یاد خدا 19 دی 1400
قواعد قرآنی با حضور حجت الاسلام و المسلمین عظیمی (متن برنامه 19 دی ماه)
صیرفی: الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکرالله تطمئن قلوب
سلام خدا بر پیامبر رحمت و خاندان مطهر و پاکش (اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم )سلام خدا برحضرت زهرا (س)امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف سلام خدا به شما اهالی ارجمند یادخدا وقتتان بخیر خیلی خوش آمدید خدا را شکر می کنیم که توفیق پیدا کردم همنشین شما باشم با افتخار بازهم محضر شما ومحضر سرور ارجمندم استاد محترم تفسیر قرآن کریم استادسید محمد حسین عظیمی عزیز باشم قدم رنجه کردند سلام علیکم و رحمت الله
استاد عظیمی: سلام علیکم و رحمت الله محضر بینندگان عزیز عرض سلام وادب دارم
صیرفی: خیلی خوش آمدید ممنونیم از قبول دعوت و قبول زحمت .در محضر استاد عظیمی بزرگوار قواعد قرآنی را یاد می گیریم قواعد که دسته بندی نوینی است از تفسیر موضوعی قرآن کریم وخدا این توفیق را داده در برنامه یاد خدا حدود 9سال است که این موضوع را یاد می گیریم قاعده اخیری که وارد آن شدیم و راجع به آن گفتگو می کنیم قاعده تثبیت در قرآن کریم هست خلاصه جلسه قبل را باهم مرور می کنیم و برمی گردیم با هم کلاس درس امروز را آغاز می کنیم .
خلاصه جلسه گذشته :انسانی که دستش از دست انسان کامل جدا می شود انسان کامل عنی وسیله ارتباط با خدا یعنی وصل به منبع قدرت ،عزت ،عظمت، ملک، حیات همه چیز هایی که به آن نیاز داریم تا دست خود را از انسان کامل جدا کردی و انسان کامل هم بهت گفت "لیس منی" چه اتفاقی می افتد همون مثالی که خدمتتان زدم مثل آن کش است که شما آن را کشیدی تا آن را رها می کنید برمی گردد سرجای خودش .
شما یک متر این کش را کشیدی اما آن را رها کنی می شود 20 سانت انسان قدش کوتاه است علمش کم است قدرت ندارد باید متصل بشود به منبع قدرت و عزت و عظمت
چه کسانی اجازه می گیرند که درجنگ شرکت نکنند "انما یستاذنک الذین لا یومنون بالله و الیوم الاخر وارتابت قلوبهم فهم فی ریبهم "دقیقا همان قاعده ای که گفتیم آنها که هیچ چیز به آنها اضافه نشده است یعنی آن کش ،کش نیامده چیزی ندارند خلق شدند ،هلوعا، منوعا، جزوعا، عجولا، خلق شده اند و هنوز هم همان هستند "لا یومنون بالله و الیوم الاخر "تربیت نشده اند هنوز همان هستند "وارتابت "این قلبشان پر از ریب است .
صیرفی :ممنونم از انتخابتان خیلی خوشحال می شویم اگر پیام های شما را داشته باشیم چه از درگاه شماره پیامک برنامه 30000720 مسیر ارتباط تلفنی هم 162شماره روابط عمومی سازمان است خیلی از عزیزان هم طی این سالها آرشیو جلسات و خلاصه جلسات به لطف خدا این امکان فراهم شده هم روی سایت شبکه قرآن و معارف وهم در فضای مجازی صفحه با نام یاد خدا هم گزیده ها و هم و هم فایل های ویدئویی صوتی برنامه ها را داشته باشید و به اشتراک بگذارید که این حرکت در واقع صدقه جاریه است.
استاد عظیمی :بسم الله الرحمن الرحیم و الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین لاسیما بقیه الله الاعظم فی الارضین روحی و ارواح و العالمین له و الفداء "
گفتیم که قاعده تثبیت بر 4اصل استوار است اصل اول اینکه همه انسان ها بدون استثنا مقتضای قاعده و اصل اولی چون جاهل و فقیر و ضعیف هستند پس 7ویژگی پیدا می کنند ترسو هستند ،محزون ومایوس و قاعدتا باید مردد باشند و پنجم متزلزل باشند مردد در افکار باشند متزلزل در رفتار و اقدام باشند و نکته ششم باید مضطرب و نا آرام باشند و بلاخره نکته هفتم باید افسرده باشند این 7ویژگی و نکته اصل دوم آن است که می تواند از بین برود اصل سوم این است که می تواند از بین نرود بلکه تقویت شود و نکته و اصل 4 در قاعده تثبیت این بود که برای از بین بردن 7 ویژگی هیچ راهی وجود ندارد مگر اینکه انسان پناهنده به ذات اقدس الهی شود گفتیم که این صفات اگر از بین نرود یعنی اگر انسان ترسو است ترسو بماند باعث می شود انسان درست نبیند درست نشنود درست نفهمد مضطرب شود نگران باشد لذا متوقف شود چون شما با صحنه ای مواجه شوید و ترس تمام وجود شما را می گیرد
خود به خود توجه شما نسبت به بعضی مسائل سلب می شود یعنی موقعی که می ترسید دیگه نمی توانید درست بفهمید درست ببینید ایشان با یک صحنه تصادف وحشتناک مواجه می شوید که خیلی دل خراش و نگران کننده است یک دفعه از همه چیز غافل می شوید دیگر صدا نمی فهمید درست مسائل اطراف را نمی بینید این صفات و ویژگی ها باید از بین برود اگر این ترس و حزن و یاس تا آخر ازبین نرود انسان درست نمی فهمد درست نمی شنود درک نمی کند لذا متوقف می شود نکته ای که اصرار کردیم در جلسات قبل خدا در کار آن است که این 7صفت را بردارد و شیطان در این کار است که این 7صفت را تقویت کند و بیشتر کند اما اساس سخن ما در جلسات قبل رسید به اینکه اصل اولی یعنی چه ما یک مثال داریم اصل اول آن است که انسان بترسد یعنی اگر یک انسان ترسید امروز هم جامعه بشری را ترس واندوه و حزن و یاس گرفته است و به دنبال درمان هستند این یک چیز طبیعیه انسان باید بترسد یعنی اگر انسان رها بشود باید بترسد مگر اینکه یک عملیاتی را روی انسان انجام بشود تربیت بشود یک چیزهایی فرا بگیرد و چیزهایی را کسب کند تا ترس از بین برود یک مثالی جلسات قبل زدیم اجازه بدهید برای اصل اولی بیشتر معلوم بشود یک مثال هم امروز بزنیم تصور کنید که پسر بچه خیلی با نشاطی که در خیابان و بازار آمده دست پدرش را محکم گرفته وخیلی هم خوشحال است که در خیابان و بازار است و دائم از پدر تقاضا می کند که این چیز را برای او بخرد و اگر پدر بگوید بیا به خانه برگردیم او می گوید نه من می خواهم بیرون باشم همین پسری که این همه نشاط دارد و خنده بر لب های او هست و پدر برای او خرید می کند اگریک لحظه دست او از دست پدر در این بازار شلوغ رها بشود خود هم می ترسد یعنی محکم دست پدر را گرفته این پسر بچه با نشاط که به هر مغازه ای سرک می کشد و چیزی بخرد اگر دستش از دست پدر رها بشود حتما در بچگی این اتفاق برای شما افتاده که گم بشوید تمام وجودش را ترس می گیرد دیگر نه بستنی می خواهد نه شکلات می خواهد نه بیسکوئیت می خواهد نه لباس می خواهد شروع می کند به گریه کردن مردم هم به دور او جمع می شوند که پسر جان چه شده مردم که به دور کودک جمع می شوند بیشتر می ترسد اضطراب بیشتری وجود او را می گیرد این یعنی اصل اول همه انسان ها همین طور هستیم تا زمانی که دست ما در دست خدا است خدا قدرت است خدا علم است حیات است عزت است عظمت است ما گم نشدیم راحت و آرام هستیم خیلی نگران نیستیم "لاخوف علیهم و لاهم یحزنون" می شود اطمینان می شود"الا بذکر الله تطمئن و القلوب و ثبت الله الذین آمنوا با لقول الثابت" چون دست ما در دست کسی است که ثابت و استوار و قوی هست و می فهمد اما هم اینکه دست ما از دست خدا جدا شد فهم و درک بینش و دیدن و شنیدن همه زیر سوال می رود ترس تمام وجود ما را می گیرد این وحشت و واهمه که آمد انسان خود به خود می ایستد لذا عرض کردم درجلسات قبل این را باز هم تکرار می کنم برای اینکه یک انسانی خراب شود لازم نیست کاری انجام بدهی لازم نیست کمک کنید تا خراب شود کافی است حضرات معصومین دست یک نفر را رها کنند کافی است خدا یک نفر را رها کند همین که رها شد تمام است.
برای اینکه شمربن ذی الجوشن بشود شمربن ذی الجوشن هیچ کار نیاز نیست انجام شود فقط او را رها کنیم زمانی که رها شد اوخود باید بترسد باید محزون باشد باید محزون باشد تمام آن صفات هفت گانه لذا می شود شمربن ذی الجوشن عرض کردم اگر کسی بخواهد بشود حسین بن علی (ع)آنجا است که خدا باید تربیت کند باید انرژی مصرف کند تا یک نفر بشود حسین بن علی آن جا زحمت دارد کار می برد تلاش می خواهد تا یک نفر رشد کند برای زمین خوردن لازم نیست کاری انجام بدهیم این آیات را ببینید قرآن در چند جا دستور می دهد به پیغمبر آنجا که می خواهد نابود شود.
می گوید رها کن "ذرهم یاکلوا و یتمتعوا و یلههم الامل فسوف یعلمون" رها کنید تا بخورند و استفاده کنند و مشغول آرزوها شوند در جای دیگر می فرماید "قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون"این ها را رها کن که تا در ژرفای باطل خود مشغول بازی باشند سرگرم باشند درجایی دیگر می فرماید"وذرالذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا و غرتهم الحیوه الدنیا "ببینید میفرماید رهایشان کنید تو که رها کردی چه اتفاقی برای آن ها می افتد "یاکلوا یتمتعوا و یلههم الامل فسوف یعلمون "همین که تو رهایشان کردی زندگی آنها تبدیل می شود به زندگی حیوانی مشغول خوردن و شهوت رانی هستند در این جا می فرماید "ذرهم "رهایشان کن "فذرهم یخوضوا ویلعبوا "تو که رهایشان کردی دیگر رشد معنا ندارد زندگی آنها می شود بازی کردن سرگرمی لذا خداوند نسبت به مومنین در قرآن به پیامبر دستور می دهد که اینان را رها مکن این جلساتی که آمدیم تا رسیدیم به اینجا و این جلسه معلوم می شود معنی این آیه چیست دو تا دستور قرآن به پیغمبر می دهد نسبت به "الذین یدعون ربهم بالغداه و العشی یریدون وجهه ولا تعد عیناک عنهم ترید زینه "یک عده ای هستند به دنبال خدا می گردند و شبانه روز و صبح وشام خدا را می خوانند نسبت به این یعنی مومنین و مومنات خدا نسبت این ها به پیغمبر می فرماید که "لا تطرد "اینها را طرد نکن و جایی می فرماید "وصبرو" یعنی با اینان صبر کن کنارشان بمان و تحمل کن و به عده ای هم می گوید "ذرهم"یعنی همین که رها کردی نابود است او می رود دنبال بازی و سرگرمی "یاکلوا یتمتعوا یلههم و الامل" اما عده ای را خدا می گوید رها نکن این آیه سوره انعام آیه 52را ببینید" ولا تطرد الذین یدعون ربهم بالغداه و العشی یریدون وجهه ما علیک من حسابهم من شی و ما من حسابک علیهم من شی فتطردهم فتکون من الظالمین "رها نکن ترد نکن کسانی که همیشه و دائم به غداه و عشی "خدا را می خوانند" یریدون وجهه "و دنبال خدا هستند بعد هم این جمله زیبا را می فرماید "ما علیک من حسابهم من شی و ما من حسابک علیهم "نه گناه تو بر آنها است و نه گناه آنان برتو است یا نه تو قرار است حسابرس آنها باشی نه آنها قرار است حسابرس تو باشند این با تو در ارتباط نیست آنکه با تو مرتبط است اینکه باید مومنین و مومنات را رها نکنی چون اگر پیامبر مومنین ومومنات را رها کند نابود است پیغمبر دائم به مومنین ومومنات توجه دارد و عنایت دارد و آیه می فرماید "فتطردهم فتکون من الضالمین "اگر آنها را رها کنی تو ظالم هستی تو اگر آنها رها کنی همه اینها نابود می شود.
در سوره کهف آیه 28 می فرماید "واصبرنفسک مع الذین یدعون ربهم بالغداه و العشی یریدون وجه ولا تعد عیناک عنهم ترید زینه الحیاه الدنیا ولا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتبع هواه و کان امره فرطا "شما باید کنار اینها بمانید باید صبر وتحمل کنی نباید حوصله ات سر برود بگویی من کجا و این ها کجا خیلی از من پایین تر هستند و من باید پرواز کنم واوج بگیرم و اینان بمانند تو ای پیغمبر مامور هستی کانال رحمت ما هستی تو کانال روزی گرفتن بندگان از طریق خدا هستی باید کنار اینان بمانی تو ولایت داری باید ولایت را هزینه اینان کنی واگرنه اینان نابود می شوند اینها همه به معنای آن اصل اولیه است که انسان به مقتضای اینکه انسان است به مقتضای اینکه جاهل است و فقیر و ضعیف است قاعدتا باید بترسد باید حزن ویاس و تردید و تزلزل و نا آرام و افسردگی داشته باشد و این برای همه انسان ها است اجازه بدهید باز هم پیرامون این قضیه صحبت می کنیم اینکه می گوییم این برا ی همه انسان ها است حتی وجود نازنین پیغمبر و سایر انبیاء ،نه صرفا ما اینطور باشیم اینها از عوارض ذاتی انسانی است البته می تواند نباشد ولی اینها طبیعی و منطقی است انسانی که فقیر و جاهل و ناتوان است باید بترسد شما اینجا نشسته اید وخانواده دارید و نمی دانید فردا قرار است چه اتفاقی بیافتد اگر اتفاقی هم افتاد کاری نمی توانید بکنید خدای نکرده در این شرایط زلزله بیاید و اتفاقی طبیعی بیافتد من وشما چه کنیم چه می توانیم انجام بدهیم با توجه به اینکه ضعیف هستیم و نمی توانیم کاری کنیم وناتوانیم و حالا از امروز خود را آماده کنیم تازه اگر هم از اتفاق مطلع باشیم نمی توانیم کاری کنیم "خلق الانسان ضعیفا" طبیعتا می ترسیم اگر رهایمان کنند می ترسیم اگر بشر بداند خیلی از اشتباهاتی که می کند ناشی از ترس اوهست شما نمی توانید بگویید چرا بشر می ترسد باید بطور طبیعی بترسد مگر اینکه به خدا متصل بشود حرف قرآن و دین و پیغمبر همین است می گوید ای بشر ،تو بیا دستت را بده به دست ما ،این ترس تو را از بین می بریم .ترس که از بین رفت تصمیمات که می گیری و قدمهایت استوار است اشتباهاتی که بشر در طول تاریخ کرده ناشی از ترس بوده ناشی ار اضطراب و تردید و ترس وتزلزل بوده نرفته پیش خدا تا بتواند درست تصمیم بگیرد
صیرفی:محضر قرآن مشرف می شویم آیه 120 سوره هود و برمی گردیم با بخش پایانی در خدمتتان هستیم .
استاد عظیمی :درآیه 120 "و کلا نقص علیک من انباء الرسل ما نثبت به فواک وجاءک فی هذه الحق و موعظه و ذکری للمومنین" قبل ازترجمه آیه توجه دارید که چون قاعدتا انسان باید بترسد و محزون و مایوس، مردد و متزلزل نا آرام و افسرده باشد انسان هایی که بار سنگینی بر دوش دارند مشغله بیش تری دارند آنها باید بیشتر نگران باشند آن که فرزند بیشتری دارد و مشکل اقتصاد در جامعه می شود او می ترسد آنکه فرزندان کمتری دارد کمتر می ترسد هرچه مشغله بیشتری داشته باشید طبیعتا ترس بیشتری دارید آن وقت یک نفر می شود رسول الله یک نفر می شود نبی الله یک نفر می شود امام ،بار همه عالم بر دوش این انسان است بار ،خیلی بار سنگینی است اگر خدا کمک نکند انسان نمی تواند از زیر این بار بیرون بیاید "الم نشرح لک صدرک*ووضعنا عنک وزرک* ما آمدیم تورا یاری کردیم و اگرنه تو نمی توانستی این بار را تحمل کنی "الذی انقض ظهرک "این انسان چون ترس بیشتری دارد مشغله اش بیشتر است نگرانی بیشتر است کمک بیشتری هم می خواهد این طور نیست که چون پیغمبر است با انسان دیگر فرق دارد و اصلا نمی ترسد نه او انسان است "انا بشرمثلکم "من انسانی هستم از جنس شما یعنی همه اقتضائات طبیعی را در من هم هست ببینید خدا برای پیغمبر چه می کند "نقص علیک من" من خدا می فرماید ما کاری برای پیامبر می کنیم که متزلزل نشود خدا می فرماید همین پیغمبر را اگر رها کنیم متزلزل می شود مضطرب می شود افسرده می شود محزون می شود ما پیغمبر را گرفتیم ما کنار او ایستادیم که پیغمبراین قدر محکم بود شما چقدر این داستان آشکار را گفتیم و مردم شنیدند واقعا چرا چطور
امام حسین کارهای کرده یاران او کارهایی کردند ما حالا که مطالعه می کنیم برای ما سنگین است و می گوییم اگر ما بودیم این کارها را نمی کردیم چرا آنجا که از قاسم بن حسن سوال می کنند که "کیف الموت عندک"چرا آن بچه 12 ساله این حرف را زد ما که سنی گذراندیم می ترسیم چنین حرفی بزنیم چرا چون خدا حضور داشت قاسم بن حسن پر ازخدا بود خدا در جایی قرار گیرد ترس از آنجا می رود آیه را ببینید می گوید ما کنار پیغمبر هستیم واورا رها نمی کنیم" و کلا نقص علیک "ما آمدیم تاریخ انبیا را را برای پیغمبر گفتیم "ما نثبت و به" تاریخ را برای پیغمبر گفتیم که قلب او آرام شود قلب او استوار شود تردید و تزلزل در قلب او نباشد یعنی اگر قصه هایی که خدا در گوش پیغمبر خواند آن قصه ها را نمی خواند این قلب آرام نمی شد به مرحله اطمینان نمی رسید قلب پیغمبر هم قلب یک انسان است البته پیامبر با انسان معمولی تفاوت بسیاری دارد تفاوت ازاین جهت است که با خدا ارتباط دارد ارتباط او با خدا بیشتر از همه است واگرنه پیغمبر به مقتضای اصل اول قاعدتا باید تثبیت نداشته باشد "وجاءک فی هذه الحق موعظه و ذکری للمومنین" چون این قاعده ای که ما گفتیم انسان باید اینطور باشد مخصوص انسان های معمول نیست همه همین طور هستند و یک راه برای از بین بردن این ویژگی ها ندارند اینکه به خدا مرتبط شوند با خدا باشند با خدا که باشند این ها از بین می رود
صیرفی :خدا را به وجاهت حضرت زهرا (س)قسم می دهم و دعا می کنم الهی چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار