یاد خدا 29 تیر 1401
تاریخ انسان در قرآن با حضور دکتر محسن میرباقری (متن و صوت برنامه یاد خدا 29 تیر 1401)
صیرفی: بسم الله الرحمن الرحیم الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکر الله تطمئن القلوب برخیز برات عاشقی داده خدا احسان قدیم را فرستاده خدا در کوچه روزگار غم هست ولی آرام کن دل مرا یاد خدا سلام خدا بر باب الحوائج حضرت موسی بن جعفر آقا قرار ما سر میدان کاظمین اولین زیارت ما بعد کربلا سلام خدا بر پیامبر رحمت و خاندان مطهر و پاکشان اللهم صل علی محمد و آل محمد سلام خدا سلام خدا بر امام کاظم و سلام خدا بر امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و خدا به شما اهالی ارجمند یاد خدا شما وقتتان بخیر تبریک عرض میکنیم ایام میلاد حضرت موسی بن جعفر علیه سلام را انشاالله به یمن قدوم پر برکت امام کاظم علیه السلام دست همه ما را بگیرند دعای شان شامل حال همه ما بشود تبریک ویژه عرض می کنیم و و خدمت سرور ارجمند استاد محترم تفسیر قرآن آقای دکتر سید محسن میرباقری عزیز باشیم آقای دکتر سلام
استاد: میرباقری سلام علیکم و رحمة الله و برکاته خیلی ممنون از لطف و بزرگواری بسم الله الرحمن الرحیم هو الله الذی لا اله الا هو عالم الغیب و شهادت رحمان رحیم صلوات و سلام بر محمد و آل محمد به حضرت بقیه الله مهدی ارواحنا له الفداء حضور یکایک شما عزیزان عرض سلام و ادب دارم از محضر با عظمت حضرت موسی بن جعفر صلوات الله و سلام و علیه خاضعانه درخواست می کنیم که ما را میهمان لطف و کرم خودشان کنند و این حقایق که در خدمت قرآن هستیم از عنایات ویژه خودشان بهرمند بفرما ضمن تبریک میلاد میعاد مقدس موسی بن جعفر
صیرفی: اسعدالله ایامکم افتخار داریم خدمت آقای دکتر میرباقری هستیم سر سفره پر رزق تاریخ انسان در قرآن انشاالله با افتخار خلاصه ای از جلسه گذشته برگردیم کلاس امروز خودمان را شروع کنیم بفرمایید خواهش می کنم استاد میرباقری :*لقد لقینا من سفرنا هذا اسف*ا ،مادراین سفرمان دیدیم ملاقات کردیم نصب :رنج بسیار
بیایید خستگی مان را بگیریم وصبحانه بخوریم اینها یک حرف های متداول است که قرآن با ادبیات زیبا می آورد.
*فلما جاوزا قال لفتاه آتنا غدائنا لقد لقینا من سفرنا هذا نصبا*
*ارکض برجلک* حضرت ایوب گفتند پایت رابکش یا بدوان وقتی ضربه زد یا دواند چشمه ای بیرون زد چشمه ای بسیار گوارا وخنک، *هذا مغتسل بارد وشراب*
مغتسل :محل شستشو
گفتند این آب برای شستشووآشامیدن شما است .
رفتند وداخل آب شستشو کردند تمام امراض جلدی شان برطرف شد از این آب مقداری تناول کردند بدنشان به سلامت برگشت وجوان شدند .
صیرفی :۳۰۰۰۰۷۲۰ مسیرارتباط پیامک برنامه یادخدا است که اگر همین الان هم سوالی نکته ای پیشنهادی دارید منت بگذارید ارسال بفرمایید تلفن ۱۶۲ شماره سه رقمی سازمان است که منتطر عنایت ولطف تان هستیم درفضای مجازی با ما همراه باشید @yadekhoda.qtvآدرس صفحه ی مجازی ما است که آنجا خلاصه ها ویدیو کلیپ های خوبی عزیزانمان از کارشناسان برنامه قرار می دهند قابل استفاده وقابل هدیه دادن به عزیزانتان هم هست در در خدمت آقای دکتر میرباقری هستیم خواهش می کنم
استاد میرباقری: در مورد داستان حضرت موسی بن عمران و حضرت خضر آیاتی را از سوره مبارکه کهف عرض کردیم از آیه ۶۰ تا آیه ۶۵ آیه ۶۵ را مجدد عرض می کنم هم نقطه اتصالی باشد و هم اینکه یک و دو نکته کوتاه عرض کنیم وقتی که حضرت موسی برگشتند با آن جوان همراهشان *فوجدا عبدا من عبادنا*
بنده ای از بندگان مارا یافتند که
*کاتیناه رحمة من عندتا واتیناه من لدنا علما*
رحمتی از خود به او عطا کرده بودی علم ویژهای هم در اختیارش قراردادیم این رحمت شاید ماموریت عظیمی است که برعهده حضرت خضر گذاشتند و بعضی ها معتقد هستند که حضرت خضر همچنان زنده هستند و از یاوران امام زمان سلام الله علیها هستند به القاعده هم جوان باید بوده باشند و علی القاعده باید جوان بوده باشن
باید آثار حیاتی در تکرار و و تجدید شود شود چه بسا یکی از یاورانه امام عصر باشند این دو ویژگی یکی اینکه رحمتی از ناحیه خود به او عطا کردیم یکی دانشی را جالب این است راجع به خود حضرت موسی هم یک چنین تعبیری داشته است قبلا دیدیم *و لما بلغ اشده واستوی آتینه حکما وعلما* وقتی به سن اشد وجوانی وبلوغ ورسید دوچیز به عطا کردیم یک حکمی
۰اینحکم چیست به نظر میرسد این حکم این بوده است که از امکانات دربار استفاده کنند و به ضعفای بنی اسرائیل کمک کنند راهکارش را هم به او نشان دادیم علم مربوطه را هم به او گفتیم و می فرماید *و کذلک نجزی المحسنین *
این عنایت برای همه نیست ما محسنین را یعنی مومنین متقی را اینگونه پاداش می دهیم عین این راجع به حضرت یوسف هم هست حالا خداوند خارج از دربار فرعون و عزیز مصر خداوند بندگانی دارد شاید حضرت خضر تنها نباشد اینها را مأمور کار ویژه ای قرار می دهند دانش لازم را هم دراختیارشان قرار می دهند حضرت موسی مأموریت شان این نبود آن دانش راهم دراختیار شان قرار نداشت اگر دقت کنید در این داستان دلیلی پیدا نمی کنیم که حضرت خضر از حضرت موسی بالاتر باشد در یک جهت خاص ای خداوند دانش خاصی به او عطا کرده بود که حضرت موسی نداشتند و باید بیایند بدانند یک سری دانش ها است همه چیز در اختیار او نیست بندگان دیگری هستند که آن را می داند تا حالا*آتیناه وعلمناه من لدنا علما* .
وبعد رسیدند به هم سلام کردند احوال پرسی شد وهمه این ها انجام شد قران دیگر این ها را مطرح نمی کند .
*قال له موسی* وقتی آشنا شدند حضرت موسی سوال کردند
*قال هل اتبع علی ان تعلمن مما علمت رشد *اجازه می دهید آیا من میتوانم دنبال شما راه بیوفتم فهمیدند حضرت موسی مأموریت هایی دارد هرساعتی دریک نقطه ای یک کاری انجام می دهد
اجازه می دهید دنبال شما بیایم تا از دانشی که به شما آموخته شده مایه ی رشد وکمال سرفرازی وعلوهست به من بیاموزید
*هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشدا *
از این آیه دونفر دونفر می شوند یک نفر ،دیگر بحث از جوانی که همراه حضرت موسی هست نیست می گوید به من اجازه بده نمی گوید به ما اجازه بدهید یگر هم در داستان اثاری از آن جوان نیست مأموریت او گویا همین بوده است که حضرت موسی را همراهی وکمک باشد تا به خضر نبی برسد حضرت خضر جوابی که می دهند جواب منفی است
*قال انک لن تستطیع معی صبرا* حضرت خضر گفتند که تو توان اینکه صابر باشی وبا من باشی را ندارید
*لن تستطیع معی صبری*
چرا ؟چون من یک کارهایی را انجام میدهم که تو نمی توانی و نمیدانی رمز و ورازش چیست ظاهر کار را می بینی وبرآشفته می شوی
*وکیف تصبر علی ما لم تحط به خبرا* اصلا چطوری می توانی صبر کنید کانه می خواهند بگویند اشکال از تو نیست اشکال این است که دانش کارهای مرا ندارید وطبیعتا برآشفته می شوید و ممکن است ناراحت شوید وناراحت شوید ممکن است اعتراض کنید وممکن است درگیر شوید ...
* وکیف تصبر علی ما لم تحت به خبرا* اصلا چطور میتوانی صبر داشته باشید بر چیزی که احاطه ی علمی به او نداری
خبر یعنی خبرویت وخبره به کسی می گویند که رمز رموز را بلد باشد به او می گویند خبره .
تو وقتی احاطه ی خبرویت را نداری چطور می توانی تحمل کنی .جالب استقرار قرآن، دانش را با احاطه همراه می کند مثلا در آیات الکرسی میخوانیم
*ولا یحیطون بشی من علمه ی الا بماشاء*کسی به علم الهی هیچ مقدار احاطه ندارد.مگر اینکه خدا بخواهد به مقداری که خدا بخواهد
اگر انسان یک چیزی را میداند واحاطه داشته باشد علم کار آمد می گویند وبدرد بخور ..گاهی علم دارد اما این یک علم احاطی نیست.
می گوید تو احاطه براین موضوع نداری وریزوبم کار را نمی دانی معلوم است که نمی توانی صبر کنی شاید می خواهد این نکته را بگوید که این ایرادی برتو نیست
نمی خواهم تورا نقد کنم اما زمینه طوری است که تحمل را نداری . حضرت موسی قول میدهند * قال ستجدنی ان شا الله صابرا ولا اعصی لک امرا*
به زودی مرا صابر خواهی یافت ان شاءالله و نافرمانی نمیکنم هیچ امری را
معلوم می شود گفتگو طولانی بوده است و قرآن خلاصه اش می کند ،
می گوید خب چرا نمی توانم می گوید هر کاری که من می گویم تو باید عمل کنی اگر کاری را انجام دادم ومطابق دانش شما هم نبود انجام بدهید .داستان خیلی آموزنده است وبه انسان می آموزد که حقایقی پشت پرده هست که شما نمی توانید با عقل ظاهری ویافت خودتان نمی توانید حل وفصلش بکنید خیلی جاها باید اعتماد به دانش خدا بکنید در احکام هم همینطور است خیلی راجع به آن بحث می کنند که فلسفه اش چیست ما اگر به یک پزشکی بگوییم بدش می آید بگوییم توضیح بده رمز و راز این اقلام چیست میگوید باید بروید 10 سال حداقل درس بخوانید تو تا یک چیزی متوجه بشوید حضرت موسی چه می گوید من قول میدم و تحمل می کنم انشاالله نافرمانی نکنم
صیرفی: خیلی متشکرم مشرف شویم محضر قرآن کریم آیات را بشنویم جان و دلمان را نورانیت ببخشیم برگردیم تفسیرش را خواهم شنید بسم الله الرحمن الرحیم
صیرفی: آیات 71 و 72 سوره کهف تقدیم حضور شما بینندگان عزیز کردند و باز هم اگر اهل فضای مجازی هستید خیلی حیف است یاد خدا را نداشته باشید
@yadekhoda_qtv
همین الان گوشی رو بردارید و عضو این صفحه و دنبال کننده باشید انشالله بتوانیم ارتباط بیشتری با شما داشته باشیم و هدایایی که دوستان منتهی می کند این خلاصه های ناب پیشکش حضورتان بکنیم با افتخار خدمت حضرتعالی هستیم موسی به جناب خضر قول داد که من نافرمانی نمیکنم و صبوری می کنم
استاد میر باقری : معلوم میشود این حرفا گفته شده است که تو نافرمانی می کنی چون نمی فهمی من چرا این کار را انجام می دهم چون در یکی از آن جریان هایی که پیش آمد به حضرت خضر گفت که بیا این دیوار را با هم بسازیم هیچ دلیلی هم بیان نمی کند وسط بیابان چرا این کار را انجام دهیم یا مثلا دیواری مخروبه در یک روستا حضرت خضر شطی کرد با او
*قال فان اتبعتنی * گفت به این شرط می پذیرم که از من تبعیت کنی به دنبال من بیا که اگر از من تبعیت کردی
* فلا تسئلنی عن شیئ*
راجع به هیچ چیز ازمن سوال نکنید تا * حتی احدث لک منه ذکرا* تا اینکه من احداث کنم وسخن بگویم برای تو از آن ماجرا چیزی را برایت توضیح میدهم صبر کن
توضیح نخواه حضرت موسی درکنار حضرت خضر است میگوید اگر میخواهی راه بندگی خدا را طی کنی باید وقتی با من هستی طابع من باشی ونپرسی چرا ؟ مهم این است که ندانسته صبر کنید برگردیم به زندگی خودمان
ما در پیشگاه خداوند هستیم خداوند مثل حضرت خضر اتفاقاتی برای ما پیش می آید به ما هم نمی گوید چرا اما حکمت دارد خدا همین را میخواهد خیلی دنبال کشف علت نباشید خدا کرده حکیمانه است بلایی برای شما پیش آورده است اعتماد کنید به حکمت خدا خدا ارحم الراحمین است و دشمنی با شما ندارد عنایتی در این بلا خوابیده است عنایت های خدا گاهی با یک بلا شروع می شود پشت این بلا خدا خیلی کار دارد با تو زخیره آخرت است جمله ای از امام هادی علیه السلام که خداوند بلا های دنیا را سببی برای ثواب آخرت قرار داده سببی برای ثواب آخرت قرار داده است وثواب دنیا را عوض برای بلاهای آخرت قرار داده است اینجا یک مشکلی را تحمل میکنید آنجا عنایات عظیمی می شود دنبال این نباشید چرا خدا خواسته است گاهی وقتا این اجمالی مهم تر از علم تفصیل است میدانیم که خدا کرده درآن حکمت است یک چنین شرطی را حضرت خضر با حضرت موسی بن عمران سلام الله علیهما دارد که * قال فان اتبعتنی فلا تسالنی عن شئ حتی احدث لک منه ذکرا*
ازقرائن معلوم میشود حضرت موسی میپذیرد که من سوال نمی کنم که چرا این کار را کرده اید.
فانطلقا :راه می افتند می گویند می رویم نمی دانست است که حضرت خضر کجا میرود میروند به لب دریا می رسند کشتی هست حضرت خضر میگویند باید سوار کشتی شویم کجا نمی دانیم خیلی زیباست این تبعیت و ما ان شا الله امام زمان بیایند هر جا ماببرند باید برویم هر ماموریتی بدهند باید انجام دهیم تسلیم در پیشگاه خداوند معنی اش همین است راه می افتند *حتی اذا رکبا فی السفینه خرقا* تا این که سوار یک کشتی میشوند یک مقداری که راه می روند حضرت خضر کشتی را سوراخ میکند.که آب بیوفتد در کشتی حضرت موسی برآشفته میشود و یادش می رود که چه تعهدی داده بودند و آشفته می شوند و ایراد می گیرند
*قال اخرقتها لتغرق اهلها*
آیا کشتی را سوراخ می کنی که مردم را غرق کنی؟ یعنی نتیجه سوراخ کردن کشتی غرق شدن کشتی است
*لقد جئت شیئا امرا*
یک کار بد ی تلخی را انجام داده ای بلافاصله حضرت خضر می گویند:
*قال الم اقل انک لن تستطیع معی صبرا*
تو تحمل همراهی با مرا نداری
مثلا میخواهد بگوید باید از هم جداشویم
حضرت موسی می گوید نه
*قال لا تواخذنی بما نسیت*، یادم رفت از چیزی که یادم رفت مواخذه ام مکن
*ولا ترهقنی من امری عسرا*
سخت برمن مگیر دراین کار من
حضرت خضر هم می پذیرد* فانطلقا* دوباره به راه افتادند
*حتی اذا لقیا غلاما فقتله*
تا اینکه دونفری پسربچه ای را می بینند حضرت خضر اورا به قتل می رساند شاید اورا در آب قتل می رساند
*قال اقتلت نفسا زکیه بغیر نفس لقد جئت شیئا نکرا* حضرت موسی دوباره آشفته می شوند ویادشان میرود عهدشان میگویند آیا نفسی را بدون گناه کشتی که خیلی کارزشتی کردید
*قال الم اقل لک انک لن تستطیع معی صبرا*
مجددا حضرت خضر گفتند من به تو نگفتم تحمل همراهی مرا نداری تو از رمز ورموز کارها بیخبری
بعدا خواهیم گفت راجع به اینجا
اما یک نکته مهم که چرا حضرت خضر این کاررا کردند؟ قصاص قبل جنایت که جایز نیست این بعدا که بزرگ می شد پدر ومادرش را جهنمی می کرد
این قصاص نیست این تقدیر الهی است حکم خداست گاهی خدا فرزندی رااز کسی می گیرد ازیک بلایی او را نجات می دهد
درباره ی زبیر در نهج البلاغه حضرت امیر علیه السلام زبیر دائما با ما بود طرفدار ومحب حضرت علی ع بودند.در داستان هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها دفاع کردند تا اینکه پسر شوم او بزرگ شد اورا از ما جدا کرد حالا اگر در نوجوانی عبدالله را از زبیر را میگرفت خدمتی به او شده بود یا نشده بود ظاهرش مرگ فرزندی بود اما خدا یک خیری را دارد
دراستان هم خدا خیری را برای فرزند می خواهد هم برای پدرومادرش که بعدا توضیح داده خواهد شد حضرت خضر ماموریتی الهی را انجام دادند مثل ملائکه عمل کردند مگر ملائکه ملک الموت مارا قبض روح نمی کنند کار بدی می کنند حکم خدا را اجرا می کنند پس هیچ مشکلی دراین داستان نیست وبندگی هم همین است که هر چه خدا می گوید ماجرا کنیم ولو حکمتش را ندانیم به حضرت ابراهیم از این بالاتر را فرمودند گفتند فرزندت را ذبح کن واو این کار را کرد ولی خداوند نگذشت که او کشته شود .
قرآن می گوید او تسلیم بود حضرت ابراهیم و اسماعیل بود
ان شاءالله ادامه داستان را بعدا در خدمت خواهیم بود .
صیرفی: خیلی از لطف وآقایی شما متشکریم از همراهی شما هم کمال تشکر را داریم
خدارا به وجاهت امام کاظم قسم میدهیم ودعا می کنیم
الهی چنان کن سرانجام کار
تو خوشنود باشی وما رستگار