حدیث روز
امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله هر روز سيصد و شصت بار خــدا را حـمد مى كرد.

یاد خدا 24 بهمن 1400

قواعد قرآنی با حضور حجت الاسلام و المسلمین عظیمی (متن برنامه یاد خدا 24 بهمن 1400)

صیرفی:بسم الله الرحمن الرحیم الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکرالله تطمئن قلوب

*به پرده بود جمال جمیل عزوجل* بخویش خواست کند جلوه یی به صبح ازل*

*همین که خواست جمال جمیل بنماید*

علی شدآیینه خیرالکلام قل ودل

سلام خدا بر پیامبر رحمت و خاندان مطهر و پاک ایشان

" اللهم صل علی محمد و آل

محمد وعجل فرجهم "سلام خدا

بر امیر مومنین علی بن

ابیطالب وسلام خدا بر همه

محبین و شیعیان پیروان و

دوست داران حضرت علی

هرکس که زیر این آسمان یک

یا علی گفته سلام خدا به روی

ماه همه شما و اهالی ارجمند

یاد خدا وقتتان بخیر باشد ایام

مبارک باشد ما این ایام دیگر

باید روز پدر را به پدران

بزرگوار خاصه پدران معظم

شهدا تبریک بگوییم این چند

روز قبل و بعد از میلاد

حضرت امیررا به صورت

ویژه گرامی بداریم مبارک

باشد ان شالله و سایه تان

مستدام باشد سرور ارجمندم

استاد محترم تفسیر قرآن جناب

آقای عظیمی عزیز قدم بر چشم

ما گذاشتند حاج آقا سلام علیکم

و رحمه الله ایام و روزتان

مبارک باشد خوش آمدید.

استاد عظیمی :سلام علیکم و

رحمه الله خدمت بینندگان عزیز

عرض می کنم ایام را خدمت

شما و بینندگان عزیز تبریک

می گویم و امیدوارم که همه ما

ان شالله از فرهنگ علوی

برخوردار باشیم از آن وجود

مقدس تا آن جایی که امکان

دارد بهره مند باشیم.

صیرفی:خیلی متشکریم قدم به

روی چشم خیلی خوش آمدید

ممنون از تشریف فرمایی شما

قواعد قرآنی عنوان بحث است

که حدود 9سال هست که

محضر استاد سید محمد حسین

عظیمی عزیز هستیم حاصل

عمر شریف خود استاد هست و

این دسته بندی نوعی است در

تفسیر موضوعی قرآن کریم

حالا رسیدیم به قاعده تثبیت در

قرآن کریم ما دیگر در این

دفعات اخیر خلاصه را مرور

نمی کنیم.به خواست شما و

پیامک های زیاد حاج آقای

عظیمی را دعوت کردیم.

حاج آقا عظیمی:

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله

رب العالمین و صلی الله علی

محمد و آل محمد لا سیما بقیه

الله اعظم فی ارضین روحی و

ارواح العالمین له الفداء بحث

در قائده تثبیت به یک نقطه

اساسی و نقطه مهمی رسید وآن

این است که یک امراضی

امروز جامعه بشری را گرفته

و علما و دانشمندان از مکتب

های مختلف و ادیان مختلف در

کار علاج این درد هستند این

درداین است که انسان می

ترسد محضون است مایوس

است انسان مردد می شود

متزلزل می شود نا آرام می

شود و نتیجتا افسرده است و

وقتی که 7 صفت در انسان

متجلی شد انسان می ایستد

اشتباه می کند خطا می کند ظلم

می کند ستم می کند ،چه بکنیم

انسان نترسد انسان محزون و

مایوس نباشد.

ما ادعا کردیم یک راه بیشتر

وجود ندارد شما برای اینکه

ترس بردارید

حزن را بردارید اول باید منشا

را پیدا کنید.

ما در این جلسات قاعده تثبیت

را مطرح کردیم تکرار کردیم

به شکل مکررمنشا هفت

صفت(ترس وحزن و یاس

،تزلزل،ناآرامی وافسردگی)

سه ویژگی ذاتی انسان است

انسان فقیراست ندارد انسان

جاهل است نمی داند

*وانتم لا تعلمون* انسان ضعیف است نمی تواند شما با این که عیال وارهستید نمی دانید فردا چه اتفاقی می افتد اتفاقی هم بی افتد نمی توانید کاری

انجام بدهید ضعیف هستید توانایی ندارید قدرتی ندارید اتفاقی هم بی افتد هیچ دارایی

ندارید ملک شما نیست به وسیله ملکتان جلوی اتفاق را بگیرید.

یا آن اتفاق را مدیریت کنید، من که هیچی ندارم هیچی نمی دانم من که نمی توانم فردا را پیش بینی کنم طبیعتا می ترسم به خاطر گذشته ای که از دست

داده ام می ترسم از امکاناتی که از دست داده ام حسرت می خورم.

محزونم طبیعتا انسانی که ندارد و نمی داند و نمی تواند مایوس می شود.

نا امیدی تمام وجودش راتسخیرمی کند پس منشا این امراض

(نداشتن ،نتوانستن،ندانستن)شماهیچ راهی ندارید مگراین منشا راازبین ببرید

منشا جزء ذات ما است، کاری نمی توانیم بکنیم.

من نمی توانم کاری کنم داشته باشم من ذاتا فقیرم من نمی توانم کاری کنم که

بدانم چون ذاتا جاهلم من نمی توانم کاری کنم که بتوانم چون ذاتا ضعیفم.

*خلق الانسان ضعیفا*یک راه بیشتر ندارد این است بروم در کنار کسی قرار بگیرم که دارد می داند ،می تواند، عطا می کند و هیچ کس هم مانع اعطای او نمی شود.

کسی نیست جز حضرت حق تعالی. لذا یک درمان مدعی هستیم، تکرار

می کنم ادعا می کنیم و بر این ادعا می ایستیم آیات قرآن هم بر این ادعا

دلالت می کند. برای درمان این امراضی که جامعه بشری را تسخیر کرده

است و باعث شده اشتباهات بزرگی از این بشر سر بزند ظلم کند ستم کند

قتل کند دزدی و تاراج کند فتنه و فساد کند یک راه برای درمان این دردها

وجود ندارد.آن هم این است که پناهنده به حضرت پروردگار*جله جلاله*

شود جالب این است که خدا با توجه به توضیحات جلسه قبل که دادیم برای این که بشر آرام شود تسکین داده شود تثبیت شود اطمینان پیدا کند امنیت پیدا

کند ونترسد می آید وخودش را کناربشرقرارمی دهد*هومعکم این ما کنتم*

تا این جا را توضیح دادیم بعدازاین که آمد کناربشرقرارگرفت به بشربشارت

می دهد گفتیم که یک کار شیطان می کند یک کار خدا می کند شیطان برای

اینکه شما را فریب دهد و شما را به معصیت و گناه بکشاند به ظلم و ستم بکشاند

آینده تاریکی برای شما ترسیم می کند.

*یعدکم الفقر*می گوید آینده ای سیاه برای شما ترسیم کردن اگر نجنگی اگرفساد نکنی اگرنکشی اگردروغ نگویی اگرریا نکنی اگرتزویرنکنی.

*یعدکم الفقریامرکم بالفحشاء* ترس را در وجود شما بیشترمی کند یاس را

دروجود شما بیشترمی کند این ترس حزن تردید و تزلزل بیشتر می شود.

شما دست به کاری می زنید که نباید بزنید.

ولی خدا می آید آینده زیبا و روشن و دل چسبی را برای شما ترسیم می کند.

*و الله یعدکم مغفره منه وفضلا* خداوند وعده مغفرت و فضل می هد.

مغفرت یعنی چه؟ یعنی تو نداری من دارم، یعنی تو می خواهی من می دهم.

*ولله واسع علیم*دارم می دهم و بیشتر از آن چیزی که تو بخواهی.

*و لیدنا مزید*چه می خواهد هرچه می خواهد ما بیشتر از آن داریم و

می دهیم.

این یک آینده زیبا است بشارت است. دقیقا بشارت است،شیطان می آید شما

را نا امید می کند،وآینده سیاهی ترسیم می کند و خدا بشارت می دهد این فقط برای قیامت نیست برای دنیا هم هست "یبشرهم ربهم برحمه منه و رضوان و جنات لهم فیها نعیم مقیم "چقدر این جمله قشنگ است چقدر کامل هست خداوند بشارت می دهد آینده ای که برای شما ترسیم می کند این است که رحمت خدا، رضوان خدا باغ بهشت آن هم چه باغی"لهم فیها نعیم المقیم "نعمت های پایدار نعمت های ماندگار آینده ای زیبا به پیغمبرش هم دستور می دهد که مردم را ناامید نکن یکی از وظایف پیغمبر دمیدن روح رجا و امیدواری در دل مردم هست آن حاکمی که آن مدیر رئیسی که مردم خود را برای اینکه بر آنها مسلط باشد دائم وعده فقر می دهد و مردم را می ترساند این مدیر خوبی نیست این رهبر خوبی نیست رهبر باید هم خودش به آینده امیدوار باشد و نترسد و هم اینکه مردم را امیدوار کند لذا "بشر المومنین و بشر الصابرین و بشر الذین آمنوا و بشر المخبرین و بشر المحسنین و بشارت های دیگردرقرآن آمده وظیفه تو این هست که مردم را ناامید نکنی پیغمبر تنذیر هم می کند ولکن معنای تنذیر این نیست که مردم را ناامید کنید هشدار هست هشدار برای حرکت هست هشدار برای این هست که مردم ناامید نشوند اشتباهی نکنند که آن اشتباه به ناامیدی و ترس و حزن منجر بشود

صیرفی: محضر قرآن مشرف می شویم و برمی گردیم و بخش دوم را همراه باشیم .

فرمودید این انذار خیلی جنسش فرق دارد با آن ترسی که شیطان در دل انسان می اندازد این ترس حرکت دهنده هست آن ترس به پرتگاه سوق می دهد" و یامربافحشا "هست

استاد عظیمی :درحقیقت انذاری که پیامبر می کند با تبشیری هماهنگ هست نه متضاد ،بعضی فکر می کنند تبشیر وانذار دو مطلب مقابل یکدیگر هستند

انذار هشداری هست برای اینکه انسان اشتباهی که باعث ناامید شدن او شود مرتکب نشود یعنی انذارها هماهنگ با تبشیرها هست اجازه بدهید بیشتر از این در این خصوص صحبت نکنم ما قاعده ای داریم به نام قاعده تبشیر و انذار که ان شالله درجلسه مربوط به آن صحبت خواهد شد .خدا اول می گوید من کنار تو هستم بعد بشارت می دهد و کاری دیگری که خدا می کند درمان کند این ترس و حزن را یاس و تردید و تزلزل ها خود ش را نشان بشر می دهد ممکن است شما بگویید که خدا با ماهست کسی که کنار شما هست بگوید ما که خدا را ندیدیم چکار کرده خدا برای ما ؟دیده اید بعضی کمی که ناامید می شوند شروع می کنند این حرفها را زدن که خدا کجای زندگی ماهست قرآن می گوید چشمهای تو باز نیست او کنار تو هست و او از هر پیدایی پیدا تر هست تو نمی بینی او هست و مرئی هست چشم باز کن وببین این تعابیر را من توصیه می کنم بینندگان عزیز درقرآن دنبال کنند "یریکم،لیریکم، لیریهم، نری "ارائه ،یعنی نشان دادن برای اینکه نشان بدهیم به شما آیاتمان را خودمان را ملکوت را این یکی از کارهایی خدا برای بشر می کند اینکه فقط این نیست که من هستم تو من را نمی بینی باورم کن ،نه ،نه اصلا خود را نشان می دهد که بشر ببیند خیلی هم نخواهد با صغری و کبری و استدلال و منطق بخواهد احساس کند خدا کنار اوست زمانی که دید می شود علم حصول گاهی شما علم حصولی دارید علم علومی یعنی اینکه شما معلوم نزد شما حاضر نیست استدلال تو منطق به آن مطلب رسیدید یک مطلب استدلالی هست پای استدلالیان چوبین بود *پای چوبین سخت بی تمکین بود، یعنی شما آمدی استدلال کردی مقدمه اول مقدمه دوم مقدمه سوم به این دلیل و به این دلیل مطلب این هست می شود استدلال ،کسی می آید با یک شبهه با یک ،وهم ،استدلال شما را خراب می کند پای استدلالیان چوبین بود چرا؟وهمی افکند چون در گمان این کافی هست در یکی از مقدمه های استدلال ما یک شهبه درست کنیم ترک بخورد بشکند می خورد زمین ولی گاهی شما معلوم نزدت حاضر هست شما استدلال نکردی که یک لیوان آب اینجا هست می گویی این لیوان آب هست من دارم می‌بینم زمانی که شما داری می بینی که دیگر کسی نمی تواند آن چیزی را که شما دارید می بینید درآن تزلزل و تردید ایجاد کند اینجا پای شما پای چوبین نیست استدلال نیست دارم می‌بینم گاهی بعضی با استدالال و برهان های مختلف می خواهند خدا را بفهمند، کور باد چشمی که تورا نبیند من از آثار تو پی به تو ببرم خودت را می‌بینم قرآن می گوید ما خودمان را نشان مردم دادیم نمی خواهند ببینند حالا موارد خاص آن را ببینید بسم الله الرحمن الرحیم سبحان الذی اسری و بعبده لیلا من المسجدالحرام المسجدالاقصی الذی بارکنا حوله"

پیغمبر را برداشتند بردیم به کجا بردیم؟به معراج بردیم، چرا؟ لنریه من آیاته "چیزهای را به پیغمبر نشان خواهیم داد ما اگر انسانی انسان باشد او را انتخاب می کنیم می شود مصطفی مجتبی آن را که اجتبی کردیم و اصطفی کردیم می بریم برمی گردانیم البته دوباره ولی می بریم و درعالم دیگری چیزهای به او نشان می دهیم دیگر حرف از تعلیم نیست صحبت از استاد و دانش آموز ومدرسه و قلم و دوات وبنویس نیست می بریم و واقعیت ها را به او نشان می دهیم بهترین نوع تدریس و تعلیم این هست که واقعیت را به میان بگذاری و فرد را به آزمایشگاه ببرید چون بعضی علوم را که می خواهید تئوری درس بدهید شخص دریافت نمی کند باید اورا ببرید به آزمایشگاه تا اثبات شود که اگر این با این مواد ترکیب شود این اتفاق می افتد هزار بار هم که در کتاب خوانده باشد متوجه نمی شود ولی یکبار که مشاهده کند متوجه می شود ما پیغمبر را بردیم تا مشاهده کند و فقط نگفته باشیم ببیند ،یا درمورد حضرت ابراهیم می فرماید که ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند هرانکه خدمت جام جهان نما بکند قرآن می فرماید درمورد حضرت ابراهیم درسوره انعام "کذلک نری ابراهیم "نری گفتم این تعبیر ها را ببینید نری ابراهیم ملکوت السماوات والارض ولیکون من الموقنین *ما

برای ابراهیم پرده ها را کنار زدیم.

یک عالم ملک داریم یک عالم ملکوت ملک همین است که دیده می شود.

شما من را می بینید من شما را،ولی ما پشت پرده های عالم را نمی بینید من میدانیم پشت این ظاهر چیست*یعلمون من الحیاه دنیا*ولی یک

انسان هایی هستند که خداوند آنها را می برد پشت پرده ها را به آن ها نشان می دهد*نری ابراهیم الملکوت السماوات والارض*پشت پرده های عالم را نشان دادند.

نه فقط برای ابراهیم یا پیغمبر اسلام(ص) بلکه قرآن می گوید این شیوه رایج پروردگار است،که خود نمایی کند.

کل این عالم نمایشگاه خداوند است، تجلی خدا است،مظهر خداوند است،تجلی خداوند است.

کل خلقت تجلی خداوند است عکس خدا است آیه الله است کلمه الله ،وجه الله، اسم الله است در هر چیزی نگاه می کنید خداوند را می بینید.

اگرشما ندیدی شما مریض هستید.

چون به دریا بنگرم دریا تو بینم*به صحرا بنگرم صحرا تو بینم*

به هرجا بنگرم کوه در دشت*نشان ازقامت رعنا توبینم*

همه عالم نمایشگاه خداوند است ولی بعضی مواقع خدا خودش را بیشتر نشان می دهد.بیشتر خود نمایی می کند.

جوانی را در بنی اسرائیل کشتند،آمدند پیش حضرت موسی(ع):یا موسی چطور بفهمیم این جوان را چه کسی کشته است،ما طلب خون او را داریم.

گفت بروید گاوی پیدا کنید با چنین خصوصیات مشخص تا بگویم چه کنید.

آمدند سوال های متعدد کردند تا گاو را پیدا کردند،قرآن می فرماید گاو را بکشید*وقل اضربوه ببعضها*سوره بقره آیه 73قسمتی از بدن گاو را که

روایت می گوید دوم گاو بوده.

به بدن آن مرده بزنید تا زنده شود،آن ها همین کار را کردن و او زنده شد

بلند شد و نشست گفت قاتل من کیست و او را گرفتند.خدا می گوید چرا این

داستان به وجود آمد و قوم موسی گفتند چرا این اتفاق افتاد خدا که لازم نبود این کارها را بکند اراده می کرد و او را زنده می کرد.

چه لزومی داشت گاوی را بکشند وبا آن خصوصیات و دم آن را به مرده بزنند و او زنده شود.قرآن بیان می کند فلسفه این داستان این بود.

*کذلک یحیی الله الموتی و یریکم آیاته*خدا می خواهد این طوری نشانه های

خودش را به شما نشان بدهد.

*لعلکم تعقلون* یعنی آن کسی که از من سوال می کند خدا کجا است خدایی که می گوید مشکل تو را حل می کنم کجای زندگی من است.

چرا دیده نمی شود،خدا می گوید تو تعقل نکردی،دقت نکردی،نخواستی ببینی.

کل زندگی تو پر ازآیات من است پر از نشانه های من است.

پرازکلمات من است کل عالم 4 کلمه است. قرآن می فرماید:( کل عالم

کلمه الله، وجه الله، آیه الله،اسم الله)است.

چیزی غیرازاین درعالم نیست،شما هرطرف که نگاه بکنید وجه خداوند است شما نخواستید ببینید،خدا کنارشما است خودش را به شما نشان می دهد به شما بشارت می دهد یعنی آینده خوبی را برای شما ترسیم می کند،اگرکسی این را متوجه شود دیگرترس، حزن، یاس، تردید، تزلزل،افسردگی

معنا ندارد.

صیرفی:خیلی ممنون و متشکرم از فرمایشات حضرت عالی خدا را به وجاهت امیرالمومنین(ع) قسم می دهم الهی چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار

دسته بندی :