یاد خدا 14 فروردین 1401
قواعد قرآنی با حضور حجت الاسلام و المسلمین عظیمی (متن و صوت برنامه یاد خدا 14 فروردین 1401)
بسم الله الرحمن الرحیم
الذین امنوا وتطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب
اللهم رب شهر رمضان الذی انزلت فیه القران وافترضت علی عبادک فیه الصیام صل علی محمد آل محمد ال وارزقنی حج بیتک الحرام فی عامی هذا وکل عام واغفرلی تلک ذبوب العظام فانّه لا یغفرها غیرک یارحمن یا علام
سلام خدا بر پیامبر رحمت و خواندن مطهروپاکشان اللهم صل محمد و آل محمد و عجل فرجهم سلام خدا بر امام خدا بر حضرت مهدی (عج)سلام خدا به شما امهمانان ماه خوب ماه مبارک رمضان خوش آمدید الحمدلله رب العالمین توفیق داریم دراین لحظات نورانیمحضر شریف شما شرف یاب باشیم قبول باشد طاعات وعبادات شما با افتخار محضر سرور ارجمندمان استادمحترم تفسیر قرآن استاد سیدمحمد حسین عظیمی عرض ارادت می کنیم آقا سلام علیکم ورحمه الله .
استادعظیمی : سلام علیکم خدمت بینندگان هم سلام عرض میکنیم وامیدواریم دراین ماه مبارک عباداتشان مقبول درگاه حضرت احدیت واقع شود ان شاءالله
صیرفی :ان شاءالله .خیلی متشکرم ازتشرف فرمایی وبزرگواریتا ن ،افتخار داریم محضر حاج آقای عظیمی هستیم با قواعد قرآنی حدود هشت سال است که ما مهمان قواعد قرآنی هستیم الحمدلله رب العالمین وچند جلسه ای راجع به تثبیت در قرآن کریم صحبت کردیم تقریبا می شود گفت جلسه قبل وارد قاعده تبدیل در قرآن کریم شدیم
استاد عظیمی : بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین
قبل ازاینکه وارد ادامه بحث بشویم بهتر است این نکته را تذکر بدهیم که درقاعده تثبیت که چند وقتی است به آن می پردازیم چندین قاعده را درهم توام بیان کردیم
مطالب که گفته شده تا الان خود بحث تثبیت بود قاعده تامیم قاعده تسکین بوده ومطالبی که گفته خواهد شد قاعده تبدیل را هم جلسه قبل را شروع کردیم قاعده تحریر
را خواهیم گقت تکفیر ،تغفیر ، تحکیم ,تبشیر وبسیاری از قواعد دیگری که هس که درضمن قاعده تثبیت یا بیان شده یا بیان خواهد شد که البته ما نظرمان این بود که این قواعد را جدا جدا بیان نکنیم مجزّا بیان نکنیم برای رعایت اختصاروبرای اینکه مطالب باهم تلازم دارند یکیشان را گفتیم مجبوریم دیگریش راهم بگوییم سعیمان براین بود که قواعد را ازهم جدا نکنیم اما به نظر میرسد که باید قواعد قواعد باید جدا جدا بیان شود گرچه درضمن همان مطلب اصلی بیان می شود .
اساس سخن ما این بود که انسان به مقتضای قاعده ی اولی یا به تعبیر ما به اصل اولی چون فقیر است یک ،جاهل است دو ،ناتوان است سه پس چند ویژگی دار خدا
می ترسد محزون است مایوس است مردد است متزلزل است اضطراب دارد وبلاخره افسرده می گردد درمان این دردها واین امراض درمان ترس حزن ویاس تا آخر یک راه بیشتر ندارد شفا همه ی این امراض خداست باید رفت سراغ خدا تا کارهایی را که خدا برای انسان انجام می دهد انسان درمان پیدا کند گفتیم موقعی که شما رفتید سراغ خدا ، خدا معیت می کند خدا ارئه می کند خدا رفاقت می کند خدا تبشیر می کند خدا امداد می کند خدا تثبیت می کند وبلاخره خدا تبدیل می کند ماهیت این انسانی را که پر از سیئه است پر ازضعف و نقص وعیب است این ها را بر طرف می کند رسیدیم به آیه 70 از سوره فرقا ن که * الا من تاب وامن و عمل صالحا فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات * یک آیه دیگری هم درقرآن است که همین مضمون را تایید می کند ،
در سوره هود آیه 114 * اقم الصلوه طرفی النهار وزلفا من الیل ان الحسنا ت یذهبن السیئات * که درجلسه قبل پیرامون این مطلب توضیح دادیم تکرار نمی کنیم حالا یک مطلب را ادامه می دهیم در قاعده تبدیل وبعد وارد قاعده تحریر می شویم ان شاءالله جلسه آینده آن مطلب این است که موقعی که خداوند دست به کار تبدیل می شود بنا می شود که کیمیاگری کند انسان ترسو را تبدیل به شجاع کند محزون مایوس را امیدوار کند متزلزل مردد را ثابت قدم کند اضطراب را تبدیل به اطمینان کند و
افسردگی را تبدیل به نشاط کند این تبدیل این کیمیاگری موقعی که قرار است اتفاق بیافتد این مطلب را خدمت بینندگان عزیز اشاره کردم جلسه قبل می خواهیم روی این
مطلب صحبت کنیم که این اتفاق ناگهان می افتد یعنی اینطور نیست که برای اینکه انسان تبدیل شود به یک انسان کامل وبه یک انسان برتر سالیان سال طول بکشد
کافی است که یک نظراز آن جانب به آن جانب شود ، آنان که خاک را با نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند ، یعنی اگرکه یک گوشه چشم ازآن جانب بشود یک عنایت بشود این کیمیاگری محقق می شود وانسان تبدیل می شود به آن موجودی که معجزه می کند یک نمونه قرآنی را خدمت شما عرض می کنیم
این داستانی را عرض می کنیم در سه چهار جای قرآن مطرح شده است هرجایی هم یک نکاتی را بیان کرده است بینندگان عزیز هم این داستان را فراوان شنیدند تقریبا شاید عمده بینندگان این داستان را حفظ باشند اما با این دقتی که ما وارد این داستان می شویم اینها وارد داستان شوند تا مطلبی را که ما می خواهیم از داستان
استفاده بکنیم استفاده بکنند که این انقلا ب این تبدیل یک لحظه ویک آن اتفاق می افتد ومخصوصا زمانی این تبدیل وانقلاب صورت می گیرد که پا ی انسان کامل در
کار باشد پای ولی الله در کا رباشد یعنی تا ولی الله نباشد تبدیل صورت نمی گیرد ، داستان داستان حضرت موسی است موقعی که موسی مبعوث شد و سراغ فرعون رفت وروزی را تعیین کردند که یک مسابقه ای بشود بین حضرت موسی وسحره داستان را قرآن اینطور بیان می کند :
*فلما جاء السحر * سحره آمدند با موسی مبارزه کنند ببینید اولا برا ی مبارزه آمدند دوم امید به پیروزی داشتند یعنی کاملا معتقد بودند که پیروز هستند در این مبارزه
سوم اینکه پیشاپیش از فرعون درخواست مزد کردند چهارم اینکه رجز خوانی کردند پنجم اینکه پیش قدم شدند در ارائه در این که آن سحر خود را ارئه بکنند قسم خوردند که ما پیروزیم حال این نکات را ببینید که کاملا معتقد بودند به کاری که می کنند اینطور نبود که قبل از آمدن اینها شک داشته باشند .
*فلما جاء السحر قالوا لفرعون ائنّ لنا لاجرا ان کنّا نحن الغالبین * به فرعون گفتند اگر ما پیروز شویم که حتما پیروز می شویم آیا به ما مزدی هم خواهید داد
*قا ل نعم واذا لمن المقربین * به اگر شما پیروز شوید از مقربین خواهید شد یعن یخیلی بیشتر از یک مزد موقت شما یک جایگاه جدیدی پیدا می کنید از افراد خاص حکومت فرعون خواهید شد مثل اینکه یک مزد دائم ومستمر به شما پرداخت خواهد شد خوب این نگاه اول شما که آمده اند ومعتقدند و اصلا درخواست مزد می کنند که ما موفق می شویم
*قال لهم موسی القوا ما انتم ملقون * می بینید در فوتبال شیر وخط می کنند که چه کسی اول پنالتی بزند چون هرتیمی دلش می خواهد دوم پنالتی بزند اول ببیند رقیبش چکار می کند بعد او پنالتی را بزند درمبارزات اینطوری حالا هر کسی می خواهد سحر بکند آن کسی که خیلی به خودش مطمئن نیست می گذارد دوم
ببیند آنها چکار می کنند ما چقدر رو کنیم حتی اگر به خودش هم مطمئن هست می گوید من دوم باشم خیالم راحتراست می دانیم باید چکار کنیم اینها گفتند ما اول می اندازیم آنقدر به خودشان مطمئن بودند گفتند ماکاری می کنیم که موسی نتواند در مقابل ما کاری بکند حضرت موسی بهشان گفت اول شما این کار را بکنید
*فالقوا حبالهم وعصیهم وقالوا بعزه فرعون انّا نحن الغالبون * آن طنابهایی که داشتند وعصاهایی که داشتند همه را انداختند وگفتند که به عزت فرعون ما برنده ایم حالا قسم خوردند به عزت فرعون ، یعنی معتقد بودند به فرعون ورجز خوانی کردند ، حالا در جا ی دیگر قران که این در سوره شعراء بود در سوره طاها
آیه 66اینطور می فرماید : * قال بل القوا فاذا حبالهم وعصیهم یخیّل الیه من سحرهم انها تسعی * یعنی به خیا لمردم انداخت که اینها ما رواژدها و اینها هستند
آیه 67 * فاوجس فی نفسه خیفه موسی *یعن یاینها انقدر کارشان طبیعی بود وقابل قبول بود وحرفه ا ی بودند که حضرت موسی احساس ترس کرد دردل خودش البته این ترس نه به این معنا که از سحره ترسید بلکه ترسید اینها ذهن مردم را بتوانند منحرف کنند
آیه 68 * قلنا لاتخف انک انت الاعلی * ما به موسی گفتیم نترس تو پیروزهستی یعنی خیلی هم حرفه ای بودند اینطور نبود که حالا بازی دربیاورند.
*فالقی موسی عصاه فاذا هی تلقف مایافکون * موسی عصارا انداخت هر انچه انها به دروغ ساخته بودند عصای موسی اژدهایی که از عصای موسی بوجود آمده بود آنها را خورد اینجا را دقت بفرمایید حالا سحره ها آمده اند رجز خوانی کرده اند ما پیرو زمی شویم پیشاپیش د رخواست مزد کرده اند در مبارزه پیش قدم شده اند امید به پیروزی داشته اند مطمئن بودند به خودشان قرآن چند بار این قضیه را تکرار کرده است این نکته در همه ی داستانها هست * فالقی السحره الساجدین * تمام این ساحران یک دفعه به سجده افتادند این انقلا ب را می بینید موقعی که دیدند این کا رتوسط موسی انجام شد به سجده افتادند حالا ببینید چه معرفتی پیدا کردند چه جمله ای گفتند که پیشاپیش جواب حرفی را که فرعون می زند این ها داده باشند چون می دانید در این مسائل اجتماعی اولین اتفاقی که می افتد تحریف واقعیت است یعنی واقعیت را یکجوری بیان می کنند که اینها توطئه کردند باهم اینها دست به یکی کردند اینها می خواستند آبروی ما را ببرند
همان چیزی که در جامعه خودمان است می آیند واقعیت ها را به یک شکل دیگری قلب می کنند خیلی حرفه ا ی که مخصوصا امروزه واقعا حرفه ای هستند
خبرها را راست می گویند اما جوری راست را بیان می کنند که مخاطب دروغ بفهمد یعنی یک مطلب دیگری را بفهمد حالا می بینید اینجا
*قالوا امنّا برب العالمین * گفتند هم سجده کردند یعنی در درونشان انقلاب شد وهم به زبان آوردند اعتراف کردند ما ایمان آوردیم به رب العالمین یعنی می فهمیم
یک کس دیگری کاره است درعالم کار دست ما نیست دست فرعون نیست بعد این جمله را گفتند * رب موسی وهارون * این جمله اینجا چکار می کند
*قالو امنا برب العالمین رب موسی وهارون *این جمله اشاره به یک مطلب است وآن مطلب این است که حتی خود موسی هم اینجا کاره ای نیست اگر قراربود این کار کا ریک انسان باشد هیچ انسان یبهتر ازما سحر نمی دانست همین که موسی متخصص در سحر نبوده آمده وچنین سحری کرده به نظر انها معلوم می شود این سحر نیست این واقعیت است وکا رخود موسی هم نیست این دارد از جای دیگری کار گردانی می شود خود موسی هم در اینجا ابزاری در دست آن رب بیشتر نیست موسی صاحب دارداز جای دیگری دستور می گیرد ما موسی را بعنوان پیغمبر قبول داریم پس * امنا برب العالمین *اول ساجدین بعد قالوا گفتند اعتراف کردند* رب العالمین رب موسی وهارون * جایگاه موسی مشخص شد جایگاه هارون مشخص شد واینجا معلوم شد این کار کار کس دیگری است حتی کا رخود موسی نیست فرعون خواست همانجا تحریف بکند در ضمن تهدید تحریف هم بکند
*قا ل امنتم له قبل ان اذن لکم انه لکبیرکم الذی علمکم السحر * گفت شما فریب دادید ما را شما سحر را ازهمین موسی آموختید آمدید تا توطئه بکنید
*ولسوف تعلمون ولا قطعن ایدیکم وارجلکم من خلاف ولاصلبنکم اجمعین *من دست وپاهایتان را بعکس قطع می کنم وشما را به دار می آویزم
*قالوا لا ضیرانا *این جمله بسیار زیباست چه ایستادگی وچه استقامتی ببینید انسان ترسو بود انسان مردد بود انسان متزلزل بودانسان مضطرب بود ببینید چطور انسان به ایستادگی و استقامت می ر سد ان هم یک لحظه ویک آن ان هم چه کسی کسی که آمده مبارزه بکند در مقابل موسی ایستاده رجز خوانده قسم خوانده درخواست مزد کرده متحخصص فن خودش هم بود به فرعونی که حالا آمده بودند درخواست مزد بکنند فرعون گفت شما را می کشم به بدترین شکل همانجا هم کارشان را تحریف کرد یعنی از لحاظ شان اجتماعی هم اینها را خراب کرد خیلی بد است وقتی کسی که کشته بشود وبعد هم خونش را تحریف بکنند یک جورهایی خرابش بکنند
خیلی ها بودند در طول تاریخ این اتفاق برایشان افتاد کشته شدند وبعد برعکس جلوه داده شد اینها هم در راه خدا کشته شدند گفتند اینها در راه نفس کشته شدند
خوب اینها می دانستند این اتفاق می افتد چون فرعون دستگاه تبلیغاتی در دست خودش بود گفتند * لاضیر: مشکل نیست
* انا الی ربنا منقلبون : ما را کشتی می رویم پیش پروردگار *قالوا لاضیرانا الی ربنا منقلبون *
این جمله را دقت بفرمایید می بینید دراین آیات دوتا طمع را دارد صحبت می کند :
*انا نطمع ان یغفرلنا ربنا خطایانا ان کنا اول المومنین * (چقدر نکته دارد این آیه ) اولا می فرماید ما طمع داریم که خداوند ما را ببخشد غفران الهی شامل ما
حال ما شود خطایای ما را ببخشد طلب غفران کردند دوم وسوم اینکه به این دلیل خدا ما را ببخشد که * کنا اول المومنین * اولیت چند معنا می تواند داشته باشد
فلان د رفلان کار اول است اول هم می تواند اول زمانی باشد وهم می تواند اول کیفی باشد گاهی موقع یک چیزی از حیث زمان اول نیست اما ازحیث کیفیت اول است می گویید این اولین کاغذی است که در این کشور ما وجود دارد یعنی بهترین کاغذ اینها گفتند اول المومن هستیم ما فکر میکنیم هر دو معنا منظور است اولا جزء اولین ها بودند که به حضرت موسی گرویدند چون مردم هنوز موسی را نشناخته بودند با این جریان موسی شد موسی در این مبارزه .
اینها اولین کسانی بودند که به موسی گرویدند واز لحاظ ایمان هم چون متخصص بودند وعالم هم بودند فهم اینها نسبت به موسی ونسبت به پروردگاربافهم دیگران فرق می کرد می گفتند ما اولین مومنین هستیم پس امیدواریم پس طمع داریم امید چون بحثمان نا امیدی بود گفتیم انسان ناامید است امیدواریم که خداوند ما را ببخشد حالا آن نکته ای که می خواهیم بینندگان توجه بفرمایند :در این آیه دوتا طمع مطرح شده است یک طمع که اینها اول نسبت به فرعون داشتند گفتند که
*لان لنا لاجرا ان کنا نحن الغالبین قال نعم *این یک طمع یک طمع هم که بعد دارند حاضرند بمیرند اما به غفران الهی برسند در ادبیات ما از دو طمع صحبت شده است ما می دانیم در قران باانسان حریص وطمعکار مخالف نیستیم این را می دانستید خوب ما می گوییم آدم طمع کار است خوب باید هم طمع کار باشد
آدم حریص باید هم حریص باشد در قران 5 بار کلمه حریص امده است هم از لغت حرص امده است سه بارش در مورد پیغمبر است یعنی سه بارپیغمبر راباعنوان حریص معرفی می کند منتها حرص به چی این مهم است طمع چی نسبت به کی نسبت به چه کاری ما معتقدیم انسان طمع دارد باید طمعکار باشد
اما طمع به چه دارد کجا هزینه می کند این طمع را این مهم است حافظ از دو طمع صحبت کرده یک طمع منفی طمع مذموم یک طمع مثبت طمع منفی ا ش می گوید که آن طمعی که بد است نباید باشد موگوید :
من که از یاقوت لعل اشک دارم گنج ها
کی نظر در فیض خورشید بلند اختر کنم
من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست
کی طمع درگردش گردون دون پرور کنم
می گوید من یک چیزهایی بدست اورده ام با این معرفتی که کسب کرده ام در گدایی گنج سلطانی بدستم دادند که این شعر را ما در قاعده فقر توضیح دادیم دیگر ما طمعی نسبت به این دنیا ومافیها ندارم
عاشقان را گر در آتش می پسندد لطف دوست
تنگ چشمم گرنظردرچشمه کوثرکنم
می گوید نمی خواهم طمع در این چیزها نمی کنم این ها طمع مذموم است اما ازیک طمع ممدوح صحبت می کند که اینها داشتند که این منطبق می شود با این سحر
قصد جان است طمع درلبجانان کردن ، یعنی اگر طمع کنم درلب جانان باید جان بدهم
تو مرا بین که در این کار به جان می کوشم ،حاضرم در راه این طمع وبدست آوردن لب جانان جان بدهم
طمع در آن لب شیرین نکردنم اولی
ولی چگونه مگس از پی شکر نرود
این مجموعا شد تا اینجا قاعده ی تبدیل که درضمن قاعده ی تثبیت بیان شد که خداوند بعد از که تثبیت می کند یکی از کارهایی انجام می دهد تبدیل است کیمیاگری می کند تبدیل می کند * یبدل الله سیئاتهم حسنات *تبدیل می شود انسان وفقط این نیست که اعمال انسان عوض شود خود انسان تغییر می کند در بحث استغفار خواهیم گفت بعد ازقاعده تحریر اصلا بزرگترین سیئه خود انسان است انسان می ترسد انسان محزون است انسان مایوس است حزن و یاس و ترس اینها، سیئه است موقعی که خداوند تثبیت کرد یک دفعه تبدیل صورت می گیرد وانسان عوض می شود
صیرفی :خیلی متشکریم این قواعد را باید درکنار هم دید حتما من دعوت می کنم از شما سروران ارجمند مان چه انهایی که به 30000720 پیامک داده بودید
چه عزیزانی که با162 روابط عمومی سازمان تماس گرفتید حتما خواهش می کنیم در فضای مجازی @yadekhoda-qTV دنبال بفرمایید آنجا هم آرشیو های کامل برنامه صوتی تصویری متنی به زحمت آقای حسین زاده وهمکاران محترمشان انجام می دهند هم خلاصه های خیلی جذابی ویدئو کلیپی آنجاست شما در به اشتراک گذاشتن آن درماه مبارک رمضان چقدر این فیض می تواند کار گشا باشد که صدقه جاریه است شما می توانید به عزیزان هدیه بدهید این یک دو دقیقه ها گاهی یک عمر را ان شاءالله تغییر می دهد از همراهیتان کمال تشکر و سپاس را داریم حاج آقا ازلطفتان ممنون
خدا را به وجاهت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دعا می کنیم وقسم می دهیم که
الهی چنان کن سرانجام کار
توخوشنود باشی وما رستگار