تا زمان باور این مدت ما بین را به احتمال جلو برویم هر گناهی میآید جلو اگر آن عالم خبری نبود ما این کیف را داریم میبریم اگر خبر بود این کیف مهم تر است یا آن برخورد مهم تر است؟
به هر حال عقل و شعور به انسان داده است چطور در تمام کار دنیوی محاسبه داریم بررسی میکنیم کم و زیاد میکنیم یک انسان مثلا به مغازه برود حساب میکند کدام بار بیشتر فروش داشت چی کم تر فروش داشت . نسیه گرفتند؟ همه را حساب میکند این مشتری خوش حساب بود، نسیه میتواند بدهد؟ این اجناس فروش زیاد دارد بیشتر بیاورم یک بررسی میکند بعد تنظیم کار میکند ما چرا برای اعمال تنظیم نداریم به احتمالات جلو برویم تا آن حالت باور بر این دل بنشیند وقتی در دل نشست انسان شد اهل باور، دیگر گناه با هر جلوه ای هم بیاید جذبه ندارد. باز شما نگاه کنید وقتی دست به سخن میآید خطاب به دست برای چه حرف زدی؟ چرا رسوا کردی مرا ؟چرا حرف زدی ؟چشم چرا حرف زدی پا چرا حرف زدی
میگویند "قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شی" او که همه چیز را به حرف میآورد مارا به حرف آورد خود اعضا و جواری که ما داریم خودشان مامور ما هستند در کار مثبت به نفع ما شهادت میدهند در کار منفی به علیه ما شهادت میدهند همه اینها مامور هستند ما همراه خودمان مامورانی داریم هرکجا برویم مامور کنار ما هست در دریا صحرا کوه در آب در کویر و جنگل و هرجا برویم مامور کنار ما هست این دست من مامور من است با من همراه است سوال میکنیم اگر خبری نبود که هیچ اگر بود چه ؟صیرفی :و این همه تدارکی که خدا دیده است
آیت الله توکل: خدا مارا عبث آفرید" افحسبتم انما خلقناکم عبثا" مارا عبث آفریدی اگر برای هم و غم شهوات باشد با یک حیوان فرق ما چیست "والذین کفروا یتمتعون و یاکلون کما تاکل والانعام "بعضی مثل حیوان هستند اصلا این عقل را چرا خدا داده است چرا اختیار داده است خدا چرا با الاغ و اسب او را جدا کرده تمام هم و غم شهوات باشد با یک حیوان فرق ما چیست حالا حصول باور به چی است من به اجمال عرض کنم انشاءالله بعد ها به این خواهیم رسید در بحث خوف الخشیه با این کار داریم اجمال کلام این است معارف الهی و باور ها در قلب پاک میآید
صیرفی: تا پاک نکنی معارف جایی پیدا نمیکند
آیت الله توکل : بخاطر اینکه این دل باید وقتی به گناه متعفن شد در اینجا محبت زهرا میاد در اینجا محبت زهرا
صیرفی: گفت آیینه شد جمال پری طلعتان طلب.
آیتالله توکل: لذا راه باور بیان کردند عرض من این است از حالت موجود تا زمان باور ،اگر هنوز باور نیامده است هنوز این دل آرام نگرفته است با احتمال جلو بیایم، که ما در هر کار دنیوی این احتمال را داریم در دین چرا نداریم ما آنجا این احتمال باید بیاید احتمال بیاید آدم کم تر گناه میکند کم کم گناه را کنار میگذارد کم کم از کارها متنفر میشود چرا یک زن به این وضع میآید بیرون خود را به کی میخواهند نشان بدهند که این وضع میاد بیرون میخواهد کدام دل را به خود اسیر کند و من همینجا به عزیزانم میگویم اگر یک خانمی یک حالتی در بیرون به خودش بگیرد یک وضعی به خود بگیرد چهار تا دل را بلرزاند به این خواهرم عرض میکنم تردید نکن یک افرادی هستند که دل شوهر تو را بلرزانند مگر نلرزاندی مگر خانه از هم نپاشید.هستند کسانی هم که این طرف هم بپاشانند.
صیرفی: آقا یک دنیا از لطف و اقایی شما متشکرم خدایا به وجاهت حضرت زهرا سلام الله علیها چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار